تصویر زندگی دوگانه
«من در کارهایم به تجربیات زندگی و خاطراتم در ایران فکر میکنم؛ بنابراین نقطه شروع برای من تأمل در آن خاطرات و عکسالعمل نسبت به آنها بود. امیدوارم با استعارههای بصری و نمادهایی که در نقاشیها به کار میبرم چیزی که در ذهنم است را به مخاطب منتقل کنم و آنها هم با نقاشیها ارتباط برقرار کنند.»
(ارغوان خسروی)
ارغوان خسروی از نقاشان متولد دهه شصت در ایران است که بعد از تحصیل رشته گرافیک و تصویرسازی در ایران، دومین فوقلیسانس خود را در رشتهی نقاشی در آمریکا گرفت و هماکنون نیز ساکن این کشور است.
نقاشیهای خسروی در ذات خود پیوندی با تجارب زیسته و شخصی او دارند و درعینحال با ایجاد فضایی برای تجدید خاطرات و پرداختن به تناقضات زندگی، داستانهایش را با نگاه یک ایرانی که اکنون در آمریکا زندگی میکند روایت میکند. خسروی در کارهایش زندگی دوگانه در ایران را به تصویر میکشد؛ آنچه فرد در جامعه باید باشد و آن خود رهایی که در فضای خصوصیاش است.
نقاشیهای خسروی چون قصههای چندزبانهایاند که موتیفهای سنتی و اسلامی را با عناصر بصری معاصر و سورئال پیوند میزند. این درهمآمیختگی شرق و غرب، گذشته و حال، واقعیت و خیال نمادی از تنشهای برآمده از همان زندگی دوگانهاند.
ارغوان خسروی در کارهایش اما به دنبال به تصویر کشیدن باورهای اغلب غلط فرهنگی و یا نمایش زن ایرانی در نقش قربانی نیست، بلکه میخواهد هنرش را وسیلهای سازد برای تغییر قدرت، معتبر کردن روایات شخصی و رسیدن به پیام جهانی صلح. او خود همچنین نقاشیهایش را چون مجرایی برای تخلیهی دردها و تروماهایی که از اجتماعش به او رسیده میداند و نقاشی کردن را چون مراقبه.
از منابع الهام خسروی در کنار تجارب شخصی میتوان به معماری اسلامی، نقاشیهای قرونوسطی و رنسانس، مجسمههای یونانی، عکاسی مد و حتی عکسهای دوستانش از زندگی روزمرهشان در اینستاگرام نام برد.
«اگر برای چند روز نقاشی نکنم، حس میکنم چیزی گمکردهام، یک جای کار میلنگد و این غمگینم میکند. برخی میگویند این هم اعتیاد است اما من فکر میکنم این، اعتیاد خوبی برای داشتن است.»
شبنم براتی
داستان نخهای جانبخش
از تکنیک عالی نقاش که بگذریم به استفاده و انتخاب فرم (شکل) لایهلایه نقاش میرسیم که من را به انگار گذشتن از لایههای درونی یک انسان واداشت. آن هم انسان ایرانی… چراکه همانطور مینگریم نقاشیها بهشدت پا و دلوجانش در خاک پشت سر گذاشته نقاش دارند.
مهاجرت و سوگش در اعماق نقاشیهای ارغوان خسروی فریاد میزند اما هدف من از این یادداشت، نگاهی روانشناختی به ابژه طناب و نخ قرمز که در تمامی نقاشیها و لایههای مختلف درونی نقاش و نگارنده جریان دارد، است. این نخ جان دهنده قرمز در بیشتر تابلوها و لایهها رو به آنسوی پنجره نقاش، رو به چمدان پر از پرندههای ایرانیاش دارد و گاه که به گوی سیاهی وصل میشود، رنگ میبازد و سر از وهمی تیره درمیآورد.
هرچند تشعشعات نور همچون نخها در تصاویر دیده میشود ولی آنها نرمش در حرکت ندارند و مستقیم از منبع نور (دستها) بیرون آمده و چون نگرش توحیدی، بهشدت یکتایی و ریشه در شرق دارند؛ اما بازهم متذکر میشوم هدف من نخهای قرمز است که گاه از گوی سیاه به وهم میروند. چرا؟ نشان از چه دارند؟ نخهای قرمزی که گاه از تابلو بیرون میزنند و گاه چون پناهگاهی تابلو را در بغل میگیرند و گوی سیاهی که پادربند نقاش است و لبهایش را میدوزد. گوی سیاهی که از حوضچه تاریک نقاشیهای نقاش میآید، چیست؟ گوی سیاهی که نگاه را، دست را، چشمها را و لبها را رهسپار غل و زنجیر میکند.
