آوینیون؛ نمایش یک وضعیت بغرنج تاریخی
حالوهوای تجربی نمایش «آوینیون» برمدار «تمرین-اجرا» میچرخد. گروهی جوان تلاش دارند اقتباسی تازه از نمایشنامه «مکبث» آماده کرده و در جشنواره آوینیون اجرا کنند.
این «تمرین-اجرا» که تنشهای پیدا و پنهان گروه اجرایی را آشکار میکند، مکبثی است در کنار آبهای گرم خلیجفارس با همان زبان محلی و مناسبات آشنا.
اجرا گران با نامهای واقعی خویش بر صحنه حاضرشده و مدام مجبور میشوند گفتار تحکمآمیز کارگردان کمابیش اقتدارگرای نمایش را تحمل کنند.
این کارگردان که عبدالحمید گودرزی نام دارد مدام بر تفاوت اجرای خویش با نمایشنامه شکسپیر تأکید کرده و خود آیین بودن اثرش را گوشزد میکند. گویی به شکل استعاری، «جبّاریت» نه در بازی امیر جوشقانی یا همان مکبث نمایش که بیشتر در اطوارهای جناب کارگردان بروز مییابد.
منتقدان ادبی در باب نمایشنامه شکسپیر نوشتهاند که چگونه در تراژدی مکبث، حسادت، شکاکیت، سوءظن و قدرتطلبی است که این جهان ناعادلانه را ساخته است. پادشاهی که مدام از طریق «خواهران جادو» از آینده هولناک خویش خبردار شده و در تمنای مدیریت آن است. بنابراین بیش از آنکه به واقعیت جهان اعتماد کند به پیشگوییهای عجیبوغریب خواهران جادو پناه میبرد.
از یاد نبریم که چگونه سرنوشت اسکاتلند با ذهنیت شکاک مکبث، گرفتار ترور و جنایتهای وحشتناکی شد. فیالواقع شکسپیر در تراژدی مکبث روشن نمیکند که آیا خواهران جادو واقعی هستند یا زاییده ذهن بیمار مکبث؛ اما مسئله اینجاست که افراد بیگناهی، از دل این پیشگوییها به قتل میرسند و واقعی یا خیالی بودن خواهران جادو در سرنوشت تلخ آنان تأثیری ندارد.
نمایش آوینیون تلاش دارد مسئله فرادستی و فرودستی، بین یک گروه تئاتری را عیان کند. رابطهای سلسهمراتبی که مبتنی است بر اقتدارگرایی کارگردان و اقتدارطلبی بازیگران؛ اما این ساختار معیوب نمیتواند تا انتها ادامه یابد و این وضعیت نابرابر بههرحال تغییر خواهد کرد.
اوج این دگرگونی با رقص طولانی و نفسگیر امیر جوشقانی یا همان مکبث نمایش اتفاق میافتد که با اجرای مراسم آیینی زار، شکلی از امکان رهایی و رستگاری را در مقابل دستورات کارگردان ممکن میکند؛ اما پرسش این است که دلیل شکل یابی این ساختار معیوب چیست و چرا میتواند این مقدار تداوم یابد.
نمایش آوینیون تذکر میدهد که دلیل اصلی این ماجرا، تمایل بازیگران برای حضور در یک جشنواره معتبر بینالمللی تئاتری است آن هم به هر قیمت و خفتی. به دیگر سخن، هر دو بازیگر مکبث و لدی مکبث که گویا عاشق یکدیگر هستند، برای تضمین حضور خود در جشنواره آوینیون، تصمیم میگیرند از طریق نزدیک شدن بازیگر لیدی مکبث یا همان ملیحه بقایی به کارگردان و اغوا کردن او، موقعیت خویش را در این سفر خارجی تثبیت کنند.
اما در این مسیر دشوار، کارگردان بازی دیگری آغاز میکند و بازیگر مکبث در آستانه حذف شدن قرار میگیرد. پاسخ بازیگر مکبث به این وضعیت، تروماتیک است و تا حدودی خلاقانه.
