بازآفرینی زندگی
ژولیت بینوش، بازیگر برجسته سینمای فرانسه و جهان این روزها درگیر برگزاری فستیوال بینالمللی کن ۲۰۲۵ است. او که ریاست هیئتداوران را بر عهده دارد به دلیل نقشآفرینیهای عمیق، انتخابهای هنری جسورانه و تعهد اجتماعیاش شناخته میشود.
ژولیت بینوش در ۹ مارس ۱۹۶۴ در پاریس به دنیا آمد. پدرش مجسمهساز و کارگردان تئاتر و مادرش بازیگر و معلم بود. او در کنسرواتوار ملی هنرهای دراماتیک پاریس تحصیل کرد و از همان دوران نوجوانی به هنرهای نمایشی علاقهمند شد. در ابتدا روی صحنههای تئاتر ظاهر شد و سپس در دهه ۱۹۸۰ با بازی در فیلمهایی مانند «سلام بر مریم» به کارگردانی ژان-لوک گدار و «قرار ملاقات» به کارگردانی آندره تشینه به شهرت رسید.
ژولیت بینوش تاکنون در بیش از ۶۰ فیلم فرانسوی و انگلیسیزبان بازی کرده است. از مهمترین نقشآفرینیهای او میتوان به «سبک تحملناپذیر هستی» (۱۹۸۸، نخستین نقش انگلیسیزبان او که تحسین بینالمللی را برایش به ارمغان آورد)، «سه رنگ: آبی» (۱۹۹۳، بازی در نقش زنی سوگوار که برایش جایزه سزار و جام ولپی جشنواره ونیز را به همراه داشت)، بیمار انگلیسی (۱۹۹۶، نقش پرستاری که برایش اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به ارمغان آورد)، «شکلات» (۲۰۰۰، نقشآفرینی در کنار جانی دپ که نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را برایش به همراه داشت)، «کپی برابر اصل»، (۲۰۱۰، همکاری با عباس کیارستمی که جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کن را برایش به ارمغان آورد)، «ابرهای سیلس ماریا» (۲۰۱۴، نقشآفرینی در کنار کریستین استوارت در فیلمی که به بررسی پیچیدگیهای حرفه بازیگری میپردازد)، «طعم چیزها» (۲۰۲۳، در این فیلم تاریخی عاشقانه، بینوش نقش سرآشپزی را بازی میکند که با کارفرمایش، با بازی بنوا ماژیمل، رابطهای عاشقانه دارد) و «بازگشت» (۲۰۲۴، اقتباسی مدرن از پایان «اودیسه» هومر که در آن بینوش در کنار رالف فاینس نقشآفرینی میکند) اشاره کرد.
ژولیت بینوش تنها بازیگری است که موفق به دریافت جوایز بهترین بازیگر زن از هر سه جشنواره معتبر فیلم برلین، کن و ونیز شده است. او همچنین برنده جوایز معتبری مانند اسکار، بفتا و سزار است. در سال ۲۰۲۵، او بهعنوان رئیس هیئتداوران جشنواره فیلم کن انتخاب شد.
بینوش علاوه بر بازیگری، به نقاشی نیز علاقهمند است و در نوجوانی بهطورجدی به آن میپرداخت. او همچنین در زمینههای اجتماعی فعال است و از جنبشهای میتو و تغییرات اقلیمی حمایت کرده است. در جشنواره کن ۲۰۲۵، او با ادای احترام به روزنامهنگار فلسطینی کشتهشده، فاطمه حسونه، بر اهمیت هنر بهعنوان شاهدی بر حقیقت و تجربه انسانی تأکید کرد.
بینوش مادر دو فرزند است: پسری از رابطهاش با آندره هاله و دختری از رابطهاش با بنوا ماژیمل. او زندگی خصوصیاش را دور از رسانهها نگه میدارد و در حومه پاریس زندگی میکند.
ژولیت بینوش اخیراً در گفتوگویی که با سرویس جهانی بیبیسی داشت، درباره موضوعات مختلفی صحبت کرد؛ ازجمله همکاری با بزرگان سینما، فیلمی که تقریباً او را به کشتن داد و اینکه چرا مطمئن نیست که آیا هرگز در سری فیلمهای «مارول» نقشآفرینی کرده یا نه.

