درباره نمایش «پدر» کار آروند دشت‌آرای

آروند

یک تراژدی تمام‌عیار درباره فراموشی

پدر، داستان آشنا و دردآلود ذهن‌های فروریخته‌ای است که آلزایمر، آن‌ها را ازهم‌گسسته است. این نمایشنامه که فلوریان زلر، نمایشنامه‌نویس فرانسوی آن را نوشته است، زندگی عینی و ذهنی پدری را در مواجهه با دخترش، به‌صورت هم‌زمان، روایت می‌کند؛ که منجر به تولید روایتی ازهم‌گسیخته، سردرگم و پر از تناقض می‌شود، چنان‌که از ذهن فروریخته یک فرد مبتلابه آلزایمر انتظار می‌رود.

این شب‌ها نمایش پدر با ترجمه حمیدرضا امان‌پور قرابی و مریم حیدری و به کارگردانی آروند دشت‌آرای در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه می‌رود و یکی از آثار قابل‌تأمل در تئاتر پاییز امسال است.
پدر، نمایشنامه‌ای است که اقتباس سینمایی از آن با بازی آنتونی هاپکینز و الیویا کلمن به کارگردانی فلوریان زلر، در سال ۲۰۲۰ به روی پرده رفت تا اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای آنتونی هاپکینز و بهترین فیلم‌نامه اقتباسی برای زلر را رقم بزند.

شاید بتوان گفت هرچند اقتباس سینمایی اثر، بسیار موفق بوده است اما اصالت نمایشنامه و خلق صحنه‌های متفاوت که با تعویض صحنه و تغییرات جزئی آن از طریق جابه‌جایی وسایل صحنه شکل می‎گیرد، اجرای صحنه‌‌ای آروند دشت‌آرای، آن را به اثری ملموس‌تر و قابل‌درک‌تر نسبت به اقتباس سینمایی آن بدل می‌کند.

به همین اعتبار، صحنه تئاتر شهر که با دو قاب، به‌مثابه دو دیوار بزرگ سفید و متحرک به دو قسمت تقسیم‌شده، میزبان رضا کیانیان در نقش پدر، مارین ون هولک در نقش آنا، به همراهی شیدا خلیق، سوگل خلیق، سعید چنگیزیان، بهزاد کریمی و پریسا شاه‌ولیان است.

این دیوارها از هم جداشده و گاهی به سکو و اپن آشپزخانه، گاهی تخت و اتاق‌خواب و زمانی نیز بخش‌هایی از کمد و کشوی خانه تبدیل می‌شوند و درنهایت همه و همه دیوارهای آسایشگاه سالمندان هستند.

ازآنجاکه نمایش داستان ذهنی پدر و مواجهه با واقعیت عینی پرستار را به تصویر می‌کشد، درواقع فلاش‌بک‌هایی از ذهن پدر است که به‌صورت پازلی به‌هم‌ریخته، به تماشاگر عرضه می‌شود.

اگر بپذیریم که مکان نمایش کلاً آسایشگاه سالمندان است، در آن صورت واقعی‌ترین صحنه، حضور پرستار زنی به نام مارتین و پرستار مردی به نام الیویه است و باقی همه در خیال پدر شکل می‌گیرد اما درهم‌شکستگی روایت ذهنی پدر، به‌گونه‌ای است که تماشاگر تا پایان نمایش، درست متوجه نمی‌شود که کدام روایت واقعی است و کدام‌یک ساخته‌وپرداخته ذهن بیمار و مبتلابه آلزایمر پدر است.

آروند
در نمایش پدر، رضا کیانیان را به‌مثابه فردی موجه و معقول می‌بینیم که اختلافاتی با دختر و پرستارش دارد

در نمایش پدر، رضا کیانیان را به‌مثابه فردی موجه و معقول می‌بینیم که اختلافاتی با دختر و پرستارش دارد. او ایزابل، پرستار پیشینش را دزد ساعت خطاب می‌کند و در تمام طول کار به زمان و وقت‌شناسی اهمیت می‌دهد.

