نقدی بر رابطه انسان با حیوانات خانگی
فضای کمدی نمایشنامه «من و گربه پری» سیمین امیریان با سویههایی سورئالیستی، تلاش دارد به رابطه انسان شهرنشین امروزی با حیوانات خانگی بپردازد.
برای این منظور، یک گربه در نظر گرفتهشده تا فضای آشنایی برای مخاطبان تداعی شود اما در ادامه این آشنایی دلپذیر با مناسبات فراواقعی و عجیبوغریب جایگزین میشود.
بههرحال گربهها را میتوان از محبوبترین حیوانات خانگی در زندگی شهرنشینی در نظر گرفت که این روزها مهمانخانه انسانها شدهاند. حال اگر این موجود مرموز و دست داشتنی این امکان را داشته باشد که به گفتوگو با اهالی خانه مبادرت بورزد محبوبیتی دوچندان کسب خواهد کرد.
سیمین امیریان در مقام نمایشنامهنویس، از رئالیسم اجتماعی این روزهای طبقه متوسطی فاصله میگیرد و به سرنوشت گربهای میپردازد که بهموازات اهلی شدن، امکان سخن گفتن مییابد. البته حضور نابهنگام این موجود مرموز، نه به میانجی بدنمندی یک گربه واقعی که کمابیش از طریق بدن شخصیت «ساسان» ممکن میشود. بهعبارتدیگر، دو ساسان درصحنه حاضر هستند و بهنوعی دو زمانمندی را بازنمایی میکنند.
ساسان ۲ زمان حال صحنهای را بازی میکند و میتوان گفت، در گذشتهای حضور دارد که ساسان ۱ در حال روایت کردنش است. تمهید خلاقانهای که سیمین امیریان در این زمینه به کار بسته، یکی شدن گاه و بیگاه گربه و ساسان ۱ است که در جایگاه راوی میشناسیمش؛ بنابراین یک بازیگر میتواند توأمان ساسان یک و گربه باشد و میان این دو فضا و دو بدنمندی در رفتوآمد.
به لحاظ شکلی، نمایشنامه با این تمهید روایی، بهخوبی توانسته گذشته و اکنون را بهموازات یکدیگر بر صحنه احضار کرده و اتصالاتی مابین این زمانها برقرار کند. اما به لحاظ مفهومی، ایدههایی که نمایشنامه مطرح میکند، حرف تازهای در باب حقوق زنان ندارد.
به دیگر سخن، اینجا همان نظریات کلیشهای در باب حقوق زنان از زبان شخصیت ابنالوقتی چون پری بیرون میآید و خبر چندانی از پیچیدگی وضعیت زنان ایرانی در مناسبات اجتماعی این روزها نیست.
نمایشنامه «من و گربه پری» از این باب یک روایت محافظهکارانه از کنشورزی زنانه است. چراکه شخصیت پری چنان بازنمایی شده که نه شغلی داشته باشد و نه انگیزهای برای نگهداری از حیوان خانگی. پری بهواقع در کلیشهایترین شکل ممکن نمایان شده و فیگوری است مبتنی بر تنآسایی و مسئولیتناپذیری؛ اما متن نمایشنامه در آن دقایقی که به رابطه ساسان و گربه میپردازد تا حدودی از کلیشهها عبور کرده و سرنوشت مشترک هر دو را چنان به نمایش میگذارد که یادآور فلسفه اخلاق در رابطه با حقوق حیوانات باشد.
ساسان و گربه هر دو موجوداتی تنها هستند که بهاجبار تن به اخته شدن داده و میل فرزند آوری را برای همیشه ازدستدادهاند. عمل وازکتومی ساسان به درخواست پری، استعارهای است از سترونی و حذف شدن از عرصه نمادین؛ آنهم در جایگاه یک مرد یا همسر. گویا گریزی از این مسئله برای ساسان و گربه پری وجود ندارد و باید به دستورات و درخواستهای خارج از منطق پری گردن نهاده شود.
