«نهنگ» درباره اعتیاد نیست
فیلم نهنگ دارن آرونوفسکی بهعنوان اقتباسی وفادارانه از نمایش سال ۲۰۱۲ ساموئل دی. هانتر، فیلمی آپارتمانی است که درواقع فاقد انرژی جنونآمیز بیشتر آثار او مثل «قوی سیاه» و «مادر» است. برندن فریزر درون قالبی از چربی قرار گرفت تا نقش چارلی ۶۰۰ پوندی (بیش از ۲۷۰ کیلوگرم) را بازی کند؛ و برای این ایفای نقش، بسیار تحسین شد و جوایز متعددی را برنده شد ازجمله بهترین بازیگر در جوایز سینمایی انتخاب منتقدان و تندیس طلایی اسکار. دارن آرونوفسکی در این گفتوگو درباره چگونگی انتخاب برندن فریزر، چرا فکر میکند مردم به سینما میروند و خواهند رفت، چالشهای ساخت فیلمی درباره شخصیتی که محدودیت حرکتی دارد و موارد جالب دیگری صحبت کرده است.
۱۰ سال زمان برد تا بتوانید «نهنگ» را بسازید. نمایشنامه ساموئل دی. هانتر چه چیزی داشت که اینطور نظرتان را جلب کرد و برای ساخت فیلمی بر اساس آن تلاش کردید؟
تجربهای داشتم که اغلب تماشاگران فیلم نهنگ آن را کسب خواهند کرد. وقتی فیلم شروع میشود یا برای من زمانی که نمایشنامه شروع شد، شخصیتهایی مرا احاطه کردند که برایم بسیار غریبه بودند و با هیچیک از آنها هیچ ارتباطی نداشتم؛ اما پس از ۱۰- ۱۵ دقیقه بهشدت ازنظر احساسی درگیرشان شدم و تا پایان فیلم قلبم را شکستند. این موضوع برای من یکی از هیجانانگیزترین کارهایی است که سینما میتواند انجام بدهد؛ سینما میتواند شما را جای آدمی قرار دهد که انتظارش را ندارید و به سفری ببرد که شما هرگز آن را تجربه نکرده بودید.
مضامینی در نمایشنامه اصلی بود که با آثار شما در ارتباط باشند؟
نمیدانم چنین ارتباط مضمونیای وجود دارد یا نه، چون این داستان از ذهن سام هانتر آمده است و من شاید چیزی حدود چند کلمه و جملهاش را تغییر داده باشم. فیلم نهنگ واقعاً اثر و آفریده او است که واقعاً یک نویسنده بشردوست است. این داستان مضامینی دارد که در درامهای سراسر جهان دیده میشوند: غم و شادی، الهام و ظلمت.

جایی خواندم که تأخیر طولانی در ساخت فیلم به دلیل انتخاب بازیگری کاملاً مناسب برای نقش چارلی بود تا اینکه وقتی برندن (فریزر) را سر صحنه فیلم مستقل «سفر به انتهای شب»(۲۰۰۶) دیدید، فکر کردید که بازیگرتان را پیداکردهاید.
همینطور است. او را سر صحنه این فیلم کمهزینه برزیلی دیدم. به بازیگران بسیار زیادی برای ایفای این نقش فکر میکردم اما هیچیک از آنها واقعاً مرا بهگونهای هیجانزده نمیکردند که دستم به کار برود. بعدش وقتی بازی برندن را در فیلم دیدم، به این نتیجه رسیدم که ایده واقعاً جالبی است. دیدار کردیم و خیلی زود مشخص شد که او یک جنتلمن است و واقعاً حاضر است بهسختی کار کند تا نتیجه موردنظرمان حاصل شود؛ و این همان ویژگیای است که من در بازیگران به دنبالش هستم. سپس فیلمنامه را خواندیم و از دیالوگ دوم یا سوم بود که برایم روشن شد که او چارلی است.
برندن چه ویژگی یا کیفیتی داشت که در سایر بازیگران ندیدید؟
موضوع هیجانانگیز درباره بازی برندن این بود که هیچکس این بعد از او را ندیده بود. قطعاً کسی این بعدش را مدتها بود که نمیدید. اگر زمانی ستاره سینما باشید، درواقع همیشه ستاره سینما هستید؛ و دیدن حیات دوباره هنرمند واقعاً هیجانانگیز است بهخصوص اگر با خلق چنین شخصیت پیچیدهای همراه شود.

