یک گفت‌وگوی بسیار خواندنی با مارلون براندو

مارلون براندو

هیچ احساسی نسبت به گذشت زمان ندارم…

خوی سرکش «مارلون براندو» از او چهره یگانه ساخته بود، اسطوره بازیگری با پشت کردن به جایزه اسکارش تصویری متفاوت از بازیگری عصیانگر و البته دوست‌داشتنی نشان داد. کودکی نامتعارف، زندگی خانوادگی ازهم‌گسیخته و مصیبت بارش، سختگیری‌هایش هنگام حضور سر صحنه فیلم‌های متعدد ازجمله عدم تمایل یا ناتوانی در حفظ دیالوگ‌ها و سرپیچی از فرامین کارگردان‌ها و رفتاری کودکانه، همه و همه می‌توانست کارنامه حرفه‌ای هر بازیگری را نابود سازد؛ اما براندو، براندو بود و به‌رغم تمام این خصوصیات منفی، اغلب بازیگرانی که با او کارکرده‌اند، او را از نوابغ مسلم هنر بازیگری می‌دانند. بیشتر همکارانش او را فردی شوخ‌طبع و دوستی خوب معرفی کرده‌اند. گفت‌وگوی زیر آخرین مصاحبه با اوست.

مارلون براندو
دائم سعی کرده‌ام به یک نتیجهٔ قطعی برسم که واقعاً چه می‌خواهم، ولی هنوز نفهمیده‌ام.

بعد از ۱۶ سال، این اولین مصاحبه شماست!

ببین رفیق! من دیگر هیچ احساسی نسبت به گذشت زمان ندارم. موقعی که ۴ سالم بود، احساس می‌کردم هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شوم. وقتی‌که بزرگ‌تر شدم، ترس برم داشت که‌ای وای زندگی همین‌طور دارد پوچ و بیهوده از دست می‌رود. پس سعی کردم همه‌جا سروقت حاضر باشم و همه‌چیز را سر موقع انجام دهم. حالا زمان برای من خیلی کند می‌گذرد. خیلی کند. من پیر شده‌ام. می‌فهمی؟

شاید برای این باشد که شما کلی فیلم بازی کرده‌اید!

نه. این فقط کاری بود که برای وقت تلف کنی باید انجام می‌دادم. به‌هرحال، هرکسی باید یک کاری توی زندگی‌اش انجام بدهد. هیچ عشقی به بازیگری نداشته‌ام. تو می‌خواهی توی یک فیلم بازی کنی؟

مارلون براندو
توی این زندگی لعنتی، همه ما بازیگریم.

نه

دروغ می‌گویی. توی این زندگی لعنتی، همه ما بازیگریم. هیچ‌کس به‌طور واقعی هیچ کاری را انجام نمی‌دهد. ببینم چند بار در زندگی برایت پیش‌آمده که کسی را ببینی که لباس آشغال و مزخرفی پوشیده باشد و بعد به او بگویی: «خوشحالم که آمدی ولی این دیگر چه لباس آشغالی ست که پوشیده‌ای؟ از کدام قبرستانی آن را خریده‌ای؟» ها؟ چند بار این کار را کرده‌ای؟ من بهت می‌گویم. هیچ‌وقت. چون تو یک بازیگری. چون به‌طرف می‌گویی: «چه قدر شیک شده‌ای.» به این می‌گویند فیلم بازی کردن.

می‌فهمم. ولی منظور من این بود که شما واقعاً فوق‌العاده هستید. شما یک غول هستید.

چی؟ نه. نه.

بس کنید. بعد از پدرخوانده، آل‌پاچینو و دیگران گفتند که شما بزرگ‌ترین بازیگر تاریخ هستید.

آن‌ها واقعاً این کار را کرده‌اند؟ از کجا می‌دانید؟

این‌ها را از این‌ور و آن ور شنیده‌ام

هی! مادرت به تو یاد نداده که چیزهایی که دیگران تعریف می‌کنند را باور نکنی؟

مارلون براندو
هیچ عشقی به بازیگری نداشته‌ام. تو می‌خواهی توی یک فیلم بازی کنی؟

یعنی هنوز برایتان روشن نشده که خیلی‌ها شمارا به‌عنوان بهترین بازیگر تاریخ می‌شناسند؟

«تیم» بهترین بازیگر همه دوران‌هاست. (نگاهی به سگش می‌اندازد.) هر وقت که گرسنه است، چنان می‌کند که انگار واقعاً مرا دوست دارد.
چرا در این سال‌ها این‌قدر کم‌کار شده‌اید؟ شما این فیلم اخیرتان را بعد از ۹ سال بازی کرده‌اید.

چون بازی در فیلم، حال من را به هم می‌زند. برای من نامطبوع است. این‌که فقط یک بازیگر باشم، من را ارضا نمی‌کند. دائم سعی کرده‌ام به یک نتیجهٔ قطعی برسم که واقعاً چه می‌خواهم، ولی هنوز نفهمیده‌ام. ترجیح می‌دهم به چیزهای دیگری در زندگی فکر کنم.

مثلاً چه چیزی؟

مثلاً من ساعت‌ها وقت صرف کردم که بفهمم چرا مورچه‌ها از دستشویی من بالا و پایین می‌روند و به جمع‌آوری خرده‌های نان می‌پردازند. سعی کرده‌ام بدانم که آن‌ها از کجا می‌آیند ولی هنوز نفهمیده‌ام.

در آینده بازهم در فیلمی ظاهر می‌شوید؟

(رو به سگش می‌کند.) تیم! نظرت چیست؟ در آینده بازهم در فیلم دیگری بازی بکنیم؟ سناریوی به‌دردبخور داری؟ هیچ‌کس از آینده خبر ندارد.

ولی آدم می‌تواند زندگی‌اش را در چنگ داشته باشد

این بهترین جوکی ست که امروز شنیده‌ام!

مارلون براندو
در سرزمین کورها آدم یک‌چشم پادشاه است. من نمی‌دانم تو عالی بودن و بزرگ بودن را چه جوری تعریف می‌کنی.

چرا می‌خواهید فیلم‌هایی مثل «در بارانداز» و «پدرخوانده» را تخطئه کنید؟ شما محشر بودید.

در سرزمین کورها آدم یک‌چشم پادشاه است. من نمی‌دانم تو عالی بودن و بزرگ بودن را چه جوری تعریف می‌کنی. متأسفانه این کلمه ایست که به طرز وحشتناکی از آن سوءاستفاده شده است. برای همه‌کس و همه‌چیز به‌کاررفته است. می‌دانید چه کسی بزرگ است؟ شکسپیر بزرگ است.

پس شما فکر نمی‌کنید که بزرگ و عالی هستید؟

البته که نه! تو چطور؟ آیا بزرگ و عالی هستی؟

نه.
پس بزن قدش، دوست مطبوعاتی من.

سلیس نیوز

سلیس نیوز

آیتم های مشابه

ناتالی پورتمن از ناکامی‌های زندگی‌اش می‌گوید

گفتگو با کیانو ریوز به بهانه انتشار رمان «دیگرجا»

گفت‌وگو با آذردخت بهرامی، نویسنده مجموعه داستان «رقص سالسای تیمبرلیک…»

مدیر