یک «ناشناخته» کاملاً موفق
فیلم «یک ناشناخته کامل» که همچون نامش تا قبل از اکران شدنش کاملاً ناشناخته و فیلمی عادی به نظر میرسید، با کسب ۸ نامزدی برای جوایز «اسکار ۲۰۲۵»، یکباره به پدیدهای تازه در هنر هفتم تبدیلشده است.
«یک ناشناخته کامل»، یک درام موزیکال و فیلمی زندگینامهای پیرامون باب دیلن، خواننده و موزیسین بسیار مشهور و دیرپای آمریکایی است که آثار او در سبک و سیاق فولک، هواداران بسیاری در غرب دارد.
این فیلم که بیشتر مبتنی بر دوران اولیه کار باب دیلن، بهویژه در دهه ۱۹۶۰ (زمان کشف و معرفی وی به هنردوستان) است، با کارگردانی جیمز منگولد ساختهشده و سناریوی آن را هم منگولد با همکاری جی کاکس نوشته؛ البته مسیر داستانی فیلم با اقتباس از کتابی به نام «دیلن الکترونیکی میشود» نوشته الیجا والد، ترسیمشده است.
در این فیلم ابتدا توفیقهای چشمگیر دیلن را در واپسین سالهای دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ به تصویر میکشد و سپس روی جنجالی که در سال ۱۹۶۵ بر اثر استفاده دیلن از ادوات موسیقی الکترونیکی خود در جریان فستیوال فولک نیوپورت آمریکا به پا شد، تمرکز میکند.
بازیگر اصلی این فیلم و ایفاگر نقش دیلن، تیموتی شالامی، هنرپیشه جوان و مطرح ۱۲-۱۰ سال اخیر هالیوود است و نامداران دیگری مانند ادوارد نورتن و الی فانینگ هم در این فیلم هنرنمایی کردهاند. این نکته نیز گفتنی است که نام این فیلم از درون متن آوای «مثل یک سنگ چرخان» که از مشهورترین و ماندگارترین ترانههای باب دیلان و محصول سال ۱۹۶۵ است، بیرون کشیده و تلخیص شده است.

«یک ناشناخته کامل» در ۲۵ آذر سال گذشته برای اولین بار در شهر لسآنجلس آمریکا اکران شد و از ۱۰ دیماه در سطح آمریکای شمالی (آمریکا، کانادا و مکزیک) به نمایش عمومی درآمد. این فیلم ۱۴۰ دقیقهای که هزینه تولید آن ۶۰ میلیون دلار بوده، تاکنون ۱۹۰ میلیون دلار فروش داشته و با سروصداهای اسکاری خود قطعاً به توفیقهای مالی بیشتری نیز نائل خواهد آمد. ظاهراً موفقیتهای این فیلم قرار نیست به نامزدیهای پرتعدادش برای جوایز اسکار منتهی و منحصر شود؛ و هم انستیتوی فیلم آمریکا (AFI) و هم «بورد ملی نقد فیلم» (که این نیز یک نهاد ذینفوذ آمریکایی است) «یک ناشناخته کامل» را بهعنوان یکی از ده فیلم برتر سال ۲۰۲۴ سینمای جهان انتخاب کردند.
بهای آشکاری که نهادهای عمده دیگر سینمایی شامل گلدنگلوب و اتحادیه بازیگران سینمای آمریکا به این فیلم دادهاند نیز سندی دیگر از رسیدن فیلم به اهداف هنری موردنظرش بوده است و این شامل آکادمی فیلم بریتانیا هم میشود که در جوایز سالانه خود (موسوم به بافتا) سهم قابلتوجهی به فیلم جیمز منگولد اختصاص داده و آن را نامزد ۶ جایزه «بافتا» کرده بود.
در شروع فیلم جیمز منگولد، باب دیلن را در حالی میبینیم که به شهر نیویورک رفته تا الگوی هنری خویش را که وودی گوتری است و اخیراً بر اثر عارضهای بیمار شده و در بیمارستان است، عیادت کند. دیلن را در این عیادت، «پیت سیگر» که دیگر موزیسین مطرح دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است همراهی میکند و دیلن جوان و نهچندان نامآشنا، همانجا ترانهای را که به احترام گوتری سروده است به اجرا میگذارد و از این طریق گوتری و سیگر را به تحسین خود وامیدارد.
تأثیر مثبت دیلن بر این دو هنرمند به حدی است که سیگر از او میخواهد عجالتاً در نیویورک بماند و میهمان وی باشد و سپس میکوشد با همراه بردن دیلن به محافل هنری این شهر و محلهای اجرای کنسرتها او را در جامعه موسیقی جا بیندازد و وارد عرصه موسیقی فولک نیویورک کند.
