یک فیلم کلاسیک جنایی
دی کاپریو و دنیرو در این فیلم یکی از بهترین بازیهای خود را در سالهای اخیر ارائه میکنند
فیلم «قاتلان ماه کامل» ساخته کارگردان بلندآوازه سینمای آمریکا مارتین اسکورسیزی، از برجستهترین فیلمهای جشنواره فیلم کن امسال، شامگاه شنبه، ۲۰ مه (۳۰ اردیبهشت)، به نمایش درآمد و با فرش قرمز پرستاره خود، انبوهی از طرفداران را به بلوار «کروزت» جذب کرد.
این فیلم تقریباً چهارساعته بر اساس کتاب پرفروشی به همین نام ساختهشده و در مورد یک سری قتلهای مشکوک است که در دهه ۱۹۲۰، بومیان ثروتمند نفتی قبیله اوسیج را در ایالت اوکلاهما آمریکا موردتوجه قرار میدهد.
اسکورسیزی در فیلم «قاتلان ماه کامل»، بار دیگر با دو ستاره محبوبش، لئوناردو دیکاپریو و رابرت دنیرو، همکاری کرده است.
جسی پلمونز و لیلی گلدستون نیز در این فیلم بازی میکنند و برندن فریزر و جان لیتگو نیز نقشآفرینیهای کوتاهی داشتهاند.
این فیلم پس از اکران با تشویق ۹ دقیقهای تماشاگران روبهرو شد و گلدستون که با تداوم تشویقها بهوضوح منقلب شده بود، گریست.
اسکورسیزی در طول ساخت این فیلم با قبیله اوسیج در ارتباط بوده و بیش از ۴۴ نقش در این فیلم بازیگران اوسیج ایفا کردهاند و فقط زمانی که ایفای نقشی با یک بازیگر اوسیج ممکن نبود، بازیگر بومی دیگری انتخاب میشد.
اسکورسیزی پس از نخستین نمایش فیلم گفت: «فیلمبرداری در آنجا (اوکلاهاما)…، علفهای زیادی وجود دارد… من نیویورکیام. بسیار شگفتزده شدم، اسبهای وحشی و اینجور چیزها. ما هم با اوسیج در دنیا زندگی میکردیم. اکنون واقعاً دلتنگ آنیم.»
مارتین اسکورسیزی ۸۰ ساله هنگام راه رفتن روی فرش قرمز جشنواره کن خستهتر از همیشه به نظر میرسید، اما این عاشق سینهچاک سینما در تازهترین فیلمش، «قاتلان ماه کامل»، سرحالتر و قبراقتر از همیشه به نظر میرسید، فیلم شگفتانگیزی که بهترین اثر سازندهاش در سه دهه اخیر است و اگر اسکورسیزی دیگر فیلمی نسازد- که امیدواریم بسازد- وصیتنامهای باشکوهتر از این فیلم، تصویر شدنی نیست.
همهچیز از یک داستان ساده آغاز میشود: در اوکلاهامای دهه ۱۹۲۰، ارنست (دی کاپریو) نزد داییاش، ویلیام هیل (رابرت دنیرو) بازمیگردد؛ جایی که بومیان آمریکایی محلی صاحب ثروت شده از نفت، یکییکی به قتل میرسند.
از این نقطه، با یک داستان فاوست مدرن روبرو میشویم که در آن، اضمحلال ذرهذره شخصیتی را شاهدیم که در رابطهای تحمیلی و سودجویانه با داییاش (بخوانید شیطان)، همهچیزش را از دست میدهد.
این روند «از دست دادن همهچیز» – که با از دست دادن «انسانیت» آغاز میشود- روایت پیچیدهای را شکل میدهد که ۳ ساعت و ۲۶ دقیقه به طول میانجامد؛ بیاینکه تماشاگر لحظهای فرصت نگاه کردن به ساعتش را داشته باشد.
اسکورسیزی همچون جادوگری قهار- از پس شناخت درست و دقیق از سینمای کلاسیک و وام گرفتن عناصر ژانر وسترن، آنهم در فیلمی که اساساً ضد وسترن است، چوب جادویش را درمیآورد و تماشاگر را مسخ میکند تا آخرین سکانس خارقالعاده فیلم که نوعی فاصلهگذاری بهغایت مدرن و غریب – و غایب در سینمای اسکورسیزی – را به رخ میکشد که در آن جادوگر قصهگو، خودی مینمایاند و در یک سکانس شبهسوررئال، چند نفر به راوی سرنوشت شخصیتها بدل میشوند و راوی «دانای کل»- اسکورسیزی- خود وارد تصویر میشود و سرنوشت شخصیتهایش را برای ما میگوید.
این روند اما از سینمایی بهشدت استیلیزه پیروی میکند که در آن، مشخص است که هر نما بارها و بارها فیلمبرداری شده است تا به کمالگرایی مطلوب اسکورسیزی نزدیک شود؛ کمالگراییای که هر نما را به یک چالش سینمایی برای سازندهاش بدل میکند که از پس فیلم دیدنی قبلی (مرد ایرلندی)، حالا با وسواسی حتی بیشتر به داستانگوییاش میپردازد.
