«در جبهه غرب خبری نیست» ساخته ادوارد برگر

در جبهه غرب خبری نیست

نگاهی به فیلم‌های برگزیده اسکار ۲۰۲۳

«آریل دورفمن» با تبیین دیالکتیک درونی وحشت می‌نویسد: «در همان زمان که وحشت درون بسیاری از ما را خواهد خشکاند، گروهی دیگر از ما رؤیای سرزمین و زندگی دیگر را در ذهن و روحشان پرورش می‌دهند و امید می‌آفرینند.»

فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» حول این محور دورفمن شکل می‌گیرد عده‌ای در جنگ قدرت کشته می‌شوند و عده‌ای دیگر با وعده سرزمین رؤیایی و خلق تصویری بهتر از زندگی کنونی، به مبارزه تحریک می‌شوند.

«پاول» و همکلاسی‌هایش با ایده‌های رمانتیک و آرمانی با شعف ترانه‌های حماسی و پیروزمندانه می‌خوانند و به سربازان جنگ می‌پیوندند تا در فرانسه جشن پیروزی بگیرند. او چونان یک کهن‌الگوی قهرمان است که از یک سفر شخصی و سرخوشانه به خاطر رؤیای فتح، چند لحظه قبل از اعلام پایان جنگ کشته می‌شود.

ادوارد برگر با مونتاژی استعاری، فیلم را با روباهی که به توله‌هایش غذا می‌دهد آغاز می‌کند این نمای ازلی و سرشت‌محور به جسدهای رهاشده سربازان در میدان نبرد پیوند می‌خورد، تصاویر هولناک جنگی که در ادامه از چشمان وحشت‌زده یک سرباز نوجوان روایت می‌شود.

در جبهه غرب خبری نیست
فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» اثری مهم و قابل‌توجه است که درزمانی کاملاً مناسب و ضروری ساخته‌شده است

پاول در ابتدا، زمانی که استفاده از ماسک ضدشیمیایی‌اش را نمی‌داند، درمی‌یابد که راه را اشتباه و سرمستانه و با دروغ وعده‌های خیالی انتخاب کرده است و با درک محال بودن زنده ماندن خود تا انتهای جان چون شبحی زنده در میان ویرانه‌ها، سرگردان، ناامید و مستأصل می‌ماند.

او در این سفر به‌محض ورود به خط مقدم جبهه با واقعیت تلخ جنگ مواجه می‌‌شود تا انسانیت و جان به‌مثابه تنها یک «بدن بی‌ارزش» را در میان دیگر سربازان خوش‌خیال و وعده داده تجربه کند. تقابلی که در مواجه اولین، همه آن پروپاگاندای کثیف غیرانسانی، در چشم برهم‌زدنی تبدیل به حقیقتی تلخ می‌شود که با هیچ جهت‌گیری حماسی‌ای قابل دفاع نیست. سربازانی که حتی آموزش دفاع و تاکتیک رزم ندیده‌اند باید با این «تن» بی‌بها به مبارزه تن دهند.

فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»، همسو با این گفته «واتسلاو هاول» که حکومت‌های تمامیت‌خواه در همان آغاز چپاول، همه نیروهای سیاسی مخالف را از بین می‌برند و مجبورند در مرحله بعد به زندگی روزمره مردم تجاوز کنند و با در اختیار گرفتن و تحریک ابعاد روزمره زندگی مردم بر آنها اعمال قدرت کنند، نوجوانان پرشور را باسخاوت خرج کردنشان وارد بوطیقای تفکر جنون‌وار خویش می‌کنند.

پاول تنها یک نوجوان دبیرستانی «برساخته جامعه» خویش است؛ با سَری پُر و جهانی مملو از آرزو. در اینجا سیاست تبدیل به منازعه میان دو برداشت مختلف از زندگی می‌شود: زندگی در دایره «حقیقت» یا زندگی در دایره «دروغ و سکوت».