با کمی تأمل به این میرسیم. ابژه به عبارتی تصویرگر ماهر ما، آن نخ زیبای قرمز جان دهنده چون بند ناف مادر است که به سوژه غذای روح میرساند. مادری که همان سرزمین مادری است؛ رحمی که همان ایران اوست. سروها و زنها و پرندهها و تمام نشانههایی که از آن سرزمین اوست. نشانههایی که از نقاشی مینیاتور وام گرفتهشده، نقاشی دوبعدی که نقاش ما بعد چهارم را هم علاوه بر پرسپکتیو طراحی با رفتن به سمت مجسمه به آن افزوده است. بعد چهارمی که همانا دوران فعلی نقاش باشد. هرچند که حوضچهها و گویهای سیاه را در بر دارد. اولین ابژه کودکی که کودک پناه را در او میجوید.
مادر در ابتدا چیزی نیست، مگر کسی که کودک از او تغذیه میکند. بند نافی که اینجا در نقاشی خانم خسروی، چون نخی قرمز ارائه میشود که برای تغذیه او گاه به طبیعت میرود، پنجره را باز میکند و گاه در تابلوی دیگر در چمدان، پرندهها را میگشاید یا نور را به چشمها رهنمون میسازد یا نقاش را چون مادری عجیب دربر میگیرد که معلوم نیست حس او از این در برگرفتن امنیت است یا فشار و رنج نبودن! یعنی در خدمت ارضای نیازهای پایهای اوست و خوب و بد مادر را در ارتباط با همین ارضای نیاز میبیند؛ اما پسازآن، رابطه از مرز رابطه صرفاً زیستشناختی میگذرد و یک بعد عاطفی به آن افزوده میشود.
مادر برای ارغوان خسروی یگانهای است متفاوت از همه که از او جدا نمیتوان شد. جدایی دردناک و اضطرابآور است، زیرا بقای کودک تهدید میشود و برای کودک (نقاش) جدایی دردناک است. تنها در همزیستی با مادر است که «من» او رشد مییابد، اما اینجا آن گوی سیاه چون رحمی تاریک و پرشده از ابژههای وانهاده (انباری سیاه از ذهنیت کلاسیک و سنتی) یا رحمی تاریک از ابژههای وانهادهای که کودک عشق را در آن نیافته است. حال میتواند هم مادر باشد و هم سرزمین مادری که نقاش مجبور به ترک آن شده است. آن هنگام است که لب میدوزد و پادربند میشود. سنتی که چون غلو زنجیر در نقاشی از حوضچهای سیاه چون رحمی تاریک بیرون میآید. هرچند هنرمند ما با هوشمندی، نورهایی را طراحی کرده از دستهای بشر امروز که شاید بتواند معجزهای خردمندانه و مدرن را در پی داشته باشد و چون فردوسی اینگونه اندیشه کند: «خرد بهتر از هر چه ایزد بداد/ ستایش خرد را به از راه داد/خرد رهنمای و خرد دلگشای/ خرد دست گیرد به هر دو سرای». بله خرد دست گیرد؛ همان دستهای پر تشعشع نقاش را خواهد گرفت.
نازنین رحیمی
ارغوان خسروی در یک نگاه
ارغوان خسروی نقاش، در نیوجرسی زندگی میکند و بهعنوان عضو هنرمند بنیاد هنری الیزابت در نیویورک کار میکند. این هنرمند اخیراً در مکانهای برجستهای مانند موزه هنر اورلاندو، موزه هنرهای معاصر، یینچوان، چین؛ موزه هنر نیوپورت نمایشگاه داشته است. کارهای وی را میتوان در مجموعههای موزه هنر نیوپورت و موزه طراحی مدرسه رود آیلند یافت. او برندهی جوایز متعددی گشته و تابهحال چندین بورسیه دریافت کرده است.
ارغوان خسروی تجارب شخصی خود از ایران را در آثارش بازتاب میدهد. نقوش تاریخی ایرانی را با تصاویر قرن بیست و یکم که از فرهنگعامه و رسانههای معاصر وام گرفتهاند، در هم میآمیزد. نقاشیها احساس عدم تعادل در امور تاریخی و شخصی را برمیانگیزد.
بناهای تاریخی، بازیگران، آثار باستانی و منسوجات سنتی ایران ازنظر بصری و فرهنگی تصاویر خسروی را تزیین و قاب میکنند، درحالیکه چهرههای نقاشی شده ازنظر جاذبه ناخوشایند به نظر میرسند یا با چشمبندهای غیرقابل توضیح پوشانده میشوند. آثار مفصل خسروی با نمایش بدن زنانه که فراتر از مرزهای ملی و روایتهای تاریخی سنتی است، فضای جایگزینی برای تأمل در واقعیت فراهم میکند. وی همچنین در واکنش به ممنوعیت سفر مسلمانان به ایالاتمتحده، مجموعهای از نقاشیها را ایجاد کرد که گذرنامه ایرانی او را بهعنوان پایه و اساس آنها پر میکند، مملو از موقعیتها، اشیا و شخصیتهایی که روایتی را درخواست میکنند که فقط بیننده میتواند ارائه دهد.