از این منظر، سیمین امیریان توانسته نقدی بر فرهنگ عمومی جامعه وارد کند و مسئولیت شهروندان در قبال حیوانات خانگی را گوشزد کند. اینکه بشر امروزی به دلیل زندگی در شهرهای بزرگ و تمنای استفاده از مواهب مدرنیته، تنهاتر از گذشته شده، حرف تازهای نیست؛ اما مسئله مهم بیشک این خواهد بود که این موجود مدعی، قبل از اینکه به نگهداری از حیوانات در خانه و کاشانه خویش مبادرت بورزد، باید در باب اخلاقی بودن این عمل بهخوبی تأمل کرده و با پدیدار شدن کوچکترین مشکلات پیدا و پنهان، بهآسانی هر بلایی که اراده کرد بر سر حیوان بینوا آوار نکند.
واقعیت تلخی که در رفتار پری در قبال گربهاش مشاهده میشود و روح خسته ساسان را میآزارد. این مسئله بهتدریج بدل به مصیبتی اخلاقی شده و لاجرم، هویت ساسان و گربه پری را به امری مشترک و محنتافزا تبدیل میکند.
اینهمانی مابین ساسان و گربه پری، نتیجه بیواسطه عدم مسئولیتپذیری پری است. زنی که بعد از آوردن حیوان خانگی، اخلاقیاتش تغییر کرده و تو گویی درصدد کنترلگری ساسان از طریق گربهای است که دیگر دوستش ندارد و فکر میکند بهراحتی میتواند دورش بیندازد.
از منظر اجرایی، شهره سلطانی به متن نمایشنامه تا حدود زیادی وفادار مانده است. نقش پری را خودش بازی کرده و به نسبت در این زمینه موفق است؛ اما شاید بیش از این بتواند بر اغواگری خویش بیفزاید و در بعضی صحنهها، تغافل ویرانگرتری را در قبال شخصیتها از خود بروز بدهد.
همچنین که جنس بازی بهروز پناهنده و مجتبی رجبی معمار، در بازنمایی شخصیت ساسان ۱ و ۲ متفاوت است و گویی با دو کاراکتر متفاوت مواجه هستیم.
بهروز پناهنده ساسان ۱ را درونگرایانه و با طمأنینه بازی میکند و در مقابل مجتبی رجبی معمار، نقش ساسان ۲ را برونگرا و سهلانگارانه به نمایش میگذارد. یک تضاد دلنشین که بعضی صحنهها را تماشایی میکند؛ فیالمثل هنگامیکه هر دو ساسان کنار هم قرار گرفته و با یکدیگر گفتوگو میکنند. مخصوصاً وقتیکه ساسان ۱ توأمان نقش گربه را هم بازی میکند و نوعی همآمیزی نقشها و زمانها شکل مییابد.
طراحی صحنه، کمینهگرایانه (مینیمالیستی) است. شیوا حسینی تلاش کرده فضاهای مختلف یک خانه را از طریق استفاده از اشیایی چون میز و صندلی و همچنین اشیایی که بر دیوار آشپزخانه نقاشی شدهاند تعین مادی ببخشد؛ بنابراین فضایی که به تماشاگران نزدیکتر است با اشیایی واقعی مبلمان شده و هر چه فاصله بیشتر میشود شاهد انتزاعی شدن طراحی صحنه هستیم.
از این باب، طراحی صحنه تا حدودی توانسته فضای پرتنش و اتمیزه خانه را بازتاب بدهد و نورپردازی موضعی بعضی صحنهها، این تنهایی و منازعه را شدت ببخشد.
درنهایت میتوان گفت اجرای نمایش «من و گربه پری» تا حدودی این امکان را دارد که نقدی باشد بر رابطه انسان مدرن ایرانی با حیوانات خانگی؛ اما همچنان میبایست به لحاظ نظری و از منظر فلسفه اخلاق، بیش از این خود را تقویت کند و موضعی رادیکالتر بگیرد.
این رویکردی است که اجرا در رابطه با خوانش خویش از زنان فمینیست بیش از اینها باید به آن فکر کند و سیاست بازنماییاش را در نسبت با واقعیت این روزهای زنان از نو صورتبندی کند.
محمدحسن خدایی