در جبهه غرب خبری نیست
این نسخه سینمایی جدید از فیلم در جبهه غرب خبری نیست که استفاده فوق‌العاده‌ای از فناوری سده ۲۱ کرده است

در فیلم، سربازانی که در مرز محو و گنگ حقیقت حیرانند، مات و مبهوت از وسعت تراژدی، سوگوار وضعیت اسفناک هستند و مجبورند اهداف دیکتاتورها را اجرایی ‌کنند، آنها در قالب «جانیان گناهکارِ نابخشوده» در پایان سرگذشت تلخ‌شان، ‌اندام‌شان در هیاهوی جنگ سلاخی و اجساد بی‌لباس‌شان در لجن‌زارهای بیابان رها و منهدم می‌شود.

«شی‌واره»‌هایی که در بدو ورود می‌فهمند انتهای جنگ قدرت و سیاست، مرگ سیاه است و عمیق‌ترین لحظه‌های محسوس حیاتشان سخره‌ای بیش نیست. فرمانده و سیاستمدارانی که بهترین غذاها را می‌خورند، درحالی‌که به‌فرمان آنها هرروز هزاران نفر در وضعیت گرسنگی و تشنگی کشته می‌شوند. سربازانی که از فرط ضعف و در حال تقلای بقا به خاطر دزدی یک تخم غاز جان می‌بازند.

فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»، گویی از استمرار قدرت‌طلبی‌ها خبر دارد چراکه بر دیکتاتورهایی که بر سرزمین کشتار حکومت می‌کنند تمرکز می‌کند، کشتاری که نظام‌یافته، برنامه‌ریزی‌شده، موشکافانه و سرسختانه اجرا می‌شود تا در آینده هیتلر برای انتقام‌جویی از این شکست به قدرت برسد و درنهایت میلیون‌ها انسان را در آتش این کینه‌توزی و کشورگشایی به کام مرگ بکشاند.

در جبهه غرب خبری نیست؛ کاروان مرگ بدون هیچ احترامی رها می‌شود، بدن‌هایی که برای خاک‌سپاری نیست و شکنجه از چیزی صرفاً جسمانی به پدیده‌ای تبدیل می‌شود که در جهان درونی هر انسانی بی‌وقفه تکرار می‌شود و وعده‌های دست‌ودلبازانه به سر به نیست شدن انسان‌ها و ناپدید شدن کشور و انسانیت تبدیل می‌شود. در چنین اتمسفری حتی اشک‌ها هم «به‌جای بیرون ریختن، در درون خشکیده می‌شود».

به باور «دورفمن» در زمانی که دیکتاتورها در حال ایجاد رعب و ترس هستند، عملاً آینده سرزمین خود را از دست می‌دهند، چون میلیون‌ها انسان در درون خود، رؤیای سرزمین و جهان دیگر را در ذهن و قلب خویش پرورش می‌دهند؛ جهانی که پائول و هم‌رزمانش آن را به چشم نمی‌بینند، چون تاریخ، ژانر تراژدی را برگزیده است.

امید سلیمانی فاخر، هم‌میهن

در جبهه غرب خبری نیست
در جبهه غرب خبری نیست

گزیده‌ای از نظرات منتقدان درباره فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»

وندی ایده (آبزِروِر)

فیلم در جبهه غرب خبری نیست با این‌که به‌اندازه اثر سام مندس با عنوان «۱۹۱۷» (که به‌صورت پلان سکانس‌های طولانی طراحی و اجراشده) پرجلوه نیست و به شیوه خودش هراس‌انگیز و دل‌خراش است، اما هنر درجه‌یکی از فیلم‌سازی را به نمایش می‌گذارد. لحظه‌های زیبای فیلم (مثل جایی که نور خورشید با عبور از میان درختان اسکلتی زمستانی به پرتو‌هایی شورانگیز بدل می‌شوند) تقریباً به‌اندازه صحنه‌های رنج و عذاب، تکان‌دهنده هستند و می‌توانند هر تماشاگری را به هم بریزند.

