در رثای «اکبر گلپا»

گلپا
اکبر گلپا (‌‌علی‌اکبر گلپایگانی) خواننده سرشناس و از پیشگامان موسیقی ایرانی که از او به‌عنوان مرد حنجره طلایی موسیقی ایرانی نام‌برده می‌شود، پس از مدت‌ها بیماری سرانجام در سن ۹۰ سالگی دیده از جهان فروبست.

استاد گلپا (علی‌اکبر گلپایگانی) ادای دین خود به آواز و هنر موسیقی را به کمال و زیبایی به پایان رساند. او تلفیق شعر و موسیقی، ادای درست شعر و غزل، زیبایی‌شناسی آواز و تکنیک‌های تحریر و آواز را با حسی والا و عاشقانه و تبدیل همه آنچه ذکر شد در کنار خلاقیت و نبوغ ذاتی با داشتن هدیه الهی در حنجره‌ای طلایی در ستیغ آواز و چکاد هنر موسیقی این خاک به کمال اجرا کرد. به قول استاد نورعلی برومند: «صدا صدای خدایی است و من صوت خدا را می‌شنوم.»

استاد علی‌اکبر گلپایگانی به نور سفر کرد و صدای داوودی گلپا جاودان خواهد ماند. «او می‌رود دامن‌کشان من زهر تنهایی نشان/ دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می‌رود» (از متن ترانه «ای ساربان آهسته ران»)
قدم‌به‌قدم، آواز را به کمال در گلستان موسیقی طی نمود و بر چکاد آن قدم نهاد. صدایی مسیحایی که از عمق وجود و قلبی عاشق تراوش می‌کرد تا مردمان سرزمینش را اعم از کوچک و بزرگ عطرافشان و گل‌باران کند از منظر عام‌گرایی هنر چونان معجزه‌ای بود که در تاریخ یک قرن موسیقی و هنر این مرزوبوم بی‌نظیر ولی افتاده‌حال و فروتن ره می‌پیمود.

گلپا
استاد گلپا آوازخوانی را قائم‌به‌ذات و باحالتی روایی ادغام و موسیقی آوازی روایت گونه از شعر و غزل پارسی را بدیع و زیبا خلق کرد

استاد گلپا آوازخوانی را قائم‌به‌ذات و باحالتی روایی ادغام و موسیقی آوازی روایت گونه از شعر و غزل پارسی را بدیع و زیبا خلق کرد.
تا قبل از استاد بنان و گلپا، تقریباً همه آوازها در ردیف خلاصه می‌شد و نوازندگی نیز محصور به تکنوازی و بداهه‌پردازی بود. بزرگانی چون استادان بنان، گلپا، محجوبی و شهناز از اجرای صرف ردیف پا را فراتر گذاشتند و با نگرشی معطوف به چارچوب‌های ردیف و حفظ تمام و کمال آن آثاری بدیع خلق کردند.
استاد گلپا خود، آوازش را رومانس می‌نامید. به‌نوعی روایتی آوازین و آهنگین از شعر و غزل در والاترین حالت روایی آواز با مضمون ازلی و ابدی از عشقی الهی به معشوق. آوازهایی که خیلی زود و به معنای واقعی اقبالی خاص و عام یافت و توسط هر کوچک و بزرگی در کوی و برزن و با هر مشغله و شغلی زمزمه می‌گردید.
برای شنیدن مثنوی زیبایش در دستگاه شور و با مطلع «مست مستم ساقیا» هر آن‌کس که رادیو نداشت اقدام به خرید آن نمود و از هر جنس مردمی، همگان برای شنیدن آوازش جمع می‌شدند.

