نگاهی به نمایش «آتی‌ ساز» کار سعید دشتی

آتی‌ ساز

آتی ساز؛ داستانی سرگرم‌کننده با تم انتقام

نمایش «آتی ساز» همچون اثر قبلی سعید دشتی یعنی «تهران، پاریس، تهران»، حول محور انتقام می‌چرخد.

مهم‌ترین سؤالی که این نمایش مطرح می‌کند، این است که چرا سارا (ترلان پروانه)، همچون «سارا»ی اثر قبلی (آیدا ماهیانی)، ابژه‌هایش را آرام نمی‌کشد؟ چرا به ابژه‌هایش قرص زیاد یا کشنده‌ای نمی‌دهد؟ چرا باید کاراکترها را به شکل‌های فجیع و وحشتناک بکشد؟

احتمالاً نویسنده‌ (صالح علوی‌زاده) همانند اثر قبلی‌اش می‌خواهد نمایش را به استقبال هیچ‌انگاری ببرد و بارقه‌ای از رستگاری نشان ندهد.

نمایشنامه از برخی جهات با تولید قبلی (تهران، پاریس…) ارتباط معنایی برقرار می‌کند ولی بااین‌حال تلاش می‌کند تفاوت‌هایی هم داشته باشد.

آتی‌ ساز
آتی ساز داستانی سرگرم‌کننده با تم انتقام دارد که با ترکیبی از موسیقی و بازی‌های خوب می‌تواند تماشاگران را راضی می‌کند

کیارش (محمد لاریان) با ترانه‌هایی که اجرا می‌کند به نمایش، کیفیتی کلیپ‌وار می‌دهد که حتی مخاطبان نیز با صدای بلند با او همخوانی می‌کنند. به ‌عبارتی انگار کیارش و همه تماشاگران، بیرون از فضای روایت به یک ترانه واحد می‌رسند و آن را به یکسان اجرا می‌کنند.

در اینجا کارگردان به‌درستی، به هدفی که – فکر می‌کنم – داشته است، می‌رسد. به این معنی که توانست جهانِ ازهم‌پاشیده کاراکترهای نمایش را جایی متحد کند و به آن هویتی یکپارچه بدهد یا شاید کارگردان تلاش می‌کند امکان بازگرداندن وحدتِ ازدست‌رفته بین یک اجتماع نامنسجم را امتحان کند.

شاید همین امر سبب می‌شد؛ کارِ واقعاً دشوار برای تماشاگران آن باشد که قدمی به عقب بگذارند و خودشان را از ماجرا بیرون بکشند تا در «سکوت» به اثری که در حال تماشایش هستند، نگاه کنند.
به کاراکتر کیارش (محمد لاریان) برگردیم. او، شخصیتی است که می‌تواند شکست خودش را خیلی راحت‌تر بپذیرد، اگر بداند که این ربطی به ضعف‌های فردی‌اش ندارد، بلکه تابع بخت و اقبال بوده است. همین نکته به‌علاوه مطلبی که پیش‌تر گفته شد، می‌توانست به طراح صحنه (سعید دشتی) کمک شایانی کند.

ایده مانکن‌ها همراه باکیفیت اسلوموشنی سارا (در یک صحنه خیلی کوتاه) خوب بودند. ولی طراح و کارگردان آتی ساز می‌توانست با اضافه‌ کردن تعدادی ایده مشابه، هم درصحنه و هم دربازی‌ها و هم در ویدیو پروجکشن، کیفیتی همانند آگهی‌های تبلیغاتی به نمایش بدهد.

آتی ساز
نمایش «آتی ساز» همچون اثر قبلی سعید دشتی یعنی «تهران، پاریس، تهران»، حول محور انتقام می‌چرخد

به این معنی که بگوید همه‌چیز جلوی دوربین، ساختگی، فیک و تابع یک «دیگری بزرگ» است و کاراکترها از طریق روایت اغراق‌آمیز یا روایت همراه با ترانه، به ‌دنبال راهی برای جذب مخاطب و گوش شنوا به‌منظور بازگویی رنج و دردهای‌شان هستند. (این برداشت من از روایت بود به این دلیل که منطق پشتِ اعمال سارا را متوجه نمی‌شدم.)

پروجکشن در این نمایش جز تصویری مستندگونه و نه بیانگرا – که با حذف آن از ارزش نمایش کاسته نمی‌شد – چیز دیگری را ارائه نمی‌داد. ویدیو پروجکشن علاوه بر ایده‌ای که پیش‌تر ذکر کردم، می‌توانست به ایجاد معنا و فضا کمک کند و به یاری داستان و بازیگران بیاید.

به‌طور مثال به‌جای اینکه دوربین ما را به صحنه جرم سارا بکشاند، با طراحی سایه‌های متحرک، ماه‌گرفتگی و دود، جهانی خوفناک از درونیات سارا منتقل کند. نه؟ بسیار خوب؛ می‌شد از طریق همین دوربینی که سارا به دست می‌گیرد، برخی جنبه‌های ریزِ بازی بازیگر (ان) – فرض می‌گیریم تیک‌های عصبی و حرکات بدنی ریزِ کاراکتر که لزوماً نمی‌توانیم روی صحنه ببینیم- را موازی با حرکات او در طول اجرا به‌صورت برجسته مشاهده کنیم.

آتی ساز
احتمالاً نویسنده‌ آتی ساز می‌خواهد نمایش را به استقبال هیچ‌انگاری ببرد و بارقه‌ای از رستگاری نشان ندهد

همچنین برای طراحی صحنه آتی ساز بهتر بود از فرم‌های کشیده همانند دیوارهای بلند برای سازه وسط صحنه کمک گرفت تا نشان‌دهنده احساسی از بی‌پایان بودن اعمال جنون‌آمیز سارا باشد.
به‌طورکلی نمایش آتی ساز، داستانی سرگرم‌کننده با تم انتقام دارد که با ترکیبی از موسیقی و بازی‌های خوب می‌تواند تجربه رضایت‌بخش تماشاگران را دوچندان کند.
اما نکته پایانی؛ مسئله‌ای که برای مخاطبان آزاردهنده است، تأخیر بسیار در شروع اجرای نمایش است. چرا سالن‌های تئاتر تهران، برنامه‌ریزی اجراهای‌شان را به ‌نحوی انجام نمی‌دهند که وقفه‌ای جهت آماده‌سازی صحنه و دکور برای گروه اجرایی سانس بعدی وجود داشته باشد؟

کارون دوراندیش

آتی‌ ساز

آیتم های مشابه

نگاهی به نمایش «توافق‌نامه» کار کورش سلیمانی

مدیر

آیا رنگ مشکی دوباره به دنیای مد بازمی‌گردد؟

مدیر

به بهانه زادروز «توشیرو میفونه»

ناصر سهرابی