خوشا شیراز و وضع بیمثالش
خداوندا نگهدار از زوالش
جناب حافظ در دورانى که مملکتمان سختترین یورش دورانش را تجربه میکرد به نیکى از شاه شجاع و شاه یحیى یاد میکند، دورهای که حاکمان محلى فارس و شیراز توانستند این خطه را از تاراج مغولان حفظ کنند و مأمنى براى هنرمندان و شاعران باشند. در این دوره معروف به مکتب شیراز و دوره بعدی آن موسوم به شیراز تیمورى حاکمان هنردوست آن، شیراز را دوباره متأثر از تمدنهای کهن در سرزمین فارس به یکی از مراکز بزرگ فرهنگی ایران تبدیل نمودند. سیر تحول و پرورش نقاشى ایرانى همواره در این خطه ادامه داشته و هنرمندان هر دو مکتب شیراز با حفظ اصالت سبکیشان در اعتلای هنر نگارگری ایران نقش به سزایی داشتند.
یکى از اصول زیباییشناختی نگارگرى این مکتب پیوند با اصول هنر تصویرسازی نقش برجستههای ایران هخامنشی و ساسانی است که در عین منحصربهفرد بودن، برای دیگر مکاتب نگارگرى ایرانى پس از خود نیز الهامبخش بوده است. هم در این مکتب و هم در نقاشیهای محسن کیانى این رنگهای تخت و جسور، خطوط کناره نما، توجه به انسان و حیوانات به شکل ترسیمات دوبعدی بیش از توجه به طبیعت و واقعگرایی آن مورد تأکید قرارگرفته است.
نگارگرى ایرانى قرنها در خدمت ادبیات و تغزل شاعرانه بوده است و اکنون احوالات محسن کیانى یادآور حالات شاعرانه سرزمین مادریاش شیراز است. او درعینحال مانند پیشینیان خودش از نزدیک طعم تلخ جنگ را بهعنوان یک رزمنده نوجوان در جبهههای جنگ و دفاع مقدس چشیده، جنگى که همرزمانش در پیش چشمانش جان میدادند. او که از شهادت آنها بهجانآمده بود تنها پناهش بوم نقاشى بود تا به این وسیله نشان دهد جنگ چگونه پرپر میکند و چگونه ویرانی به بار میآورد و اینکه فراموش نکنیم جنگ و خشونت طى قرنها چه بر سر این مرزوبوم آورده است.
در تابلوی «رستم در چاه» محسن کیانی، شیهه وحشت آلود اسب یادآور نگاره مشهورى از مکتب شیراز تیمورى و نگاه هراس آلود اسب اسفندیار درنبرد با سیمرغ است و در نقاشی «من و سیمرغ» مصائب هفتخوان عشق عطار به تصویر کشیده شده، انگار که فرجام تکتک ما را از نبرد با طبیعت، جنگ با خود و بیگانگان را مصور کرده است.
اگر در طى اعصار، نگارههای متداول ایرانى، مزین به زر و سیم بودند اما در نقاشیهای محسن کیانی این جنبه تزیینى (به جبر زمانه) به آهنقراضههایی تبدیل میشوند که حتى بیان احساسات شاعرانه را از رخسار فیگورها میربایند.
در تضادی استعاره گونه و از نگاه دور و نزدیک به این اثر احوالات مکانیکی شده انسان و پرندهها را از صداى فرسایش و سایش احساسات مابین چرخدندههای زنگزده روی بوم میتوان شنید؛ اما در یک پلان دورتر، جاى افق رفیع و آبى جادوئى پسزمینه را آسمانى غبارآلود گرفته است.
سبک خاص نهفته در نقاشیهای محسن کیانى وامدار سالهای دور از وطن، کار و تحصیل و تدریس مداوم در راه این عشق بیپایانش به هنر است. هنرش مانند پیشینیان او در این خطه رنگ و بوى خاص سرزمین مادریاش را حفظ کرده بى آسیب از تأثیرات زودگذر مدرنیسم در هنر غربى!
محسن کیانى از یکسو میراث دار هنر ایرانی است و از سوی دیگر تجربه زندگی در غرب شناخت او را از هنر جلا بخشیده و با حضور در بیش از هشتاد نمایشگاه انفرادى و جمعى در موزهها و گالریهای انگلستان، آلمان، بلژیک، پاکستان، ژاپن، امارات متحده عربى، ترکیه و… جسارتى شایسته براى سبکش به ارمغان آورده است.
آناهیتا ایران پور