باید تأکید کرد که آواز گلپا بود که منجر به عام‌گرایی یا مردمی شدن موسیقی آوازی به‌طور اخص در این سرزمین شد و حدود بیست سال این مزیت ناب را در بر داشت و عطش شنیدن آثارش همواره در بین مردمان این خاک جاری بود تا جایی که استاد بدیعی دراین‌باره فرمودند «صدسال دیگر می‌فهمند که گلپا چه کسی است» این‌ها همه بیانگر این واقعیت و بیان این معناست که سبک و شیوه آوازی استاد گلپا در تاریخ معاصر ایران بدیع و منحصربه‌فرد بوده است.
جوهره آواز چهار بزرگ استاد ایران، یعنی استادان؛ بنان، گلپا، ایرج و شجریان بزرگ‌ترین تأثیرات را در بنیان و ساختار آوازی موسیقی ایران داشته است حال‌آنکه طی زمان، بیش از توجه به بیان عمق و حس آواز و تکنیک به مسائل روبنایی، ظاهری و تقلید صرف معطوف شده است، به‌طوری‌که عده‌ای قلیل به بنان علاقه‌مندند و دیگران مشغول به بازخوانی شیوه گلپا و ایرج و اکثریتی قریب به‌اتفاق در بند نقش شجریان. حال‌آنکه جوهره آواز این چهار قله رفیع آواز هنوز درک نشده است چه رسد به نمایش آن در صدا و حنجره و آواز که به منصه ظهور برسانند.

گلپا
جوهره آواز چهار بزرگ استاد ایران، یعنی استادان؛ بنان، گلپا، ایرج و شجریان بزرگ‌ترین تأثیرات را در بنیان و ساختار آوازی موسیقی ایران داشته است

از بین این چهار تن، عام‌گرایی استاد گلپا در طول فعالیت هنر ایشان و با توجه به ناملایمات و جفاهایی که بر وی از روی سهو یا عمد روا گردید کاملاً بارز و منحصربه‌فرد باقی‌مانده است و همه به آن واقفیم که البته در اینجا این موضوع را موردبحث قرار نمی‌دهم، حتی بعد از دوری‌اش از آواز بازهم گلپا برای خاص و عام همان «گلپا» بود و ماند.
استاد گلپا هنرمندی بود که وجود و قلبش را در آوازش چونان خطوط نرم و رنگین مینیاتور می‌توان دید و چه‌بسا فقط اوست که آواز و صدا را دیدنی و شنیدنی کرد.
آثار، گفتار، رفتار و حالات و منش انسانی‌اش از سوی خاص و عام قدر دید و بر صدر منصب گزید. مردمی بودن استاد گلپا و هنرش، نه وجهی عام بلکه وجهی خاص از هنر هر هنرمند است که هرکسی را دست یافتن بر این مهم برنیاید و هم او افتخار رسیدن بر این رفیع جایگاه را کسب نمود. استاد گلپا صدای رسا و حنجره پر عشق از نسل قبل و حال و بعد از خود بوده و خواهد ماند.

هنرمندی خوش‌رو و با حنجره‌ای طلایی و حزنی عاشقانه که با استادی، تمام تکنیک‌های آوازی را در عنان و لگام حس و عشق، با تحریرهایی بی‌نظیر و با نبوغی وصف‌ناشدنی خلق می‌نمود و با آواز و شعر و غزل پارسی، بهشتی می‌آفرید.

هم او بود که به جسمِ آواز، جانی دوباره بخشید و روح آواز را به‌سوی نور و روشنی رهنمون کرد. بی‌تردید صدای بهشتی استاد گلپا و تسلط روی شعر و درک معانی و استفاده آن با وسعت زیاد حنجره‌اش وی را در غالب نامدارترین شناسنامه فرهنگی هنری معاصر ایران قرار داده است.

استاد گلپا اسطوره‌ای است که در زمان ما زیست و مانند بسیاری از بزرگان تاریخ ایران، در حیات خود از دوست و دشمن جفا دید ولی خم نشد و به پشتوانه عشق به مردمش و عشق مردمش به او، نشکست و پاک زیست و جاودانه شد. به قول استاد ایرج که [با وامداری از بیتی از یک شعر] در رثای استاد گلپا گفته‌اند: «ای خاک تیره دلبر ما را عزیز دار/ کین نور چشم ماست که در برگرفته‌ای» و حالا گلپا، روح آواز به بزم گل‌ها در بهشت معبودش پیوست و آسمانی شد.

بابک بنی‌حسینی، مدرس و نوازنده موسیقی
گلپا
‌‌علی‌اکبر گلپایگانی

استاد علی‌اکبر گلپایگانی در یک نگاه

حکایت دستگاه عشق

اکبر گلپایگانی دهم بهمن ۱۳۱۲ در تکیه زرگرهای عود لاجان از محله‌های قدیمی تهران به دنیا آمد. پدرش محمدحسین گلپایگانی معروف به مرشد حسین یا حاج حسین بلبل مرثیه‌خوان بود و در تکایا و محله ارج‌وقربی داشت.