در همین دوران است که دیلن با سیلوی روسو که دیگر هنرمند مطرح آن زمان در صحنه موسیقی است آشنا میشود و این دو یک زوج هنری و خانوادگی را تشکیل میدهند. در ادامه این روند و در پایان کنسرتی که جوان بائز، یکی از مطرحترین هنرمندان زن موسیقی فولک آمریکا برگزار کرده، سیگر، دیلن را به بائز معرفی میکند و قدمی دیگر در راه اعتلای هرچه فزونتر وی برداشته میشود.

شلوغ شدن سر دیلان و سفر سیلوی روسو به اروپا، این زن را که از بینظمیهای دیلن به تنگ آمده به بحثوجدل با او وامیدارد اما باوجوداین روسو به وی توصیه میکند کارش را جدیتر بگیرد و برای تبدیلشدن به ستارهای جدید سنگ تمام بگذارد و این کاری است که دیلان، البته به روش خاص خود انجام میدهد.
دیلن با استفاده از فضای ناآرام اجتماعی آمریکا در دهه ۱۹۶۰ و برخوردهای سیاسی رایج در سطح شهرهای بزرگ این کشور و جاری شدن امواج فرهنگی گروههایی مانند «هیپی»ها و سرودن ترانههایی که سیاستهای متخذه دولت آمریکا را در قبال این اوضاع زیر سؤال میبرد، افکار عمومی را بشدت به خود جلب میکند و یکشبه ره صدساله میرود و به یکی از سرآمدان نهضت موسوم به «موسیقی اعتراضی» تبدیل میشود.
با ترتیب و روالی که برشمردیم، فیلم منگولد نهتنها توفیقهای ویژه دیلان در صحنههای سالهای ناآرام دهه ۱۹۶۰ را ترسیم میکند، بلکه با به تصویر کشیدن جدلهای دائمی او با سیلوی روسو و جوان بائز تصریح میکند که زندگی، این نماد موسیقی فولک سرشار از تضادها و خودخواهیهاست و وی چنان تکرو است که در درازمدت نمیتواند با هیچکس کنار بیاید و از همراهیها و همکاریهای طولانیمدت ازهرجهت دوری میجوید.
مشکل بزرگ دیلن که البته باگذشت زمان و رسیدن دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به آرامش نسبی میگراید، استفاده دائمی و وسیع او از گیتار برقی است، حالآنکه یک اصل ثابت موسیقی فولک پرهیز از این امر و اکتفا به تنظیمهای ساده آکوستیک است.
درنهایت دیلن با جدا شدن کامل از قواعد و موارد بازدارنده موسیقی فولک، با طیب خاطر به استفاده گسترده از گیتار برقی و سایر ادوات و سازهای موسیقی راک میپردازد و این کاری است که وی طی ۴۵ سال اخیر به انجام آن همت گماشته است.
دیلن بهمرورزمان، هم به سبب تکراری شدن ریتمهای خود و هم به دلیل رو آمدن پیاپی چهرههای جدیدی در صحنه موسیقیهای پاپ و راک، بهتدریج کمرنگتر میشود و با اینکه اکنون در ۸۴ سالگی هم فعال است و هرازچندگاه ترانههای تازهای رو میکند، اما از دوران اوجش فاصلهای چشمگیر گرفته است و دیگر حرف اول روز نیست؛ دورانی که ترانههای ماندگار دیلن مانند «Blowing the Wind» و «The times they are a chamging» تبدیل به نشانهها و نمادهای بزرگ مطالبه حقوق شهروندی، حق آزادی بیان و ابراز مخالفت با جنگافروزی در سطح آمریکا شدند و دیلن را به صدر اخبار هنری نشاندند.
منگولد در فیلمش به موضوع کم اثر شدن تدریجی دیلان بهای کمتری داده و بیشتر بر عصر جولان هنری، سیاسی و ایدئولوژیکی او تمرکز کرده اما همان دوره اولیه، در کل دوران ۶۵ ساله حضور دیلن در صحنه هنر را آنقدر خوب به تصویر کشیده که فیلم او را به یکی از پدیدههای نودوهفتمین دوره جوایز اسکار تبدیل کرده است.
البته اگر دستاوردهای فراوان دیلن در صحنه موسیقی قابلفهم باشد و طبیعی جلوه کند، هنوز هیچکس نفهمیده است به چه سبب آکادمی معتبر نوبل در سال ۲۰۱۶ جایزه نوبل ادبیات را به او اهدا کرد و این استدلال را آورد که واگذاری این جایزه به دیلان به سبب ایجاد نوگراییهای فرهنگی توسط او در متن اشعار ترانهها و آواهای محلی آمریکا بوده که همواره رویکردی سنتگرایانه بر آن حاکمیت داشته و رنگ و بوی روستایی به خود گرفته و همچون موسیقی نواحی بودهاند.
وصال روحانـی