آنا، دخترش، که نقش آن را مارین ون هولک، بازیگر هلندی تئاتر و سینمای ایران بر عهده دارد، با بازی سرد و فاقد احساسات و درعین‌حال بدون لهجه خارجی‌اش کاری می‌کند که شخصیت پدر برای مخاطب باورپذیرتر به نظر آید و تا جایی او را در این رابطه سردرگم محق بداند.
اما به‌تدریج پرده‌های ابهام از ذهن مخاطب برداشته می‌شود و زمانی که پدر را در رابطه با پی‌یر شوهر آنا سردرگم می‌بیند، درک می‌کند که یک جای کار می‌لنگد زیرا پی‌یر ادعا می‌کند که او سال‌هاست همسر آنا بوده و آنجا خانه او و آناست و پدر است که پس از دعوا با ایزابل در خانه آنها زندگی می‌کند.

در اینجا تماشاگر یک قلاب می‌یابد که خودش را به آن بیاویزد و کمی از سردرگمی رهایی یابد: امری که در ادامه و با روایت‌های مخدوش و نامرتبی که از ذهن پدر بر صحنه می‌رود، صحت آن نیز موردتردید قرار می‌گیرد.

پدر که نمی‌خواهد مرگ الیز دختر دیگرش را باور کند، پرستار را به شکل او می‌بیند و با او ارتباط صمیمانه‌ای برقرار می‌کند، حال‌آنکه خود آن پرستار در مورد مرگ و تصادف الیزابل صحبت می‌کند. پس‌ازآن و در پایان نمایش با دیدن پرستار واقعی که مارتین نام دارد، درمی‌یابیم که آن پرستار جذاب و زیبا که لورا نام دارد، ساخته‌وپرداخته ذهن پدر است و ترکیبی از یک پرستار تخیلی و دخترش است.

از سوی دیگر یکی از کمک پرستاران بانام الیویه است، به‌صورت توهمی از پی‌یر، شوهر آنا مدام با پدر دعوا می‌کند که چرا زندگی آنها را به‌هم‌ریخته است و تا کی می‌خواهد به این رفتارش ادامه بدهد.

آروند
آنا، دخترش، که نقش آن را مارین ون هولک، بازیگر هلندی تئاتر و سینمای ایران بر عهده دارد، با بازی سرد و فاقد احساسات و درعین‌حال بدون لهجه خارجی‌اش کاری می‌کند

این توهم به‌گونه‌ای وجدان خود پدر است که از این بر هم ریختگی ذهن و روانش در عذاب است. درواقع پدر را که می‌بینید، با ذهن شخصیت سروکار دارید و به همان اندازه که یک شخصیت فراموش‌کار و مبتلابه آلزایمر گیج بوده، سردرگم می‌شود.

پدر که به دلیل گم‌شدن در دنیای پاره‌های پازل وار واقعیت و ترکیب آن‌ها با خیالات و توهمات خود در رنج و عذاب است، سرانجام به مادرش پناه می‌برد و از او می‌خواهد که او را از خانه سالمندان نجات بدهد: امری که مبتلابه بیماران آلزایمری است و به‌تدریج به خاطرات کودکی خود پناه می‌برند.

خانه سالمندان نیز، جایی است که به نظر می‌آید، پدر از ابتدای امر در آن ساکن بوده و این دنیای ذهنی اوست که تمامی حوادث از ملاقات با آنا و پی‌یر، پرستاری به نام لورا و قرار داشتن در مکان‌های مختلف از خانه خود گرفته تا خانه دخترش را می‌سازد؛ در خانه سالمندانی که آرزو می‌کند مادرش او را از آنجا ببرد.

در پدر آروند دشت‌آرای، صحنه دارای دیوارهای متحرکی است که به‌مثابه ذهن پدر، یک جا ثابت نیستند و بر روی آنها از طریق ویدیو پروجکشن تصاویری پخش می‌شود که قصد دارند نمایاننده و نشان‌دهنده چیزی باشند که در ذهن پدر اتفاق می‌افتد.

کارنامه آروند دشت‌آرای که فارغ‌التحصیل طراحی صحنه تئاتر است، همیشه پر از شگفتی‌های تصویری است: او در اکثر نمایش‌هایش از صحنه و طراحی آن به‌مثابه یک عنصر دراماتیک بهره برده و سعی دارد که بخشی از روایت را از طریق وسایل صحنه پیش ببرد.