در شش‌سالگی صبح‌ها سر صف دبستان قرآن می‌خواند، یک سال بعد محمود آقا که خراز و تعزیه‌خوان محل بود به استعداد اکبر پی برد و همین شد که در هشت‌سالگی پدرش آموزش موسیقی او را بر عهده گرفت.

در خیابان شهباز، سه‌راه شکوفه تهران بزرگ شد. خانه آنها روبروی خانه «حاج‌آقا محمد ایرانی» قرار داشت، موسیقی‌دان و کارشناس ردیف موسیقی ایران که نوازندگی سه‌تار را نزد میرزا عبدالله فراگرفته بود.

آن موقع حاج‌آقا محمد ۷۵ ساله بود ولی محفلی در باغچه منزل داشت که در آنجا هنرجویان جوان موسیقی را راهنمایی می‌کرد و اکبر نوجوان هم از این مزیت بی‌بهره نماند.

برای اولین بار صدای اکبر ۱۴ ساله در سالن مرکزی جمعیت هلال‌احمر شنیده شد. اگرچه آن روز در مقابل جمعیت حاضر نشد و از پشت‌صحنه به نام ناشناس برنامه خود را اجرا کرد.

۱۵ ساله بود که به دبیرستان نظام رفت و با حسین خواجه‌امیری معروف به ایرج همکلاس شد و ازآن‌پس سرنوشت این دو به هم گره خورد.

در انجمن موسیقی دبیرستان نظام گلپا این امکان را داشت که تا حدودی از تعزیه‌خوانی فاصله بگیرد و با موسیقی دستگاهی ایران بیشتر آشنا شود. در ۱۸ سالگی پایش به محافل موسیقی حرفه‌ای گشوده شد و نزد نورعلی برومند، ردیف دان برجسته به مدت طولانی آموزش دید.

حسن یکرنگی که از شاگردان اقبال آذر بود، اسماعیل قهرمانی، ابوالحسن صبا، یوسف فروتن، عبدالله دوامی، ادیب خوانساری، حسین طاهرزاده و سلیمان امیر قاسمی از دیگر استادان موسیقی آقای گلپایگانی بودند که در درک او از موسیقی دستگاهی ایران تأثیر فراوانی داشتند.

گلپا
استاد گلپا هنرمندی بود که وجود و قلبش را در آوازش چونان خطوط نرم و رنگین مینیاتور می‌توان دید و چه‌بسا فقط اوست که آواز و صدا را دیدنی و شنیدنی کرد

به مدد این استادان بود که او با مکتب‌های آوازی تهران و تبریز و اصفهان آشنا شد و سبک آوازخوانی حسین طاهرزاده و ادیب خوانساری را دنبال کرد.

بیژن ترقی، شاعر و ترانه‌سرای ایرانی حکایت اولین ترانه اکبر گلپایگانی را به شیرینی روایت کرده است. «به همراه پرویز یاحقی در منزل نورعلی خان برومند بودیم، استاد دستور داد که اکبر بخوان. تا آن موقع چنین صدایی نشنیده بودم و خیلی زود مجذوب صدای این جوان شدم».

به گفته آقای ترقی شعر «بر در میخانه با زنجیر عشق» خیلی توجه اکبر گلپایگانی را جلب کرد و از من خواست که آن را در بحر مثنوی دستگاه شور بخواند. «چند روز بعد تلفن زد به من که مرتضی خان پیانو زد و من شعرت رو خوندم بیا ببین ایرادی اگر هست رفع کنیم.»

آقای ترقی می‌گوید وقتی به رادیو رسیدم جمعیتی از کارکنان پشت استودیو شماره ۶ جمع شده بودند و بعد به‌شدت خواننده و نوازنده را تشویق می‌کردند.

مست مستم ساقیا دستم بگیر

تا نیفتادم ز پا دستم بگیر

بر در میخانه با زنجیر عشق

بسته‌ای پای مرا، دستم بگیر

دردمندم، عاشقم، افسرده‌ام

ای به دردم آشنا دستم بگیر

این تشویق به پشت در استودیو شماره ۶ رادیو تهران منحصر نماند. روایت آن را نیز محمدرضا لطفی، استاد مسلم موسیقی ایران چنین نقل کرده است.

