«شوگان» به خاطر احترامی که به فرهنگ میزبان میگذارد قابل ستایش است
مهمترین ویژگی سریال «شوگان» دقتی است که روی جزییات و بازآفرینی واقعیتهای تاریخی دارد. این سریال که ساخته جاستین مارکز و ریچل کوندو است روایتگر داستانی در حوزه تاریخ فرهنگی یک کشور آسیای شرقی است و مولفههایی را باید سازندگانش رعایت میکردند که خیلی از آنها ممکن بود برایشان غریبه باشد.
ازاین حیث که سریال تولید بینالمللی است و محصول ملی نیست که بگوییم همه سازندگانش ژاپنی هستند . با در نظر گرفتن این نکته، محصول بسیار کار قابل احترام و ظریفی از آب درآمده، پر از جزییاتی که کاملا مشخص است تحقیق و پژوهش بسیار قوی پشتوانه ساخت سریال بوده است.
به عبارت دیگر اینگونه نبوده که سازندگان با کنار هم قرار دادن چند دیالوگ و داستان و صرفا استفاده از لباسهای قدیمی و لوکیشنهای تاریخی بخواهند حس روایت تاریخی را به مخاطب القا کنند.
از منظری دیگر« شوگان» را میتوانیم آیینهای در برابر فرهنگ ژاپنی بدانیم که فقط قصه جنگ و کشمکش بین جنگاوران و ساموراییها و اربابها و نظامیان و … نیست، شوگان داستان مرحلهای حساس و مهم از تاریخ زیست یک سرزمین و ملت است.
دورانی که ژاپن در معرض هجمههای خارجیها قرار میگیرد و میسیونرهای مذهبی و مبلغین مسیحیت و کسانی که بهطور طبیعی طلایهدار استعمار در آن دوران هستند و وارد مرزهای ژاپن میشوند، البته این اتفاق برای خیلی از کشورها از جمله کشور خودمان هم افتاده است و ما نتوانستیم مرزهای جغرافیایی و فرهنگی خودمان را از نفوذ استعماری حفظ کنیم، همانطوری که هندوستان و برزیل نتوانستند، همانطوری که دو سوم کشورهای دنیا نتوانستند ولی ژاپن توانست؛ دلیلش هم قاطعیت چند شخصیت سیاسی تاریخی مهم آن دوران بوده که تصمیم مهمی میگیرند و همه خارجیها را از ژاپن بیرون میکنند.
اگرچه این تصمیم آنها عواقب متعددی داشته، مثلا باعث میشود ژاپن دوسه قرن درانزوای اقتصادی سیاسی و اجتماعی فرو برود، باعث فقر مردم میشود، باعث عقبافتادگی یا باز ماندن از قافله پیشرفتهای جهانی مثل اختراعها و دستاوردهای تکنولوژیک میشود، اما از طرف دیگر باعث میشود فرهنگ ژاپنی، المانهای سنتی مثل لباس، زبان، ادبیات، معماری حتی گلآرایی، نوع پوشش و غذا خوردن و آداب وسنتهای آنها دست نخورده باقی بماند.
به همین دلیل است که فرهنگ ژاپنی با همه جهان فرق میکند، ازنوع لباس پوشیدن تا فلسفه وفرهنگ جهانبینی و حتی خورد و خوراک آنها فرق کند این باعث شد هر چه سنت ژاپنی بر اساس آن شکل گرفته بود به مدت ۴۰۰ سال از تاثیرپذیری جهان خارج در امان باشد.
این مساله یک امتیازهایی داشته و حتما نتایج منفی هم داشته است. اما نکته درسآموزی که در سریال «شوگان» برای ما که همیشه درباره فرهنگ و بازنمایی سنتها و تاریخ سرزمینمان در سینما و تلویزیونمان بحث کردیم و هیچوقت مسیر سرراست و روشنی برای ما وجود نداشته آن احترامی است که سازندگان سریال به فرهنگ میزبان گذاشتند، معماری خانههای ژاپنی، نوع لباس پوشیدن آدمها، حتی زبانشان در بسیاری از دیالوگها، در نسخه اصلی ژاپنی است و قاعدتا در نظر گرفتن چنین نکتهای برای کمپانیهای تولیدکننده با ریسک از دست دادن مخاطب همراه است و آنها قبول نمیکنند، اما در سریال شوگان میپذیرند و ریسک میکنند برای اینکه کارشان واقعگرایی بیشتری داشته باشد و فضا بیشتر به واقعیتهای تاریخی نزدیک باشد.
مارتین اسکورسیزی سال ۲۰۱۶ فیلمی به اسم «سکوت » ساخت که قصه آن فیلم درباره راهبان و میسیونرهای مسیحی بود که از پرتغال و اسپانیا به ژاپن آمده بودند برای تبلیغ دیانت مسیح که دستگیر میشوند و تعدادی اعدام میشوند و تعدادی شلاق میخورند، اسکورسیزی دقیقا همین برهه تاریخی را درباره ژاپن در« سکوت» روایت میکند.
