نگاهی به سریال «عالیجناب» ساخته پیتر موفات

عالیجناب

سریالی منسجم و قابل‌احترام

«عالیجناب»، سریالی در دو فصل ده‌قسمتی است که ساخت آن از سال ۲۰۱۷ در دستور کار شبکه استودیویی سی بی اس قرار گرفت و پخش آن در سال ۲۰۲۰ به شبکه تلویزیونی شو تایم با مالکیت غول شبکه‌های رسانه‌ای «پارامونت» واگذار شد. این مجموعه‌ای قابل‌اعتنا با وقوع در زمان حال با ژانرهای درام جنایی و حقوقی به زندگی کاری و خصوصی یک قاضی شرافتمند از شهر نیو اورلئان ورود می‌کند.
«برایان کرانستون» بازیگر سرشناس سریال «برکینگ بد» و «سیتکام محبوب ««دنیای مالکوم» نقش اصلی مجموعه «عالیجناب» با عنوان «مایکل دسیاتو» را به عهده دارد. می‌توان او را با ضریب هشتاددرصدی «راوی کل» سریال نیز برشمرد و نویسندگان و کارگردانان مجموعه که جملگی تحت نظر «پیتر موفات» فیلم‌نامه‌نویس بریتانیایی کار می‌کنند بالاترین بهره و حضور در سکانس‌ها را از او گرفته‌اند.

حضور «کرانستون» در غالب سکانس‌ها با توجه به منش و شخصیت وی و نبوغش در بازیگری حاصلش تولید ریتمی مطلوب برای سریال از آب در‌آمده است.

«عالیجناب» قصد دارد تا شخصیت‌های خیر و شر خود را با قرار دادن در موقعیت‌های پرفشار و ملتهب وارد مکانیزم‌های دفاعی‌شان کند و مخاطب را ناظر بر جریان انواع مکانیزم‌های نامبردگان کند. لذا می‌توان مجموعه مفروض را الگویی روان‌شناسانه و تحلیلی در یک جامعه پیشرفته نیز برشمرد و به‌موازات پلات بیرونی داستان که چون بازی دومینویی منطق دار پیش می‌رود تحول شخصیت‌های نیک و بد «عالیجناب» را نیز مدنظر قرار داد.

«مایکل دسیاتو» قاضی برجسته و اخلاق‌مداری آمریکایی که سال‌هاست قضاوت در شهر نیواورلئان از ایالت جنوبی لوئیزیانا را عهده‌دار است با قرار گرفتن در موقعیت تصادف مرگبار فرزندش دست به واکنشی انکار گونه می‌زند و پیامدهای حاصل از آن سنگ بنای سریال را بنا می‌نهد.

عالیجناب
«عالیجناب» قصد دارد تا شخصیت‌های خیر و شر خود را با قرار دادن در موقعیت‌های پرفشار و ملتهب وارد مکانیزم‌های دفاعی‌شان کند

او وقتی در کلانتری شهر مطلع می‌شود که فرزندش، پسر سردسته یکی از شرورترین باندهای تبهکاری شهر را در تصادف ناگهانی به زیر گرفته است و موجبات مرگ او را رقم‌زده از معرفی فرزندش «آدام» نوجوانی هفده‌ساله پا پس می‌کشد و خود را وارد مکانیزم دفاعی از نوع انکار می‌کند و پسرش را نیز در این مسیر هدایت می‌کند اما هر چه اپیزودها بیشتر پیش می‌روند کلاف سردرگم سلسله حوادث نیز بیشتر به هم گره می‌خورند و رخدادهای حاصل از آن به سلسله‌ای از کنش‌ها و واکنش‌های پیچیده منجر می‌شوند تا برخی از تعلیق‌های سریالی در آن به سازوکار مناسبی دست یابند.

انکار پیش کشیده شده توسط شخصیت اصلی سریال خودش را با افعال دروغ گفتن و پنهان‌کاری سر پا نگاه می‌دارد تا رفته‌رفته جوانب این تصمیم پرمخاطره قاضی شهر به شاخ و برگ‌های متنوعی توسعه‌یافته و انحراف از راه است که همان بیان حقیقت است دست‌نیافتنی‌تر جلوه کند.
آنچه در سریال موردبررسی اهمیت بسزایی دارد حفظ بنیان خانواده است، جانمایه‌ای که هویت ظرفیت‌های خانوادگی را در دو سو به بازی کشنده‌ای وارد می‌کند تا بر اساس مکانیزم دفاعی انکار که «مایکل دسیاتو» بر اساس ناخودآگاهش برگزیده به گونه‌های دیگر چون خشونت، فرافکنی و گسستگی برای طرف‌های درگیر پازل «پیتر موفات» تکثیر می‌شود.
ابتدابه‌ساکن بهتر است تا تعریفی ساده بر اساس منابع آزاد موجود از مکانیزم‌های دفاعی ارائه شود: سازوکار دفاعی عبارت است از واکنش ناخودآگاه خود (من) به‌عنوان قسمتی از شخصیت به‌منظور کاهش اضطراب از طریق تغییر در ادراک واقعیت. مکانیسم‌های دفاعی شیوه‌هایی هستند که افراد به‌طور ناخودآگاه در برابر رخدادهای اضطراب‌آور به کار می‌برند تا از خود در برابر آسیب‌های روانی محافظت کنند.
اندیشه به کار گرفتن این اعمال دفاعی در سال ۱۸۹۴ توسط «زیگموند فروید» مطرح شد. به نظر او، سازوکارهای دفاعی موجب کنار زدن افکار متعارض یا ناخوشایند از حیطه هوشیاری شده و به‌این‌ترتیب اضطراب را در فرد کاهش می‌دهند.