جدایی والدین ژولیت به او در مسیر بازیگری کمک کرد
ژولیت بینوش در دهه ۱۹۶۰ در پاریس بزرگ شد. او والدینش را «بازیگرانی» توصیف میکند «که برای بقا کارهای دیگری هم انجام میدادند».
زمانی که بینوش چهار ساله بود، والدینش از هم جدا شدند. این بدان معنا بود که از این زمان، او بیشتر وقت خود را یا در مدارس شبانهروزی میگذراند، یا اینکه با عمهاش زندگی میکرد.
او میگوید که این زندگی بیثبات، احتمالاً در بازیگری او نقشی تعیینکننده ایفا کرده است. او میگوید: «کودکی من به سفر گذشت و اینکه ندانی به کجا تعلق داری. فکر میکنم این تجربه بهعنوان یک بازیگر به من خیلی کمک کرد، زیرا قلبت را بهنوعی باز میکند. (این تجربهای) دردناک است، اما تو ناچاری که برای بقا، یک راهی را در درون خودت پیدا کنی».
ژولیت بینوش در مدرسه، تئاتر کارگردانی میکرد
علاقه والدینش به بازیگری باعث شد که بینوش اغلب به تئاتر برود و در خانه نمایشنامهها را بخواند. تأثیر پدر و مادرش حتی در مدرسه هم دیده میشد. بینوش میگوید: «در مدرسه، مادرم معلم تئاترم بود. او ارادهای آهنین داشت؛ مادرم را میگویم».
وقتی بینوش ۱۵ ساله بود، خودش به چیزی شبیه به یک معلم تبدیل شد. او میگوید: «من یک چیزی شبیه به یک کلاس (در مدرسه) درست کردم و همان کاری را انجام دادم که مادرم انجام میداد، یعنی کارگردانی تئاتر. وقتی مادرم دید که چقدر به این کار علاقه دارم و چهبسا در آن بسیار هم بد هستم، در ۱۸ سالگی برایم یک کلاس پیدا کرد. در آن کلاس با ورا گرگ آشنا شدم».
گرگ، معلم بازیگری او شد و تأثیری بسیار مهم روی او گذاشت. بینوش درباره ورا گرگ میگوید او زنی بوده که جلوی «نقش بازی کردن» او را گرفت و در عوض به او یاد داد که چگونه «زندگی را بازآفرینی» کند.
ژولیت بینوش از یکی از خدایان سینمای فرانسه آموخت
وقتیکه بینوش مدرسه تئاتر را ترک کرد، یکی از نخستین نقشهای سینماییاش را در سال ۱۹۸۵ در فیلم «درود بر مریم» ساخته ژان لوک گدار بازی کرد؛ کسی که بهعنوان یکی از اسطورههای سینمای فرانسه شناخته میشود. برای بینوش کار کردن با گدار آسان نبود.
او میگوید: «او در صحنه مدام نظرش را تغییر میداد یا گاهی اوقات به سر صحنه فیلمبرداری میآمد، اما نمیخواست هیچ فیلمی بگیرد». بینوش میافزاید: «اما من احساس میکردم که او به ما احترام میگذارد، چونکه حقوق به نسبت خوبی به ما میداد».
بینوش تا آن زمان با معلمهایی کار کرده بود که تلاش میکردند او به هنگام بازیگری، احساس راحتی داشته باشد؛ اما او میگوید که گدار، کاملاً برعکس بود: «او همیشه تغییراتی انجام میداد و در نتیجه تو احساس راحتی نمیکردی. تو احساس آرامش نداشتی. احساس نمیکردی که در خانه هستی. فکر کنم این کار خوبی بود، چراکه او با خودش هم همین کار را میکرد. او تلاش میکرد دوربین را در جایی بگذارد که راحت نبود، اما خلاقانه بود… این مسئله برای من، تفاوت چشمگیری از جهت یادگیری ایجاد کرد. بله، درسته. کارگردان قرار نیست کمکی کند. من همیشه خودم آماده به سر صحنه میآیم».

ژولیت بینوش در حین ساخت یک فیلم تقریباً غرق شد
بینوش در سال ۱۹۹۱ در فیلم «عشاق روی پل» به کارگردانی دوست آن زمانش لئوس کیراکس ظاهر شد. این فیلم به خاطر تولید طولانی و سختش مشهور است.