برخی شیفته صراحت و پوستکندگی فیلم شدهاند و اینکه بسیار به نمایشنامه منبع اقتباسش وفادار است؛ اما گروهی دیگر از فیلم انتقاد کردهاند و میگویند بیشازحد کلاستروفوبیک است. چطور با کسانی روبهرو میشوید که میگویند: «فیلم بیشازحد مثل نمایشنامه است و بیشازاندازه احساسی؛ و آنطور که باید یک تجربه سینمایی کاملاً متفاوت نیست»؟
فکر میکنم تا حد زیادی به رویکرد تماشاگران فیلم بستگی دارد. میتوانم تضمین کنم که اگر کسی با آغوش باز به تماشای «نهنگ» بنشیند، با این شخصیتها ارتباط برقرار خواهد کرد؛ و سام، شخصیتهای پیچیده و زیبایی را خلق کرده است که دیدن و شناختنشان جذاب است؛ بنابراین اگر بخواهید ارتباط بگیرید و احساس کنید – که به نظرم موضوعی است که خیلی از ما سالهاست فرصتش را به دست نیاوردیم – «نهنگ» فیلم مناسبی است برای شما.
وقتی سایر فیلمهای شما را مرور میکنم، «نهنگ» بیش از همه «کشتیگیر»(۲۰۰۸) را برایم یادآوری میکند که دیگر فیلم پوستکنده شماست. چقدر به این موضوع فکر میکنید که هر فیلمی که میسازید چطور و چقدر با سایر آثار کارنامهتان جور میشود؟
من واقعاً به هر فیلم بهعنوان اثری در دل یک کارنامه فکر نمیکنم؛ و هنگام ساخت هر فیلم، فقط به این فکر میکنم که در آن زمان علاقهمند به تجربه و کاوش در چه چیزهایی هستم. معمولاً به اینگونه است که فکر میکنم چیزی در عمق وجودم به جریان افتاده است و میخواهم دوباره آن را تجربه کنم. فیلم نهنگ زمان زیادی برد تا ساخته شود اما اینطور هم نبود که تمام مدت روی آن کار کنم. مرتب سراغش میرفتم و با خودم فکر میکردم که میشود بهعنوان فیلم بعدی آن را بسازم یا نه.

تکلوکیشنی بودن فیلم تأثیری بر شیوه ساختش گذاشت؟
یک چالش بزرگ این بود که چطور فیلمی درباره شخصیتی بسازم که تحرک چندانی ندارد؛ و فیلمی از کار دربیاید که خیلی سینمایی و هیجانانگیز هم باشد و تماشاگر را به دنبال کردن داستان علاقهمند کند. به همین دلیل، بهترین تعریفهایی که از مردم شنیدهام چنین مضمونی دارند: «وای، من کمی ترسیده بودم که فیلم را تماشا کنم چون شنیده بودم که کل فیلم در یک اتاق میگذرد.» و بعدش میگفتند که «وقتی فیلم شروع شد حتی یکبار هم به این موضوع فکر نکردم چون حسابی درگیر بازیها شدم.» و این چیزی است که فیلم به نمایش میگذارد: اگر شخصیتهای عالی و داستان درجهیک داشته باشید، مهم نیست که داستان در کجا اتفاق میافتد.
پیشازاین هم به مقوله اعتیاد پرداخته بودید، بهعنوانمثال در «مرثیه یک رؤیا»(۲۰۰۰). البته آشکار است که این دو، فیلمهای متفاوتی هستند. چارلی به خوردن معتاد است که نتیجه رویدادی آسیبزا است. اعتیاد چه چیزی دارد که برای شما بهعنوان موضوعی در فیلمسازی جذابیت پیداکرده است؟
بخشی از روحیه انسان است. فکر میکنم موضوع فوقالعاده درباره کتاب «مرثیه یک رؤیا» این است که نشان میدهد مردم چطور ممکن است به چیزهای خیلی زیادی اعتیاد پیدا کنند که لزوماً مواد شیمیایی هم نیستند. ایده فوقالعادهای بود که فکر کردم ارزش دارد فیلمی دربارهاش بسازم؛ اما من به «نهنگ» بهعنوان فیلمی درباره اعتیاد نگاه نمیکنم. برای من کاوش و بررسی ابعاد روانشناختی و درام این شخصیت مهم بود که اغلب آدمها ممکن است در اولین برداشتهای خود از فیلم به آن توجه نکنند. فیلم واقعاً از تماشاگرانش میخواهد که به این موضوع بیندیشند.

وقتی برای ساخت فیلم آماده میشدید، فیلمهای خاصی را بهعنوان مرجع تماشا کردید؟
ما فیلمهایی مثل «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟»(۱۹۶۶) را دیدیم اما تعدادشان زیاد نبود چون واقعاً روشن بود که میتوانم از خود متن بهمنظور پیدا کردن جای دوربین و چگونگی روایت داستان، بهاندازه کافی سرنخ بگیرم. بازیگران هم بر اساس کیفیت واقعگرا و صادق شخصیتهایشان بهاندازه کافی ایده برای ایفای نقشهایشان داشتند. ما معمولاً کلی فیلم تماشا میکنیم تا از آنها ایده بگیریم؛ اما در این پروژه چنین نبود و «نهنگ» واقعاً از دل کلام و فیلمنامه سام شکل گرفت.
سدی سینک در نقش اِلی دائم در آتش خشم میسوزد. واکنش شما به موقعیتی که او در آن قرارگرفته چه بود؟
برای من خیلی سخت است که بگویم چون والدین بسیار دوستداشتنیای داشتم که فوقالعاده حامی بودند. من فقط میتوانم تصور کنم که نبود یکی از والدین با یک نفر چهکاری میتواند بکند. خوشبختانه اثر هانتر بود که من بتوانم با آن تصور کنم. پس فقط سدی را انتخاب کردم تا واژهها و فیلمنامه را برگردان کند و جان ببخشد. من نمیتوانم چیزی بدتر و دردناکتر از رها شدن توسط یکی از والدین را تصور کنم. فکر میکنم مردم برای همین به سینما میروند تا مثلاً چنین دلشکستگی و اندوه بیپایانی را تجربه کنند.

که احساس غم و اندوه شدید کنند؟
بله. البته طوری که آنها در پایان دوباره به یکدیگر میرسند هم الهامبخش است؛ چون به نظرم فیلم بر این باور است که مردم میتوانند همدیگر را نجات بدهند.
بنیاد فیلم بریتانیا، ترجمه: رضا حسینی، فیلیمو