یادداشتی درباره سریال «مرداب» ساخته برزو نیک نژاد

مرداب
«مرداب» تا به اینجا به‌خوبی توانسته از آسیب‌های این جنس از تولیدات، مصون بماند و بی‌ادعا داستانش را برای مخاطب تعریف کند

واقع‌گرایی افراطی یکی از آن بلایایی است که از میانه دهه ۸۰ و در واکنش به قدرت گرفتن سینمای گیشه‌ای، در بخشی از تولیدات سینمای ایران بروز و نمود پیدا کرد و دامنه آن بعدها به عرصه سریال سازی هم کشیده شد.

ویژگی این رویکرد در روایتگری، اصرار فیلم‌ساز برای «آینه» بودن در برابر «جامعه» بود و البته در این تعریف، جامعه تنها محدود به آن بخشی می‌شد که زیر ذره‌بین فیلم‌ساز قرار می‌گرفت! به تعبیر دیگر تصویر حاصل از روایت این دست آثار، الزاماً تصویری منطبق بر واقعیت جامعه نبود اما فیلم‌ساز برای اثبات این انطباق، سراغ تمهیداتی فرمی مانند کدر کردن تصاویر، استفاده از دوربین روی دست، آمبیانس صوتی آلوده و… می‌رفت تا با بهره‌گیری از فرم «شبه مستند»، به داستان خود رنگ و لعابی از «واقعیت» بدهد.

البته که سینمای واقع‌گرا به سبک و سیاقی که فیلم‌سازانی چون عباس کیارستمی، کیانوش عیاری و در نمونه‌های متأخر اصغر فرهادی به دنبال تجربه آن بودند، طبیعتاً در این جریان، قرار نمی‌گیرد و آنچه بعدها صورت یک بلا و آسیب جدی را به خود گرفت، افراط درواقع گرایی برای فرار از قصه‌گویی بود.

در میان سریال‌های شبکه نمایش خانگی هم در برخی آثار به‌ظاهر مرتبط با معضلات اجتماعی، شاهد ظهور و بروز این جنس از افراط در پرداخت برای سرپوش گذاشتن بر ضعف محتوا بوده‌ایم و جالب اینکه در این مدیوم هم درست آثاری مورد استقبال قرار گرفتند و می‌گیرند که از مسیری متفاوت به دنبال بازگو کردن آسیب‌ها هستند.

مجموعه «مرداب» یکی از سریال‌های تازه در شبکه نمایش خانگی است که حداقل در کارنامه برزو نیک نژاد، به‌عنوان کارگردان، می‌توان آن را یک گام بلند روبه‌جلو به‌حساب آورد. سریالی که تا به اینجا ثابت کرده است، باوجود تمرکز بر یک داستان مرتبط با آسیب‌های اجتماعی، در دام «واقع‌گرایی افراطی» نیفتاده و برای همراه کردن مخاطب با خود، به‌اندازه کافی «قصه» دارد.

برزو نیک نژاد که پیش‌تر در عرصه ساخت کمدی‌های تلویزیونی توفیقاتی را به دست آورده بود و در سینما هم برای بازتولید همان فرمول‌ها، تلاش‌هایی داشت، حالا در یک گردش قابل‌توجه و مهم، سبک و سیاق متفاوتی در داستان‌گویی را در سریال «مرداب» در پیش‌گرفته است که می‌توان آن را نقطه آغاز فصل تازه‌ای از فعالیت‌های حرفه‌ای این فیلم‌ساز قلمداد کرد.

مرداب
می‌توان مجموعه «مرداب» را در کارنامه برزو نیک نژاد یک گام بلند روبه‌جلو به‌حساب آورد

آنچه این تجربه را قابل‌توجه کرده است، ضمن تلاش برای آلوده نشدن به کلیشه‌های قصه‌گویی درباره آسیب‌های اجتماعی، خلق شخصیت‌های تازه و روابطی متفاوت است.

رابطه خواهر و برادری میان کاراکترهایی که شهرام حقیقت دوست و پانته آ پناهی‌ها در سریال ایفا می‌کنند، یکی از همین روابط تازه است. رابطه میان کوهیار و کیوان با بازی مجتبی پیرزاده و یسنا میرطهماسب به‌عنوان دو برادر، با شکیب با بازی امیر جعفری به‌عنوان پدرخوانده‌شان هم در مقاطعی از روایت تازه و بکر ازکاردرآمده است. موقعیت شخصیت پلیس خاطی در داستان با بازی حامد کمیلی هم تا حدود زیادی، تازه و به‌دوراز کلیشه‌های مرسوم است.

نکته مهم اینکه فاصله گرفتن از این روابط تازه و پر قصه و نزدیک شدن به روابط کلیشه‌ای به‌وضوح در لحظه‌هایی از روایت تبدیل به پاشنه آشیل آن می‌شود. مصداق بارز این نقطه‌ضعف را هم می‌توان در شخصیت‌پردازی شکیب و روابطی که او با زیردستان خود به‌عنوان صاحب‌کار یا «آقابالاسر» دارد، مشاهده کرد. فارغ از این جزئیات مثبت و منفی در پرداخت شخصیت‌ها و روابطشان با یکدیگر.

آنچه تا به اینجا منجر به نمره قبولی برای «مرداب» شده و می‌توان با خیال راحت در انتظار قسمت‌های بعدی آن ماند، تعلیق داستان و روایت حساب‌شده و درست قصه در هر قسمت است. هیچ‌چیز دچار تعلل و درجا زدن نیست و تکلیف بسیاری از اتفاقات، درزمانی معقول مشخص می‌شود تا بعد از باز شدن هر گره، مخاطب در انتظار گره‌گشایی‌های بعدی بماند.

مرداب
«مرداب» تا به اینجا به‌خوبی توانسته از آسیب‌های این جنس از تولیدات، مصون بماند و بی‌ادعا داستانش را برای مخاطب تعریف کند

همین امتیاز هم در ادامه می‌تواند برزو نیک نژاد را به‌عنوان یکی از کارگردانان موفق در عرصه سریال‌های خانگی مطرح کند.

«مرداب» تا به اینجا به‌خوبی توانسته از آسیب‌های این جنس از تولیدات، مصون بماند و بی‌ادعا داستانش را برای مخاطب تعریف کند، باید دید در ادامه مسیر این داستان چه سرانجامی پیدا می‌کند. آیا «پایان‌بندی» می‌تواند جواب گوی انتظاری که امروز برای مخاطب این مجموعه شکل‌گرفته است، باشد؟

محمد صابری، شرق

مرداب

آیتم های مشابه

نگاهی به نمایش «توافق‌نامه» کار کورش سلیمانی

مدیر

آیا رنگ مشکی دوباره به دنیای مد بازمی‌گردد؟

مدیر

به بهانه زادروز «توشیرو میفونه»

ناصر سهرابی