بینوش میگوید: «دو سال و نیم در تلاش بودیم تا کار فیلمبرداری را انجام بدهیم. فیلم گرانی بود، چراکه بازیگر اصلی نقش مرد (دونی لوان) دستش را برید و در نتیجه مجبور شدیم که فیلمبرداری را عقب بیاندازیم».
معروف است که این فیلم، پرهزینهترین فیلم تاریخ سینمای فرانسه است، اما ژولیت بینوش میگوید که دراینباره مطمئن نیست. او میگوید: «گرانترین؟ فکر نمیکنم. در فرانسه از این نظر که این یک فیلم خاص بود، حسادتهای زیادی به آن شد».
بینوش میگوید که این فیلم، یک تجربه مثبت برای او بود، «اما چیزی نمانده بود که به آخرین فیلم من تبدیل شود».
ژولیت بینوش میگوید: «ما در یک استخر شنا فیلمبرداری میکردیم و من ۱۴ کیلوگرم وزنه دور کمرم داشتم … دو غواص همراه ما بودند تا اگر ما به هوا نیاز پیدا کردیم، بهمان کمک کنند». در یک لحظه او به غواص اشاره کرد و از او کمک خواست، اما غواص او را ندید: «من دیگر هوایی نداشتم و با آن وزن و لباسها باید میرفتم بالا. من برای زندگیام جنگیدم. فکر میکردم این یک نقطه عطف است: یا خداحافظ زندگی! یا اینکه من زنده میمانم. در همان لحظات، ایده بسیار واضحی در ذهنم شکل گرفت که ازاینپس همواره زندگی برایم اولویت اول خواهد بود و هنر، در رتبه دوم جای خواهد گرفت».
ژولیت بینوش به نقاش شدن فکر میکرد
بینوش همیشه از نقاشی لذت برده است. او در فیلم «عشاق روی پل» نیز نقش یک نقاش را بازی میکرد و میگوید، همواره با اشتیاق به فکر پیگیری نقاشی به شکل حرفهای بوده است.
بینوش میگوید: «وقتی ۱۳ ساله بودم، خیلی نقاشی میکشیدم. من نقاشی را همانقدر دوست داشتم که بازیگری را». او به دیدن یک نمایشگاه از دوست مادرش که نقاش بود رفت و به او گفت: «نمیدانم چه چیزی را انتخاب کنم. میتوانی به من کمک کنی؟» آن نقاش به او گفت: «چرا میخواهی انتخاب کنی؟» و سپس برایش یکی از پوسترهایش را امضا کرد و پایش نوشت: «برای پیگیری همهچیز».
ژولیت بینوش میگوید: «من این پوستر را برای همیشه در اتاق خوابم به دیوار زدم و رویم اثر گذاشت. چرا واقعاً من نیاز داشتم که (بین این دو) انتخاب کنم؟ هر کاری را که در زندگی دوست داری، انجام بده».

نقشی که به خاطرش اسکار برد، اما برایش بسیار دلهرهآور بود
وقتی ژولیت بینوش در سال ۱۹۹۷ به خاطر بازی در نقش یک پرستار که از یک مرد شدیداً مجروح نگهداری میکرد، در فیلم «بیمار انگلیسی»، اسکار بهترین نقش مکمل زن را دریافت کرد، بسیاری متعجب شدند. هیچکس بهاندازه خود بینوش متعجب نبود.
او میگوید که تجربه بازی در این فیلم برای او، تجربهای دوگانه بوده: «ازیکطرف به خاطر بازی در این فیلم احساس میکردم که روی ابری از عشق هستم. ازیکطرف دیگر، وحشت کرده بودم. در ماه اول فیلمبرداری، بسیار لرزان و شکننده بودم. بهشدت وحشتزده بودم؛ اما بعد در نیمه دوم، لذت خالص بود».
وی معتقد است دلیل اصلی بخش بزرگی از این وضعیت، آنتونی مینگلا، کارگردان فیلم بوده. بینوش میگوید: «او (مینگلا) بهشدت کمک میکرد و (از بازیگران) حفاظت میکرد. او با گدار خیلی فرق داشت! کسی که با من بود و به من کمک میکرد تا بهترین چیزی را که میتوانستم، ارائه کنم».
ژولیت بینوش میتوانست در فیلم «پارک ژوراسیک» بازی کند
در اوایل دهه ۹۰، استیون اسپیلبرگ با بینوش تماس گرفت و به او پیشنهاد کرد که در فیلم «پارک ژوراسیک» بازی کند (بینوش قبلاً نیز گفته است که اسپیلبرگ برای بازی در فیلمهای «ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی» و همچنین «فهرست شیندلر» نیز با او تماس گرفته و به او نقش پیشنهاد کرده است).
