یک نبرد پس از نبرد دیگر نسخه سینمایی واینلند نیست
رمانهای توماس پینچن شگفتانگیزند: مسحورکننده، خندهدار، آزاردهنده و گاهی مبتذل، با طنزی تند و گزنده نسبت به جریان تاریخ فاشیستی-سرمایهداری و سرشار از ارجاعات فرهنگی (گاهی بیشازحد فراوان).
این دشواریها، بخش مهمی از جذابیت او در میان طرفدارانش هستند، ازجمله پل توماس اندرسون، کارگردان محبوبی که تازهترین پروژهاش، «یک نبرد پس از نبرد دیگر»، اقتباسی آزاد از رمان ۱۹۹۰ پینچن به نام «واینلند» است.
این فیلم دومین تجربه اندرسون در مواجهه با ایدههای نویسنده پستمدرن بر پرده سینماست، پس از فیلم «خباثت ذاتی» در سال ۲۰۱۴، یک سوگواره تأسفآمیز بر فرهنگ ضد فرهنگی کالیفرنیا که خود اولین و تا به امروز تنها اقتباس رسمی از آثار پینچن در سینما بود.
تقریباً ۲۰ سال پیش از انتشار «خباثت ذاتی» در سال ۲۰۰۹، پینچن با «واینلند» مرثیهای بر مرگ روحیه انقلابی دهه ۱۹۶۰ سرود، اثری پستمدرن گسترده که بین توطئههای پیچیده و طنز سیاسی رادیکال و لحظات ناگهانی و شفاف احساسی در نوسان است (تغییری لحندار که جزء کلیدی سبک پینچن است).
این رمان به گذشته نگاه میکند، به زمانی در تاریخ آمریکا که آشفتگی سیاسی و فرهنگی، حس امید درونی یک نسل را بهکلی بلعیده بود.

هنگامیکه «واینلند» منتشر شد، منتقدان آن را بهعنوان «سبک پینچن» یا به عبارتی، قابلدسترسترین رمان او ارزیابی کردند که خود گویای میزان دشواری رمانهای «رنگینکمان جاذبه» (۱۹۷۳) و «وی» (۱۹۶۳) برای خوانندگان بود.
«واینلند» با رابطه پرتنش بین یک پدر تنها و دختر نوجوان با هوش او در شمال کالیفرنیا آغاز میشود، سپس به تاریخ کامل یک گروه انقلابی تخیلی دهه شصت، اعضای خاص آن، سقوطشان به دلیل دخالتهای فدرال و سالهای طولانی تبعید خستهکننده که درنهایت به یک ملاقات دوباره بین دشمنان و عاشقان سابق منجر میشود، گسترش مییابد.
رمان نشان میدهد که درحالیکه روحیه انقلابی دهه ۱۹۶۰ توسط نیروهای سیاسی خراب شد، حضور همهجانبه فرهنگ عامه، تلویزیون و مصرف منفعل در دوران ریگان نیز تأثیر زیادی بر تلاش جنبشهای سیاسی زیرزمینی برای ادامه حیات داشت.
اندِرسون در سال ۲۰۱۴ وقتی از او درباره اقتباس «واینلند» سئوال شد، گفت: «این خیلی دلهرهآورِ. مغزم بهاندازه کافی بزرگ نیست.» و در این باور ثابتقدم مانده است؛ «یک نبرد پس از نبرد دیگر» نسخه سینمایی «واینلند» نیست، بلکه داستانی سادهشده و اقتباسی آزاد از تضاد اصلی رمان است.
اندرسون روند اقتباس خود را در مصاحبهای با لئوناردو دیکاپریو اینچنین بیان کرده: «واینلند خیلی سخت بود که اقتباس شود، پس بخشهایی که با آن ارتباط برقرار کردم را دزدیدم و مثل یک دزد شروع به دویدن کردم.»

