هنر صلح است
از سال ۱۹۶۲ همهساله به دعوت انستیتوی بینالمللی تئاتر پیامی به مناسبت روز جهانی تئاتر از سوی از هنرمندان و صاحبنظران شناختهشده عرصه تئاتر نوشته میشود. متن این پیام بینالمللی به بیش از ۲۰ زبان دنیا ترجمهشده و از طریق رسانهها در تمامی جهان منتشر میشود.
این پیام روز ۲۷ مارس قبل از اجرای نمایشهای ویژه روز جهانی تئاتر، در سطح بینالمللی برای تماشاگران خوانده میشود.
روز جهانی تئاتر، هرسال در ۲۷ مارس برابر با ۷ فروردین گرامی داشته میشود.
امسال «یون فوسه»، نمایشنامهنویس نروژی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات پیام روز جهانی تئاتر ۲۰۲۴ را نوشته است.
یون فوسه ۶۴ ساله یکی از نمایشنامهنویسان بزرگ جهان محسوب میشود و آثار متعددی از او به فارسی ترجمهشدهاند. ازجمله میتوان به «زیبا و رؤیای پائیز»، «دخترک روی مبل»، «شب آوازهایش را میخواند» و «دختری با بارانی زرد» اشاره کرد.
یون فوسه که فارغالتحصیل رشته ادبیات تطبیقی در دانشگاه برگن است، در سن هفتسالگی تصادفی شدید را تجربه کرد که او را تا دم مرگ ببرد. این حادثه، به گفته او، تأثیر قابلملاحظهای برنوشتههایش در دوران بزرگسالی گذاشت.
یون فوسه ابتدا با نوشتن رمانی به نام «قایق خانه» در سال ۱۹۸۹ به موفقیت رسید و سپس از سال ۱۹۹۲ با قطعه «کسی میآید» به جرگه نمایشنامهنویسان پیوست.
از آن زمان تاکنون از او رمانها، داستانهای کوتاه، شعر، کتاب کودک، مقاله و نمایشنامه پرشماری منتشرشده است و آثار او به بیش از ۴۰ زبان دنیا ترجمهشدهاند.
رمانهای این نویسنده سرشناس در سبکی نوشته میشوند که از آن با نام «مینیمالیسم فوسهای» یاد میشود.
همه ما شبیه یکدیگر نیستیم، اما شباهتهایی هم به هم داریم
شکل ظاهری ما با همه متفاوت است، البته، این خیلی خوب و عالی است، اما چیزی در درون هر یک از ما وجود دارد که فقط به یک نفر تعلق دارد و همان خود شخص است بهتنهایی. ما ممکن است این را روح بنامیم. در غیر این صورت میتوانیم تصمیم بگیریم که بههیچوجه به آن برچسب نزنیم، فقط آن را به حال خود رها کنیم.
درحالیکه همه ما شبیه یکدیگر نیستیم، اما شباهتهایی هم به هم داریم. مردم از هر نقطه از جهان اساساً شبیه هم هستند، مهم نیست به چه زبانی صحبت میکنیم، چه رنگ پوستی داریم و چه رنگ مویی. این ممکن است چیزی شبیه به یکچیز ضدونقیض باشد: اینکه ما کاملاً شبیه هم و درعینحال کاملاً متفاوت هستیم. شاید فردی ذاتاً در پیوند جسم و روح ما متناقض باشد – ما شامل زمینیترین و محسوسترین وجود و چیزی هستیم که از این محدودیتهای مادی و زمینی فراتر میرویم…
یک هنر خوب، به روش شگفتانگیز خود موفق میشود چیزهای کاملاً منحصربهفرد را با این جهان ترکیب کند. به ما این امکان را میدهد که بفهمیم چه چیزی متفاوت است – ممکن است بگویید چه چیزی خارجی یا غیرعادی است. هنر با این کار، مرزهای بین زبانها، مناطق جغرافیایی و کشورها را میشکند.
این نهتنها ویژگیهای فردی هر کس، بلکه به تعبیری دیگر، ویژگیهای فردی هر گروه از مردم یا ملتی را گرد هم میآورد. هنر این کار را با همسطح کردن تفاوتها و یکسان کردن همهچیز انجام نمیدهد، بلکه برعکس، با نشان دادن آنچه با ما متفاوت یا بیگانه است انجام میدهد.
همه هنرهای خوب دقیقاً حاوی این هستند: چیزی بیگانه، چیزی که ما نمیتوانیم کاملاً درک کنیم و درعینحال بهنوعی درکش میکنیم، بهاصطلاح حاوی یک راز است. چیزی که ما را مجذوب میکند و درنتیجه ما را به فراتر از محدودیتهای خود سوق میدهد و با این کار ماورایی را ایجاد میکند که همه هنرها، هم باید این را داشته باشند و هم ما را به سمت آن سوق دهند.
من هیچ راه بهتری برای دورهم جمعکردن تضادها سراغ ندارم. این رویکردی است کاملاً برعکس آن رویکرد خشونتآمیزی که اغلب در جهان میبینیم که اغلب با استفاده از غیرانسانیترین اختراعاتی که فناوری در اختیار ما قرار داده است، وسوسه ویرانگر از بین بردن هر چیز خارجی، منحصربهفرد و متفاوت را ایجاد میکند.
تروریسم در جهان وجود دارد. جنگ وجود دارد؛ زیرا مردم خوی حیوانی نیز دارند که بهواسطه این غریزه دیگران را بهعنوان تهدیدی برای هستی خود قلمداد میکنند تا یک راز جذاب. اینگونه است که منحصربهفرد بودن یا همان تفاوتهایی که همه ما میتوانیم ببینیم ناپدید میشوند و یک شباهت جمعی را از خود بهجای میگذارند که در آن هر چیز متفاوت تهدیدی است که باید ریشهکن شود.
چیزی که از بیرون بهعنوان تفاوت دیده میشود، مثلاً در مذهب یا ایدئولوژی سیاسی، به چیزی تبدیل میشود که باید شکستخورده و از بین برود. جنگ نبرد با چیزی است که در اعماق وجود همه ما نهفته است: چیزی است منحصربهفرد و البته نبردی با هنر علیه آنچه در اعماقش نهفته است.
من در اینجا در مورد هنر بهطورکلی صحبت کردهام، نه در مورد تئاتر یا نمایشنامهنویسی بهطور خاص، اما این به این دلیل است که همانطور که گفتم، تمام هنرهای خوب، ذاتاً حول یکچیز میچرخند: گرفتن چیزهای کاملاً منحصربهفرد و کاملاً خاص و جهانی کردنشان؛ یکی کردن یکچیز خاص با جهان از طریق بیان هنرمندانه آن: نه حذف ویژگی آن، بلکه تأکید بر این ویژگی و اجازه دادن به آنچه بیگانه و ناآشناست که بهوضوح بدرخشد.
جنگ و هنر متضاد یکدیگرند، همانطور که جنگ و صلح متضاد یکدیگرند- به همین سادگی. هنر صلح است.