بههرحال «آوینیون» اسم رمز موفقیت و کامیابی است برای این دو نفر و مقدمهای برای دل کندن از وضعیت اینجا و اکنونی و همچنین امکان مهاجرت به سرزمینهای دستنیافتنی.
حسن معینی در مقام نویسنده و کارگردان، با رویکردی متا-تئاتری به فرآیند تولید یک تئاتر تجربی، تمنای نزدیک شدن به تئاتر دانشگاهی را دارد؛ اما بهتمامی نمیتواند رادیکال بودن اثرش را تا نهایت منطقیاش ادامه دهد. این مشکل ازآنجا آغاز میشود که گروه اجرایی تصمیم میگیرد همهچیز را در مقابل چشمان خیره تماشاگران، بیان کند تا امر نامکشوفی باقی نماند.
فیالمثل قسمتهایی از اجرای بازیگران از صحنه خارج میشوند و یک فضای تهی را میسازند، اما اجرا ترجیح میدهد روایت کردن را همچنان از طریق دوربینهای مداربسته برای تماشاگران ادامه دهد. این افراط در نشان دادن همهچیز، تماشاگران را منفعل میکند و راه را بر تخیل ورزی آنان میبندد. نتیجه این استراتژی روایی، سهلالوصول شدن فرآیند دریافت و تفسیر است.
البته این غایت اجرا نیست و گاهی روابط علت و معلولی کنار گذاشته میشود و اجرا در ساحت آیین بودگی ادامه مییابد. در این لحظات است که تجربه یک امر تماشایی ممکن میشود. لحظاتی که بدنها تا حدودی از نظم نمادین رهاشده و در همراهی با زبان و موسیقی محلی، یک آیین جمعی را میسازد.
در این دقایق امیدبخش است که جبّاریت مکبث، اقتدارگرایی کارگردان و صدالبته اقتدارطلبی بازیگران کنار رفته و تجربهای از برابری، به میانجی مشارکت در ساختن یک آیین امکانپذیر میشود. انتهای نمایش را به یاد آوریم که چگونه بازیگر نقش مکبث، بعد از کنار گذاشته شدن توسط کارگردان، در میانه صحنه میایستد و بیوقفه میرقصد و فضای صحنه را تسخیر کرده و تا حدودی استعلا میبخشد.
نمایش آوینیون در این لحظات است که به اجرایی تجربی و زیبا شناسانه بدل میشود. مشکل اما اینجاست که این دقایق لذتبخش، چندان روی تماشاگران گشوده نیست و آنها این اجازه را نمییابند که در صورت تمایل، صندلیهای خود را ترک کرده و در این اجرای آیینی، با حضور بدنی خود مشارکت کنند. نمایش آوینیون از این باب، گشوده به امکان حضور تماشاگران نیست.
به لحاظ اجرایی، نمایش آوینیون، لحظه تحقق خود را مدام به تعویق میاندازد. این قبیل اجراها که از دل تئاتر دانشگاهی دهه هشتاد و نود بیرون آمد، مدتها مورد استقبال گروههای پیشروی تئاتری بود، اما بیشازاندازه مصرف و مستعمل شد تا به امری محافظهکارانه بدل شود.
این روزها فرمهای تئاتری تازهای را میطلبد که امر نو را فراخواند. فرمهایی خلاق و انتقادی در مواجهه با زمانهای که در آن زندگی میکنیم و راه رهایی و رستگاری را نمییابیم.
نمایش آوینیون شکلی از تولید تئاتر را بازتاب میدهد که برمدار نابرابری است و اولویتش حضور در جشنوارههای بینالمللی. تئاتری با اعتمادبهنفس کاذب که هر متن کلاسیک را دلبخواهانه ساختشکنی میکند و ازقضا با عدم اعتمادبهنفس لازم در مقابل دیگری بزرگ یا همان جشنواره معتبر غربی، خود را مدام از نگاه غربی به تماشا مینشیند.
نمایش آوینیون درد نشان یک وضعیت بغرنج تاریخی است: سرگردان میان ادغام و انزوا در نظم جهانی؛ اما نه بهاندازه محلی بودن و نه بهکفایت جهانیشدن.
محمدحسن خدایی