عالیجناب
فصل اول سریال با ریتم و انسجام قابل قبولی به انجام می‌رسد و کمتر به جزییات خرده روایات می‌پردازد

پژوهشگران دریافته‌اند که سلامت روانی با چگونگی به‌کارگیری سازوکارهای دفاعی پذیرفته‌شده ارتباط دارد. افرادی که این سازوکارها را به کار می‌برند با اضطراب به‌خوبی مقابله می‌کنند و پاسخ سازگارانه به کشمکش‌ها می‌دهند. این پژوهشگران همچنین دریافته‌اند که آسیب‌شناسی روانی با به‌کارگیری سازوکارهای دفاعی ناپسند ارتباط دارد.
«جورج ویلانت» روان‌پزشک و پروفسور آمریکایی دانشکده پزشکی هاروارد سازوکارهای دفاعی را بر اساس کارآمدی آنها به چهار دسته تقسیم‌ کرده‌ است: سازوکارهای سطح نخست یا آسیب‌زا، سازوکارهای سطح دوم یا بلوغ نیافته یا ناپخته، سازوکارهای دفاعی سطح سوم یا روان‌نژند، سازوکارهای سطح چهارم یا بلوغ‌یافته. که هر یک از چهار دسته خود به انواعی از مکانیزم‌ها چون برون‌ریزی یا کنش‌نمایی، فرافکنی، تبدیل، انکار، پاره سازی، تحریف، مثبت اندیشی، خشونت انفعالی، جسمانی کردن، جابه‌جایی، گسستگی، خودبیمارانگاری، توجیه عقلی، جدا‌سازی، دلیل‌تراشی، واکنش وارونه، بازگشت، واپس رانی، باطل سازی و گوشه‌گیری گسترش می‌یابند.

در سریال مفروض از منظر پلات درونی شخصیت‌ها بر اساس داشته‌های شخصی و ناخودآگاه خود هر یک به‌گونه‌ای از موارد متنوع فوق دست می‌زنند که این واکنش‌ها در برابر وضعیت‌های اضطراری و پرفشار به وجود آمده در نوع خود مصداق کلاسی تحلیلی بر اساس لایه‌های شخصیتی افراد درگیر چون لایه‌های روانی و اجتماعی و حتی فیزیولوژیکی آنان خواهد بود.
فصل اول سریال با ریتم و انسجام قابل قبولی به انجام می‌رسد و کمتر به جزییات خرده روایات می‌پردازد و تمرکز عمده خود را به روی شاه پیرنگ اصلی روایت که همان کشته شدن تصادفی «روکو بکستر» و حواشی خانوادگی آن است می‌گذراند اما در فصل دوم نویسندگان به جزییات خرده روایات سریال پرداخته تا هر یک از شخصیت‌های اصلی و مکمل و فرعی با درگیری در کشمکش‌ها به‌نوعی ساختار پازل قتل‌ها را کامل کنند.

عالیجناب
آنچه در سریال موردبررسی اهمیت بسزایی دارد حفظ بنیان خانواده است

خرده روایت تبهکارانه «جیمی بکستر» و تجارت‌های غیرقانونی او و البته نفوذ او در سیستم قضایی و حقوقی ایالتی و دستگاه پلیس از سویی دیگر قابل‌اعتناست. خرده پیرنگ گسترش تجارت مواد مخدر توسط سیاه‌پوستان شهر به سرکردگی «بیگ‌مو» و اعضای گروه «آرمان» نیز خود را به شاه پیرنگ اولیه و اصلی روایت می‌چسباند تا شخصیت‌هایی نظیر «مو بزرگ» و «مو کوچک» و «یوجین جونز» جورچین گسترده مجموعه «عالیجناب» را کامل‌تر کنند اگرچه که قسمت آخر سریال (اپیزود ۱۰ از فصل ۲) با شتاب‌زدگی و پخش یک موزیک ویدئو راک به پایان می‌رسد و برخی شخصیت‌های مهم سریال چون «جیمی بکستر» و همسرش «جیا» و پسرشان «کارلو» و همچنین «چارلی فیگارو» شهردار شهر به کارمایی که نویسندگان مجموعه به آن معتقدند دچار نمی‌شوند.
دیالوگ‌های ‌زیرمتن‌دار در مجموعه «عالیجناب» در پاره‌ای از اوقات به جذابیت‌های شنیداری قابل‌توجهی تبدیل می‌شوند. دیالوگ‌هایی که در تناسبی کامل با موقعیت‌های شغلی و زندگی خصوصی شخصیت‌های اصلی و مکمل قرار می‌گیرند و گاهی با شوخی زبانی کاراکترها به طنزی نیش‌دار و تلخ تبدیل می‌شوند.