ریچارد روپر (شیکاگو سان تایمز)

این نسخه سینمایی جدید از فیلم در جبهه غرب خبری نیست که استفاده فوق‌العاده‌ای از فناوری سده ۲۱ کرده است، ازنظر بصری پرجلوه‌ترین و چشمگیرترین نسخه به شمار می‌رود؛ و البته از حیث تأثیرگذاری دراماتیک تا نزدیکی نسخه اصلی هم پیش می‌رود و موفق عمل می‌کند.

پیتر بردشا (گاردین)

فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» اثری مهم و قابل‌توجه است که درزمانی کاملاً مناسب و ضروری ساخته‌شده است و صحنه‌هایی از جنگ در میدان نبرد دارد که ماهرانه با فناوری‌های دیجیتال اجراشده‌اند. فیلم هرگز در ادا کردن حق مطلب موضوعی که طرح کرده کم نمی‌آورد و شاید از جایگاه کلاسیک خودش هم باخبر است.

میک لاسال (سن فرانسیسکو کرانیکل)

بخش‌هایی از فیلم در جبهه غرب خبری نیست هستند که کش آمده‌اند و خسته‌کننده‌اند، هرچند با لحظه‌های هراسناکی قطع می‌شوند، اما این واقعاً شکایت کردن از چنین فیلم خوبی نیست. «در جبهه غرب خبری نیست» فقط تا حدی راوی یک داستان است؛ و فراتر و علاوه بر آن، تجربه‌ای است که تماشاگرش را در دنیای خود غوطه‌ور می‌کند؛ و دعوتی است برای قرار دادن خود به‌جای دیگری، البته که از این‌سوی امن پرده نقره‌ای و در سالن تاریک سینما.

بن کِنیگزبرگ (نیویورک‌تایمز)

ادوارد برگر کارگردان، ابزار‌های بیش‌تری را در قیاس با لوییس مایلستون در سال ۱۹۳۰ در اختیار دارد که حدود صدسال پیش درگیر چالش‌های اولیه ورود صدا به سینما هم بود؛ باوجوداین، مزایایی که در دسترس سازندگان این فیلم بوده‌اند به‌نوعی از تأثیرگذاری آن کاسته‌اند. بزرگ کردن مقیاس کار و صحنه‌پردازی‌های جنگ و چیره‌دستی در اجرای سینمایی به خودنمایی انجامیده است. بااین‌حال، هدف فیلم این است که شما را به‌واسطه نمایش بی‌وقفه بی‌رحمی و ددمنشی از پا دربیاورد و واقعاً هم سخت است که تحت تأثیر قرار نگرفت و عذاب نکشید.

جاستین چنگ (لس‌آنجلس تایمز)

درحالی‌که دیدن تجملی که فرماندهان بلندپایه و قدرتمند با آن در موقعیت‌های امن خود روزگار می‌گذرانند (چای و شیرینی‌ها) در تضاد با رژیم‌های گرسنگی مفلوکانه سربازان، آموزنده است، درنهایت اشتباه است که فیلم از بومر و رفقایش جدا می‌شود و ما را از موقعیت و شرایطی جهنم گونه – چه ازنظر فیزیکی و چه از منظر روان‌شناختی – جدا می‌کند.

گلن کِنی (راجرایبرت‌دات‌کام)

واقعاً می‌شود استدلال کرد که چرا سازندگان فیلم پیرنگ را فراموش کرده‌اند و «جنگ جهنم است» را به رقابتی با عنوان «می‌توانید بهتر از این عمل کنید و فیلم جنگی بسازید؟» بدل کرده‌اند.


سلیس نیوز

آیتم های مشابه

نگاهی به نمایش «توافق‌نامه» کار کورش سلیمانی

مدیر

آیا رنگ مشکی دوباره به دنیای مد بازمی‌گردد؟

مدیر

به بهانه زادروز «توشیرو میفونه»

ناصر سهرابی