خوشتر از نقش توأم نیست در آیینه چشم
چشم بد دور، زهی نقش و زهی نقش پسند …
هوشنگ ابتهاج (سایه)
همین روزها بود که پدرم در احوال این روزهایشان، همچون همیشه که موسیقی جای ویژهای برای ایشان دارد، اجرایی از کیهان کلهر را از جاده ابریشم میدیدند. پرسیدند این اجرا را دیدهای؟ لحظات لابهلای نوای سازها و کمانچه دردمند کیهان کلهر پیچیده بود. گفتگویی کردیم و تأثرشان از موسیقی محسوس بود.
یکی دو روز بعد کیهان عزیز پیامی نوشت که آمستردام است و سراغ سایه را گرفت و بهسرعت قراری برای دیدار گذاشتیم. امروز دیداری شد میسر و کیهان عزیز سه ساعت راه را پیموده بود تا در این روزهای سخت سایه دمی همدمش باشد. در غیاب یاران رفته چه بجا بود این همت و صمیمیت او. آنهم در روزگار امروز که نه از همت و نه صمیمیت نشانی نمییابی. بهسرعت گفتگویشان درباره موسیقی درگرفت. از امروز موسیقی…
سایه از نسل پیشین، اما با نگاهی جوان و نو به درخت تنومند موسیقی ما که به باورش موسیقی میباید جوانه بزند و از نو بروید؛ و کیهان کلهر که آوازه حضورش در عرصه جهانی موسیقی ما بر همگان آشناست. صحبت از موسیقی در بند شعر شد؛ و شاعر که خود منتظر جلوه برازنده موسیقی، آنچنانکه شایسته خود موسیقی ست، گفت. شاعری که همچنان در انتظار است و به آینده امید دارد؛ و با خواسته جستجو در راه چندصداییهایی نایافته، موزیسین در برابرش را به انگیزه و فکر میکشاند: راه باید جست.
من، یکبار دیگر صمیمیت یاران و دلسوزان موسیقی و ارزشهایی که در آن سالهای نوجوانی و جوانی در تعلق و نیاز در کنار هم بودن را دیده بودم، به تماشا نشستم. دیدار و مواجهه این دو در اینسوی جهان تنها به همت کیهان کلهر عزیز ممکن شد. قدردان او هستم.
به امید روزهای روشن برای موسیقی و هنر سرزمینمان، ایران ما…
برگرفته از صفحه سرکار خانم یلدا ابتهاج