فصل اول سریال با ریتم و انسجام قابل قبولی به انجام می‌رسد و کمتر به جزییات خرده روایات می‌پردازد و تمرکز عمده خود را به روی شاه پیرنگ اصلی روایت که همان کشته شدن تصادفی «روکو بکستر» و حواشی خانوادگی آن است می‌گذراند اما در فصل دوم نویسندگان به جزییات خرده روایات سریال پرداخته تا هر یک از شخصیت‌های اصلی و مکمل و فرعی با درگیری در کشمکش‌ها به‌نوعی ساختار پازل قتل‌ها را کامل کنند

دیالوگ‌هایی که نه‌تنها در بُعد فرامتنی خود شعاری نیستند بلکه به بخش‌های آموزنده و قابل تعمق برای مخاطبان سریال بدل می‌شوند. علاوه بر آن در پاره‌ای از پلان‌ها، عنصر «سکوت» و عدم واکنش زبانی برای شخصیت‌های اصلی چون «مایکل دسیاتو» و «جیمی بکستر» وحدت متکثر روایی را به قوا و انسجام مطلوبی نزدیک می‌کند تا مجموعه «عالیجناب» علاوه بر بهره‌مندی از تدوین مناسب در امر دیالوگ‌ها نیز هر اپیزود را به ریتم قابل قبولی برساند.

به‌موازات دیالوگ‌ها و در پاره‌ای از مواقع مونولوگ‌ها و نسبت قابل‌قبول آن باشخصیت‌های روایت بر اساس شخصیت‌پردازی مربوطه، عدم تناسب و سطح بازی‌های نابرابر در میان بازیگران از نکات برجسته و ضربه زننده به سریال مفروض است. به‌طور مثال بازی‌های درخشان «برایان کرانستون» در نقش «قاضی مایکل دسیاتو» و «مایکل استولبارگ» در نقش «جیمی بکستر» رهبر مافیای شهر نیواورلئان خود یک کلاس بازیگری برای علاقه‌مندان به بازیگری است اما از سویی دیگر بازی سطح پایین برخی بازیگران چون «هانتر دوهان» در نقش «آدام دسیاتو» و «لیلی کای» در نقش «فیا بکستر» عدم توازن در میزانسن‌ها را به وجود آورده که صدمات جدی به کیفیت برخی سکانس‌ها وارد کرده است، تعدد کارگردانان برای پوشش قسمت‌های مختلف سریال می‌تواند این عدم تمرکز را برای هر کارگردان و عدم توازن کلی برای هر اپیزود رقم بزند.

عالیجناب
درمجموع «عالیجناب» سریالی منسجم و قابل‌احترام است و دیدن آن توصیه می‌شود

همچنین توسعه پلات در فصل دوم تا حدود قابل‌توجهی از پیرنگ اصلی روایت دور می‌ماند، به‌طور مثال پرداختن به قتل همسر «مایکل دسیاتو» و روشن شدن قتل او نه‌تنها کمکی به پیشبرد خط داستانی نمی‌کند بلکه مخاطب را به دنیای دیگری وارد می‌کند که برای او ناشناخته و گنگ و بی‌جا است. مواردی که در صورت توجه بیشتر اقبال بیشتری را برای سریال رقم می‌زد.

درمجموع «عالیجناب» یا «جناب قاضی» با بازی‌های درخشان «برایان کرانستون» و «مایکل استولبارگ» و دیالوگ‌های زیرمتن‌دار و شاخص «پیتر موفات» به همراه جزییات زندگی شغلی و خصوصی یک قاضی شرافتمند در یکی از ایالت‌های جنوبی ایالات‌متحده، سریالی منسجم و قابل‌احترام است و دیدن آن توصیه می‌شود.

رضا بهکام، اعتماد

سلیس نیوز

آیتم های مشابه

چرا خبرنگاران باید تیترهای ساده و صریح بنویسند؟

مدیر

هفت روش شناسایی نشانه‌ ها در ویدیوی جعل عمیق

مدیر

نقد سریال «در انتهای شب» ساخته آیدا پناهنده و ارسلان امیری

مدیر