چگونه «واینلند» الهامبخش «یک نبرد پس از نبرد دیگر» شد؟
مشخص نیست که آیا هر رمان پینچن برای تبدیلشدن به یک اثر ای مکس سودمند باشد یا نه، اما اندرسون با ساخت پرهزینهترین فیلم خود تا به امروز، تمهای اصلی «واینلند» را به یک داستان سرراست اما منحصربهفرد و هیجانانگیز تبدیل کرده است.
روابط اصلی بین چهار شخصیت روشن است: یک پدر تنها و بیدستوپا که در تلاش برای محافظت از دخترش است؛ یک زن انقلابی که تمایل جنسیاش به قدرت باعث به خطر افتادن هدفش میشود؛ یک مأمور دیوانه فاشیست آمریکایی با انگیزهای روانی و انتقامجویانه؛ و دختر نوجوانی که در برابر داستانی که زندگیاش به او القاشده مقاومت میکند.
اما برخلاف ساختار پر از فلش بک و داستانهای جانبی «واینلند»، اندرسون به حرکت خطی خالص علاقه دارد، پرده اول مرور سریعی بر فعالیتها و سقوط فرانسه ۷۵ است و سپس ۱۶ سال بعد، لاکجاو نیاز بیمارگونه خود به کنترل را دوباره شعلهور میکند. پس از آن، «یک نبرد پس از نبرد دیگر» سراسر تعقیب و گریز است.
چه چیزهایی در «یک نبرد پس از نبرد دیگر» نسبت به رمان «واینلند» تغییر کرده است؟
اندِرسون برخی جزئیات دقیق شخصیتی را منتقل کرده، ازجمله اینکه پروفیدیا/فرنسی از افسردگی پس از زایمان رنج میبرد که او را از همسر و دخترش دور میکند، مادرش جنی (استارلتا دوپوی)/ساشا باب/زوید را برای دخترش کاملاً «نامناسب» میداند و اشارهای گذرا به همگروهیهای سابق باب دارد که منبع اصلی درآمد زوید در «واینلند» است.
اما باب ترجمه یکبهیک زوید نیست. شخصیت پینچن هرگز انقلابی نبود و تنها پس از خیانت فرنسی به همتیمیهایش با او ملاقات میکند (انتخابی فعالتر نسبت به تصمیم پروفیدیا در فیلم) وقتی تصمیم گرفت در شمال کالیفرنیا پنهان شود، او حتی در حدود ۲۰۰ صفحه ذکر نمیشود و فقط در آغاز و پایان ظاهر میشود.
علاوه بر این، شخصیتهای فرعی اندرسون شباهت کمتری به همتایانشان در متن دارند. دیآندرا (رجینا هال) که جایگزین دیال چِستین در «واینلند» است، عضو فرانسه ۷۵ است که برای محافظت از ویلا از مخفیگاه بیرون میآید، اما هیچیک از خصوصیات «نینجای قاتل برای یک تهیهکننده هالیوودی مهم» دیال را ندارد.
شخصیت جدیدی به نام سرجیو (بنیسیو دل تورو) به فیلم اضافهشده است، مربی کاراته ویلا و محافظ مهاجران بدون مدرک در باکتان کراس که به دنبال حفاظت از نیروهای فاشیست مهاجرتی هستند، یکی از آنها تحت فرمان لاکجاو است.

شان پن نقش لاکجاو را بهعنوان یک دیوانه عصبی و کند، با شباهتهایی به رابرت اف. کندی جونیور بازی میکند. درحالیکه او شبیه یک عصب متورم است، بروک وند در «واینلند» بیشتر تغییرپذیر، جذاب و خطرناک است. صومعه «خواهران ببر شجاع» که دیآندرا ویلا را به آن میبرد، شباهت اندکی با مأموریت «خواهران کونویچی» از نینجای زن در «واینلند» دارد، اگرچه رهبر هر دو صومعه «خواهر روشل» نام دارد، تنها نامی که توسط پینچن و اندرسون استفادهشده است.
اغلب شخصیتهای زن در «یک نبرد پس از نبرد دیگر» سیاهپوست هستند، درحالیکه فیلم ازنظر تعداد شخصیتها کمتر از کتاب گسترده پینچن است، اندرسون عمداً نژاد شخصیتها را تغییر داده است. این تغییر نهتنها به تاریخچه رادیکالهای سیاه در آمریکا اشاره دارد، بلکه امکان خوانش شخصی برای شخصیت سادهلوح فیلم فراهم میکند که نگران تربیت گیجکننده دختر دوقلوی خود است.
نژاد یکی از موضوعات مهم در «واینلند» است، اما «یک نبرد پس از نبرد دیگر» بهعنوان فیلم استودیویی با شخصیتهای منفی نژادپرست زشت و اغراقآمیز، بهطور طنز اما بدون اغماض، نشان میدهد که برتری سفیدپوستان همچنان اصل راهنمای قدرت آمریکا است.

همدلی، عنصر مشترک فیلم اندرسن و کتاب پینچن
علاوه بر تفاوتهای ساختاری و پیشزمینه شخصیتها، بزرگترین تفاوت بین متن و فیلم فضای داستان است. «واینلند» پر از جزئیات دورهای است، گاهی خندهدار و گاهی به شکل طنزآمیز ساختهشده، ریشه در تاریخ رادیکالهایی دارد که توسط نظام نیکسون از بین رفتند و به محدودیتهای ناگزیر پروژه «جنگ با مواد مخدر» ریگان منجر شد؛ اما فوریت «یک نبرد پس از نبرد دیگر»_با کمپهای بازداشت مشابه ICE، شبهنظامیان غیرقانونی که خیابانهای آمریکا را تصرف میکنند و نخبگانی که برتری سفیدپوستان را در جلسات بسته ترویج میکنند_برای تقویت روحیه «واینلند» طراحیشده بود، نه تضعیف آن.
«یک نبرد پس از نبرد دیگر» چندان به متن پینچن وفادار نیست و تنها بخشهای سینمایی و احساسی «واینلند» را اقتباس کرده است. پیوند غیرقابلانکار دیگر بین کتاب و فیلم، همدلی است؛ برای هرکسی که از قدرت یا اختیار محروم شده، حتی اگر در تلاش برای بهتر کردن دنیا زمین بخورد.


حسین تقی پور
حسین تقی پور، نویسنده و منتقد سینما و کارشناس رسانه فعالیت در مطبوعات را با نشریه سینما تئاتر آغاز کرد و مقالات او در نشریات کیهان هوایی، مهر، سینما ویدئو، هفتهنامه سینما ورزش، روزنامه ابرار، روزنامه توسعه و... منتشرشده است. او سردبیر نشریه سینما تئاتر و نشریه «دایره» است.