«صدایی که اول به گفته ابوالحسن صبا یخ بود بعد از تمرین‌های نورعلی برومند به حدی خوب شد که صبا می‌گفت با شنیدن صدای گلپایگانی اشکم درمی‌آید.»

به گفته آقای لطفی هرگاه آواز بحر مثنوی شور آقای گلپایگانی و پیانوی مرتضی محجوبی از برنامه گل‌ها که از ساعت ۹ و نیم تا ۱۰ پخش می‌شد، مردم کسب‌وکار را رها می‌کردند تا این اجرا را بشنوند و شهر عملاً خلوت می‌شد.

در سال ۱۳۳۵ اکبر گلپایگانی ۲۳ ساله بود که در بیات اصفهان و سه‌گاه قطعه‌ای برای کمیسیون فرهنگی یونسکو ضبط شد. ساز آن را نورعلی برومند و علی‌اصغر بهاری می‌نواختند و آوازش را اکبر گلپایگانی اجرا کرده است.

از آن به بعد بود که آقای گلپایگانی به دعوت داود پیرنیا، بنیان‌گذار برنامه گل‌ها به رادیو دعوت شد و در برنامه گل‌های جاویدان به مدت ۱۷ سال آثار به‌یادماندنی فراوانی را از خود به یادگار گذاشت.

گلپا
از اکبر گلپایگانی حدود ۳۰۰ اثر رسمی پخش‌شده و گفته می‌شود که بیش از ۷۰۰ اثر خصوصی نیز از او به یادگار مانده است

در سال ۱۳۴۷ با ایفای نقش در فیلم «مرد حنجره طلایی» به کارگردانی و نویسندگی مهدی میثاقیه به شهرتش اضافه شد و ازآن‌پس بود که هوادارانش با همین عنوان او را خطاب می‌کردند.

گلپا در مدت فعالیت خود چندین دکترای افتخاری دریافت کرد که ازجمله در رشته آواز از دانشگاه کلمبیای آمریکا و دریافت دکترای افتخاری اقتصاد و هنر از سازمان یونسکو را می‌توان برشمرد.

از اکبر گلپایگانی حدود ۳۰۰ اثر رسمی پخش‌شده و گفته می‌شود که بیش از ۷۰۰ اثر خصوصی نیز از او به یادگار مانده است.

در هشتاد و هفتمین سال زندگی با نشریه هنر تاریخ گفت‌وگویی کرد و گفت که در طول هفت دوره فعالیت هنری خود «نکته‌ای که من پیدا کردم و همان دستگاه هشتم موسیقی یعنی دستگاه عشق نام دارد.»

گلپا همچنین گفت: «دوست دارم همین فردا بمیرم. زنده بمانم که بازهم صدایم حبس شود؟ دوست دارم فردا همه‌چیز به پایان برسد؛ این راهی است که همه ما باید طی کنیم، اما نباید فراموش کنیم حق من ضایع شد.»

گلپا

درباره نویسنده
حمیده وطنی
حمیده وطنی
دبیر تحریریه

حمیده وطنی گرگری کارشناس ارشد پژوهش هنر، نویسنده و منتقد سینما، فعالیت پژوهشی خود را با نشریه علمی پژوهشی نگره به‌عنوان مدیر داخلی نشریه و فعالیت رسانه‌ای سینمایی را با ماهنامه سینما آغاز کرد مقالات او در نشریات متعددی ازجمله مهر، سینما ویدئو، روزنامه اعتماد ... چاپ‌شده است، او پیش‌تر دبیر تحریریه نشریه «دایره» بود و هم‌اکنون دبیر تحریریه رسانه رسمی فرهنگی هنری سلیس نیوز و دبیر سرویس سینمایی است.

آیتم های مشابه

نگاهی به نمایش «توافق‌نامه» کار کورش سلیمانی

مدیر

آیا رنگ مشکی دوباره به دنیای مد بازمی‌گردد؟

مدیر

به بهانه زادروز «توشیرو میفونه»

ناصر سهرابی