آنجا اسکورسیزی ژاپن را از نگاه یک توریست غربی به تصویر میکشد، همانجوری که در «آخرین سامورایی » با بازی تام کروز این نگاه غربی را میبینیم. یعنی همه جلوههای ژاپنی را از نگاه اروپایی، غربی و امریکایی نظاره میکنیم، نکاتی که به نظرمان حالت توریستی پیدا میکند، ولی در «شوگان» اینگونه نیست.
در «شوگان» همان اصالتی وجود داردکه مثلا در ساخته «کاگه موشا» آکیراکوروساوا وجود دارد، همان سرزندگی و بافت طبیعی زندگی روستایی را میبینیم که در آثار ناگیسا اوشیما میبینیم، در شوگان وارد خانه ژاپنی میشویم، با آنها وارد حیاط و آشپزخانه و خانه و زندگیشان میشویم، وارد قلعهها میشویم، میفهمیم که چرا آنها اینقدر سرسخت هستند، چرا آنقدر از بیگانهها میترسند.
این نکات از زاویه یک توریست روایت نمیشود دوربین از همان اول همسو با شحصیتهای ژاپنی است، تنها کسی که در آن جمع غریبه است کافر و شخص انگلیسی است که بیگانه است اما بقیه همه آشنا هستند و در فضایی کاملا شناخته شده زندگی و کار میکنند، سبک زندگی همه آنها شبیه به هم است.
اتفاقا بر عکس بعضی فیلمهایی که از نگاه غربی ها درباره مشرق زمین ساخته میشود وبهشدت نگاه از بالا به پایین و از نگاه فرهنگ متمدن، تجربه حضور فرهنگ بدوی و عقب مانده را به تصویر میکشند و ما در این فیلمها مدام شاهد اشارههای تفرعن آمیز هستیم، مثل فیلمهایی که افغانستان را روایت میکنند که از خشونت و بیسوادی و اسارت زنان و کتک خوردن آنان توسط همسر و پدر روایت میشود، یا کوچههای خاکی و ماشینهای قراضه یا آدمهای بیسواد را میبینیم، یا فقر عمومی که در نشان دادن هندوستان هم حتی در فیلمهای تجاری و جریان اصلی آنها مثل میلیونر زاغهنشین هم دیده میشوند.
ولی در شوگان، حتی نگاه دلسوزانهای که عراق و هندوستان را به مخاطب غربی نشان میدهند نیست، آن نگاهی که با ترحم میگوید این آدمها آدمهای بدی نیستند، انسانند و احساس دارند اما خشن هستند چون فرهنگشان رشد نیافته و بدوی و عقب افتادهاند و ما باید آنها را به شاهراه تمدن هدایت کنیم.
در «شوگان» اصلا و ابدا این نگاه وجود ندارد، اتفاقا کسی که بیتمدن است آن شخص انگلیسی است، اوست که با بیمبالاتی باعث مرگ یک پیر مرد میشود، اوست که از حمام کردن فراری است و رفتارهای بیفرهنگی دارد، اما در مقابل ژاپنیها را بسیار آراسته، ادیب، فیلسوف وخردمند میبینیم حتی زنان و مردان ساده و روستایی بسیار با فرهنگ هستند و کارشان را دانسته انجام میدهند،
انگلیسی پرمدعا در بدو ورود به ژاپن فکر میکند با آدمهای وحشی طرف است اما هنر سریال« شوگان» این است که در گذر زمان نشان میدهد که میزبانها و صاحبان اصلی ژاپن به هیچ عنوان وحشی نیستند و اتفاقا صاحب تمدنی هستند که چه انگلیسی چه پرتغالی باید بسیار وقت بگذارند و با ادب و احترام بتوانند فرهنگشان را درک کرده و پذیرا باشند.
برای من آن احترامی که شوگان به فرهنگ میزبان میگذارد بسیار جذاب است والا تصویرسازی چشمگیر، صحنهپردازیهای عظیم، موسیقی گوشنواز، فیلمبرداری با تکنیکهای پیشرفته، زاویهبندی دوربین یا نوع استفاده از امکان تصحیح رنگ و نورپردازی، بازیهای درجه یک، همه و همه در فیلمها و سریالهای دیگر دیده میشود.
حتی استفاده از داستان پرفراز و نشیب هم نکته جدید شوگان نیست که بگویم منحصر به شوگان است، حتی صحنههای عظیم با اجرای کیفیت بالای آن یا طراحی صحنهای که درخشان است، به نظر من اصلا مساله و امتیاز مهم« شوگان » این موارد نیست.
«شوگان» به خاطر احترامی که به فرهنگ میزبان میگذارد سریال قابل ستایشی است. از همین روست که سازندگان فصلهای دیگری هم در دست ساخت دارند.
شاهین شجری کهن