ورزش بیلیارد، همانند فوتبال، کمتر بهعنوان یک موضوع مستقل موردتوجه فیلمسازان حتی در ابعاد جهانی، قرارگرفته است.
اولین چیزی که از نام بیلیارد و فضای حاکم بر آن در ذهن نقش میبندد، سالنی است نیمهتاریک و مملو از دود سیگار است. افراد حاضر در این سالنها نیز اغلب بهعنوان خلافکار و شرور و در حال قمار و شرطبندی تصویر میشوند.
این تصاویر در بسیاری از فیلمهای سینمایی غربی و ایرانی بهطور مکرر به نمایش درآمدهاند؛ اما اگر بخواهیم با نگاهی عمیقتر به این موضوع بنگریم، بدون شک بیلیارد، مانند شطرنج، یک ورزش فکری است که به تمرکز بالا نیاز دارد و برای تقویت حافظه، ورزشی فوقالعاده محسوب میشود.
بااینحال، آیا سینما، بهعنوان هنر هفتم، توانسته از این رشته جذاب و باکلاس بهره ببرد و درامهای ارزشمندی خلق کند؟ پاسخ قطعاً منفی است.
بهتازگی فیلمی از نتفلیکس با نام «اتحادیه» را تماشا میکردم که در آن هال بری، بازیگر برنده اسکار و مارک والبرگ حضور داشتند. این دو بازیگر مشهور، در کنار میز بیلیارد، بدون هیچ تخصصی و حتی بدون توانایی درست دست گرفتن چوب بیلیارد، مشغول برنامهریزی برای یک عملیات سری بودند. این صحنهها بهوضوح نشان میدهند که بیلیارد در سینما اغلب بهعنوان یک عنصر تجملاتی و تفریحی، بدون توجه به ماهیت واقعی آن، استفادهشده است.
از گذشته تاکنون، بیلیارد در اغلب فیلمهای سینمایی بهعنوان یک فعالیت تفریحی خوشرنگ و لعاب و بیشتر تجملاتی به تصویر کشیده شده است. قهرمانان فیلمها، با لیوانهای نوشیدنی در دست و سیگاری بر لب، بدون هیچ فیگور درست و مناسبی، مشغول طرحریزی اعمال شیطانی هستند. اینکه این سکانسهای تکراری قرار است در کلیت فیلم چه کارکرد مناسب و حساسی داشته باشند و رابطه علت و معلولی آنها با کل درام چیست جای بحث فراوان دارد که در این یادداشت نمیگنجد.
فیلمسازان داخلی و خارجی برای جذب مخاطب و خوش عکس شدن فیلمهایشان، ورزش ارزشمند بیلیارد را قربانی امیال شخصی خود کردهاند و در این راه معمولاً با شکست مواجه شدهاند.
با ابن حال، در دنیای سینما آنهم بهصورت استثنا، دو یا سه مورد وجود دارد که حق مطلب را درباره بیلیارد بهدرستی ادا کردهاند و در خاطره تماشاگران از آنها به نیکی یاد میشود.

فیلم جذاب «بیلیاردباز» ساخته رابرت راسن در سال ۱۹۶۱، یکی از مهمترین و خوشساختترین درامهای ورزشی است که تاکنون در تاریخ سینما به تصویر کشیده شده است.
پل نیومن، با نقشآفرینی مبهوتکنندهاش، در نقش ادی فلسون، یک بیلیاردباز ماهر است که میان زندگی خصوصی و دنیای بیلیارد به رستگاری تلخ و جدیدی دست مییابد و در پایان، تاوان سنگینی میپردازد.
نمونه دیگر، فیلم درخشان مارتین اسکورسیزی، «رنگ پول» است. پل نیومن، با موهای جوگندمیاش، پس از ۲۵ سال بازمیگردد تا از عنوان قهرمانیاش دفاع کند. بهحق، «رنگ پول» یکی از بهترین آثار سینمایی در حوزه ورزشی و بیلیارد محسوب میشود.
در میان فیلمسازان ایرانی امیر نادری، فیلمساز مستقل آبادانی، با شاهکار بهیادماندنیاش «تنگنا»، لحظات ناب و تلخی را خلق کرده است.
در این فیلم، علی خوشدست، با نقشآفرینی بینقص مرحوم سعید راد، در سکانس آغازین فیلم، با یک درگیری خونین و نفسگیر، موتور داستان را به حرکت میاندازد. سالن بیلیارد واقع در کوچه ملی لالهزار، بعدها به پاتوق معروف جوانان دهه پنجاه تبدیل شد.
در اغلب فیلمهای قبل از انقلاب، با صحنههای بیلیاردی مواجه بودیم که معمولاً به دعوا و درگیریهای ناموسی در کنار میز بیلیارد ختم میشد و درنهایت، به قتل یکی از شخصیتهای فیلم منجر میگردید.
با تمام این تفاسیر، سینما با همه شکوهش نتوانسته است از این رشته ورزشی باکلاس و متفکرانه بهطور مطلوب بهره ببرد. بیلیارد، بهعنوان نمادی از پیچیدگی و ظرافت تفکری استراتژیک، میتواند برای شخصیتپردازی کاراکترها استفاده شود.
بیلیارد بازتاب شخصیت و جایگاه اجتماعی بازیگر محسوب میشود. اگر هوش و کنترل درستی نداشته باشد، نمیتواند با ظرافت به توپ ضربه بزند. در کنار آرامش و فراغت، معاشرت و رفاقت؛ بیلیارد آزمونی بزرگ برای خودشناسی فردی و بستری برای نمایش مهارتهای شخصی است.
درگذشته، بیلیارد بهعنوان فعالیتی معتبر برای طبقه خاصی از جامعه ارزیابی میشد، ولی امروزه این ورزش معانی مختلفی به خود گرفته و به لایههای زیرین جامعه نیز نفوذ کرده است.
شاید وقت آن رسیده که سینما نگاه ویژهتری به این رشته ورزشی پرمخاطب داشته باشد و با خلق تصاویری ارزشمند و قانعکننده، نقش تاریخی خود را به بهترین شکل ممکن ایفا کند.

ناصر سهرابی
نویسنده، بازیگر و کارشناس سینما. فعالیت در مطبوعات را از سال ۱۳۷۵ با ماهنامه فیلم و هنر... آغاز کرده و مقالات او در نشریات سینما ویدئو، فیلم و سینما، هفت نگاه، سینما تئاتر، فیلم و سینما، همشهری، اعتماد ملی، مردمسالاری و... منتشرشده است.