اما ازآنجاکه بینوش پیشتر پذیرفته بود که در فیلم «سه رنگ: آبی» اثر کریستف کیشلوفسکی بازی کند، پیشنهاد اسپیلبرگ را رد کرد.
او میگوید: «فکر کنم قبلش به آبی، جواب مثبت داده بودم. علاوه بر این احساس میکردم که آبی یک قصه هیجانانگیز و عمیق دارد». بینوش به شوخی میگوید که اگر برای فیلم «پارک ژوراسیک» به او نقشی بهجز نقش انسانها پیشنهاد میشد، چهبسا در آن فیلم بازی میکرد. وی میگوید: «وقتیکه استیون پرسید چرا این پیشنهاد را رد کردی، گفتم چون به هم نقش دایناسور را ندادی».

ژولیت بینوش همچنان دوست دارد شکسپیر کار کند
وقتی از بینوش پرسیده شد که چه نقشهای رؤیایی برای او باقی ماندهاند، او میگوید: «من به این شکل فکر نمیکنم … بستگی به این دارد که با چه کسی نقش را بازی کنی و چه کسی کارگردانی میکند. البته خیلی دوست دارم شکسپیر کار کنم».
زمانی که در ادامه به او گفته میشود شاید روزی نقش «لیدی مکبث» را بازی کند، ژولیت بینوش پاسخ میدهد که پیشتر پیشنهادی برای اجرای این نقش را رد کرده است.
بینوش میگوید: «جالب است که این حرف مطرح شد، چون توماس اوسترمایر که کارگردان است، از من درخواست کرد که همین نقش را در نیویورک بازی کنم؛ اما آن پیشنهاد بدین معنا بود که باید ماههای بسیار رویش کار میکردم. من عاشق کار کردن هستم، اما آن یک چالش بزرگ بود. به همین دلیل پاسخ منفی دادم».
ژولیت بینوش ملکه جهان است
بینوش در تمام دوران حرفهای خود بهطور مداوم کار کرده است و در این مسیر، به دنبال نقشهای مختلف بوده، نه اینکه صبر کند و امیدوار باشد که نقشها به سراغش بروند.
او میگوید: «اینطوری نبوده که بنشینم و منتظر باشم تا بهم تلفن کنند. من خودم هم به سراغ کارگردانها میروم و سعی میکنم بهنوبه خودم خلاقیت نشان بدهم».
بینوش وقتی در برابر این پرسش قرار میگیرد که آیا حاضر است روزی در یکی از فیلمهای پرهزینه «مارول» ایفای نقش کند، او میگوید مطمئن نیست که آیا تا همین حالا در این سری فیلمها بازی کرده است یا نه.
او با خنده میگوید: «مطمئن نیستم که برخی از فیلمهایی که بازی کردم، مارول بودند یا نه. فیلم شبح درون پوسته از سری فیلمهای مارول نبود؟ گودزیلا چطور؟ مارول بود؟» (جواب منفی است.)
بینوش با خنده میگوید: «من فکر نمیکنم که به درد آن فیلمها بخورم، چون اصلاً نمیدانم که کدامشان مارول است و کدامشان نیست. چون هیچ علاقهای به آن جهان ندارم. میخواهند که چهکار کنم؟ چه نقشی به من در این فیلمها بدهند؟» وقتی به او گفته میشود: «ملکه جهان؟» بینوش بهسادگی پاسخ میدهد: «اینکه همین حالا هستم».

حمیده وطنی
حمیده وطنی گرگری کارشناس ارشد پژوهش هنر، نویسنده و منتقد سینما، فعالیت پژوهشی خود را با نشریه علمی پژوهشی نگره بهعنوان مدیر داخلی نشریه و فعالیت رسانهای سینمایی را با ماهنامه سینما آغاز کرد مقالات او در نشریات متعددی ازجمله مهر، سینما ویدئو، روزنامه اعتماد ... چاپشده است، او پیشتر دبیر تحریریه نشریه «دایره» بود و هماکنون دبیر تحریریه رسانه رسمی فرهنگی هنری سلیس نیوز و دبیر سرویس سینمایی است.