برشی عمیق از زندگی
نمایش «مالیخولیا»، در چند اپیزود طراحیشده بهظاهر فضای ساده و همهفهمی دارد.
در هر بخش یک، زوج وارد صحنه میشوند و درصحنهای که قرار است اتاقخواب آنها را بازنمایی کند، ما با انواع رفتارهای مالیخولیایی روبهرو میشویم که اتفاقاً انواع بسیار سادهای انتخابشده است.
کمی مخاطب را به یاد نمایشنامه معروف «خرده جنایتهای زنوشوهری» میاندازد اما درست در نقطه مقابل آن پیچیدگی قرار دارد.
این نمایش آینهای مقابل نسل معاصر و رفتارهای مالیخولیایی افراد باهم در جهان معاصر قرار میدهد؛ به شکلی که امکان دارد افرادی که برای دیدن یک تئاتر صرفاً از منظر سرگرمی آمدهاند، سالن نمایش را ترک کنند و این چیزی بود که شخصاً شاهد چند مورد آن بودم و تحلیل این خروج از سالن پاسخی جز بازنمایی و تداعی در ذهن مخاطب برایم نداشت.
این سادگی عمداً در متن و اجرا رعایت شده و پس از فهم آن اغلب هم در قالب طنز اجتماعی، نمایش در ضمیر مخاطب تمام نمیشود و خود را در اپیزودهای مختلف دیگری بازسازی میکند و مخاطب در پروسه خودکاوی قرارگرفته و رفتارهای خود با دیگران و دیگران با خود را ازنظر مالیخولیایی بودن یا نبودن میسنجد.
بهنوعی سایکوتراپی از روش سایکودرام یا تئاتر درمانی اینجا اتفاق افتاده است. اگر نگوییم یک پروسه کامل اما بهواقع مقدمات اصلی آن در مخاطبی که با گارد بسته وارد نشده باشد، اتفاق میافتد.
در جهان معاصر که خشونتهای پنهان و آشکار بیداد میکند و گاهی آنقدر اختلالات روانی در روز در اطرافمان جریان دارد که شاید عادی جلوه کند، ضرورت پرداختن به آن از دریچه هنر و مخصوصاً هنر صحنهای مانند تئاتر بیشازپیش احساس میشود و در عین ضرورت اجرا باید بیان کرد که ضرورت این است که در سادگی و همهفهمی اجرا شود، نه استعاری؛ آنهم استعارههای دور از ذهن.
این جریان نوعی تراپی دستهجمعی است توسط هنر که جامعه ما بیشازپیش به آن نیازمند است.
اجرای این نمایش در بوتیک شهرزاد که مختص اجراهای محیطی طراحیشده، فضایی را ایجاد کرده که تا حد زیادی مخاطب خود را به نمایش نزدیکتر احساس کند.
استفاده از نوازنده و حضور آن در گوشه صحنه، انتخاب درست دیگری بود در این نمایش برای ملموس کردن بیشازپیش فضا تا اینکه ملودی از پیش آمادهشدهای فقط بخواهد در فضا پخش شود.
نوع طراحی صحنه که با آن مواجه هستیم، با جابهجاییهای لگویی که دارد، زیر متن جالبی ایجاد کرده که باز در ذهن مخاطب آنچه دیده به چندگونه دیگر و موقعیتهای مشابه و متفاوت دیگر بازسازی شود.
این سادگیهای تعمدی، ریتم و فرم نمایش «مالیخولیا» را شکل و قوام میدهد و حتی اگر کیفیت بازی افراد در اپیزودها باهم تفاوت داشته باشد، با در نظر گرفتن تفاوتهای فردی میتوان آن را بخشی از نمایش دید و بهواقع چندان دچار لکنت نمیشوند.
درعینحال که شما نمیدانید در هر اپیزود چه تیپ کاراکترهایی انتظارتان را میکشند، با دیدن آنها و موقعیت طراحیشده سورپرایز نمیشوید.
«مالیخولیا» نمایشی روانکاوانه است و شما را یاد صحنهای از فیلم «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی هم میاندازد که هدیه تهرانی به جهان یعنی خسرو شکیبایی میگوید: هر مشکلی بین من و تو باشه باید از همین اتاق حل بشه.
«مالیخولیا» البته با تکیهبر همین گفتهها، صرفاً درباره واکاوی روابط زن و مرد است و موقعیتهای مالیخولیایی دیگر مثل روابط مالیخولیایی با والدین یا دوستان و دیگر موارد را طرحریزی نمیکند و با اکتفای یک برش عمیق از زندگی، باقی مفاهیم و موارد را در ذهن بازسازی میکند.
ساقی سلیمانی، شرق
عکس: پرتو جغتایی، تیوال