آروند
در پدر آروند دشت آرای، صحنه دارای دیوارهای متحرکی است که به‌مثابه ذهن پدر، یک جا ثابت نیستند و بر روی آنها از طریق ویدیو پروجکشن تصاویری پخش می‌شود

در پدر نیز او با ارائه تصاویر ذهنی پدر از کودکی دخترانش، وسایل بازی، گل و طبیعت و اشیاء انتزاعی سعی دارد بخشی از داستان ناگفته یا به عبارتی سفیدی متن را روی صفحه سفید ذهن پدر به تصویر بکشد و در حقیقت این تصاویر که همگی در لابیرنت ذهن پدر نمایش داده می‌شوند، روایت واقعی نمایش و تفسیر کارگردان از موقعیت ذهنی پدر هستند.

باید در نظر داشت که در عین گویا بودن برخی از تصاویر، بعضی دیگر به‌اندازه‌ای شخصی می‌شوند که قابل‌کشف معنای آنها از جانب مخاطب ساده نیست و درعین‌حال ممکن است که حواس تماشاگران را از اجرای روی صحنه و بازی‌ خوب و روان رضا کیانیان پرت کنند.

به‌طورکلی می‌توان گفت بزرگ‌ترین نقطه قوت این اجرا، نمایشنامه فوق‌العاده با ماهیت روان‌شناختی آن است و ازآنجاکه به نمایش پاره‌هایی از ذهن یک فرد آلزایمری می‌پردازد، یک تراژدی تمام‌عیار از نمایش درون افرادی با بیماری آلزایمر است؛ کسانی که بعضاً در اطراف ما زندگی می‌کنند و چه‌بسا هر یک از مخاطبان بیمارانی ازاین‌دست را دیده و تیمار کرده‌اند. نمایش با بازی قدرتمند رضا کیانیان و صحنه‌ها و تابلوهای زیبا و بدیع، دارای نقاط قوت زیادی است.

آروند
می‌توان گفت بزرگ‌ترین نقطه قوت این اجرا، نمایشنامه فوق‌العاده با ماهیت روان‌شناختی آن است و ازآنجاکه به نمایش پاره‌هایی از ذهن یک فرد آلزایمری می‌پردازد

باید خاطرنشان کرد ازآنجایی‌که هیچ اثری کامل نیست، در نمایش نیز نقاط ضعفی مانند یکدست نبودن بازی‌ها و ویدیو پروجکشن‌های نه‌چندان مناسب دیده می‎شود. استفاده گاه‌به‌گاه از هاش اف که معلوم نیست به‌عمد در بخش‌هایی از اجرا از آن استفاده می‌شد یا به دلیل نقص فنی قطع و وصل می‌شد، ضروری به نظر نمی‌رسید زیرا سالن اصلی تئاتر شهر به لحاظ شرایط آکوستیک بسیار مناسب بوده و نیازی به استفاده از میکروفن برای تقویت صدای بازیگران وجود ندارد.

مگر اینکه آروند دشت‌آرای قصد داشته باشد بخش‌های نامرتب و تصاویر درهم‌ریخته ذهنی پدر را با صدای غیرطبیعی در هم بیامیزد که اگر چنین بوده، درروند کار به‌خوبی مشخص نیست. بااین‌همه و باوجود تمامی این نقایص، پدر آروند دشت آرای اثری قابل‌تأمل و دیدنی است که به‌ویژه با بازی مسلط رضا کیانیان، روایتی ازهم‌گسیخته از یک ذهن فروریخته را به‌خوبی به تصویر می‌کشد: درست مانند گوی‌های فلزی که در پایان نمایش روی صحنه قل می‌خورند.

سحر ناسوتی

آروند

 

آیتم های مشابه

همه آنچه باید درباره «هان کانگ»، برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۴ بدانید!

یادداشتی درباره نمایش «باغ شب‌ نمای ما» کار هادی مرزبان

مدیر

نگاهی به نمایش «من و گربه پری» کار شهره سلطانی

مدیر