داستانگوییای که در اوج است و همهچیز فیلم را به خدمت روایت درمیآورد تا فارغ از هر نوع حرفوحدیث اضافی، یک داستان انسانی و درونی را با ما قسمت کند که در آن البته در لایههای زیرین، انواع و اقسام تفسیر و تأویل را مهیا میکند تا اساساً فیلمی باشد درباره استعمار از دو وجه: استعمار بومیان آمریکا به دست سفیدپوستان از طرفی و استعمار سفیدپوست ضعیفتر و کمتجربهتر به دست سفیدپوست دیگر؛ که این وجه دوم، فیلم را از نمونههای مشابه درباره حقوحقوق بومیان آمریکا که در برخی وسترنهای دهه ۱۹۵۰ دیده میشود، متمایز میکند.
فیلم در عین اینکه درباره این مفاهیم حرف میزند، بهشدت از هر نوع شعار و اغراق پرهیز دارد. در پرداخت شخصیت منفی (هیل) ظرافتهای کمنظیری بهکاررفته که این شخصیت را جذاب میکند و حتی در لحظههایی دوستداشتنی و سزاوار پیروی. ازاینرو است که استحاله شخصیت اصلی، بهشدت درست و اصولی به نظر میرسد و زمانی هم که ارنست برگه انتقال همه اموالش را امضا میکند، تماشاگر لحظهای در انگیزه او از این کار شک نمیکند.
دی کاپریو و دنیرو، از بهترین بازیهای خود را در سالهای اخیر ارائه میکنند و بومیان آمریکایی محلی در فیلم نیز هر یک بهاندازه یک ستاره سینما درخشش دارند. همهچیز بهغایت طبیعی و راحت و دوستداشتنی است و چیدمان میزانسنها خارقالعاده.
اسکورسیزی میداند که در هر صحنه دوربینش را کجا قرار دهد (ازجمله روی زمین) و درعینحال از هر نوع تصنع، خودنمایی و تأکید بر حضور کسی در جایگاه کارگردان در پشتصحنه، بهشدت پرهیز دارد. در هیچ نقطهای از فیلم، تماشاگر حرفهای به حضور کارگردان در پشتصحنه فکر نمیکند، برعکس اساساً فرصت فکر کردن به چیزی جز شخصیتها و درونیات آنها ندارد.
ازاینرو، آخرین فیلم اسکورسیزی کلاس درسی است برای فیلمسازی؛ اینکه چطور میتوان یگانه بود، اما خودنمایی نکرد.
«قاتلان ماه کامل»، نمایش درخشان کارگردانی است که به بهترین نحو در فیلم حضور دارد و شخصیتها و سرنوشتشان را به زبان تصویر پیش میبرد، بیاینکه لحظهای به «به رخ کشیدن خود» نیاز داشته باشد.
و فیلم – با فاصلهگذاری پایانیاش- به اثری درباره داستانگویی بدل میشود؛ فیلمی که داستانگو است و در ستایش داستانگویی/ سینما.
اسکورسیزی سینما را با داستانگوییاش دوست دارد و از ما میخواهد یکبار دیگر به قدرت داستانگویی سینما ایمان بیاوریم و به ستایش آن بنشینیم.
در این راه، با چند دهه تجربه شگفتانگیز در فیلمسازی و نیز فیلم بینی شبانهروزی- که او را به یکی از شاخصترین فیلمسازان عاشق سینما بدل میکند- ابایی ندارد که سینمای هالیوود را به طرزی باورنکردنی با سینمای اروپا ترکیب کند و جان فورد و هوارد هاکس را پیوند بزند به سرجیو لئونه و در کنار همه آنها، به ستایش سکوت و نماهای نزدیک از نوع اینگمار برگمان بنشیند.
گزیده آرا منتقدان درباره فیلم «قاتلان ماه کامل»
دیوید رونی (هالیوود ریپورتر)
قاتلان ماه کامل یک روایت کلاسیک جنایی به سبک اسکورسیزی است. این فیلم به همان اندازه که اتمسفری غنی دارد، شخصیت محور هم هست.
پیت هموند (ددلاین)
مارتین اسکورسیزی ما را به دوران بسیار تاریکی از تاریخمان میبرد و اگر هیچ کار دیگری هم نکند، به ما یادآوری میکند که چقدر میتوانیم نسبت به همدیگر وحشتناک باشیم؛ یادآوریای که اکنون بیش از هرزمانی به آن نیاز داریم.
دیوید الریچ (ایندیوایر)
خوب یا بد، اسکورسیزی داستان قاتلان ماه کامل را به داستانی تبدیل میکند که هنوز هم میتواند بهتر از هر کس دیگری آن را بگوید؛ داستانی درباره طمع، فساد و روح لکهدار شده کشوری که از آن زاده شده است.
حسین تقی پور
حسین تقی پور، نویسنده و منتقد سینما و کارشناس رسانه فعالیت در مطبوعات را با نشریه سینما تئاتر آغاز کرد و مقالات او در نشریات کیهان هوایی، مهر، سینما ویدئو، هفتهنامه سینما ورزش، روزنامه ابرار، روزنامه توسعه و... منتشرشده است. او سردبیر نشریه سینما تئاتر و نشریه «دایره» است.