نگاه انتقادی به جهان و هنر مدرن
موزه هنرهای معاصر تهران در نمایشگاه جدید با آثاری از گنجینه خود دو جریان هنری میانه قرن بیستم را معرفی میکند. مینیمالیسم و کانسپچوال که وجه مشترک آنها بازنگری در تعریف هنر است، هر دو جریان با نگاه و رویکرد انتقادی به هنر مدرن، تعریف اثر هنری بهعنوان شیء زیبا شناسانه را زیر سؤال بردند و انکار کردند.
کانسپچوال و مینیمالیسم به نظم و تعادل موجود جهان در آن دوران انتقاد داشتند، وضع موجود را نمیپذیرفتند، میخواستند آن را به هم بزنند، بنابراین انتقاد خود را با تلاش برای پایان دادن به تسلط هنر مدرن دنبال کردند. جهان جنگزده و تقسیمشده پس از جنگ جهانی دوم و سرمایهداری و مصرفگرایی موردانتقاد بود و مینیمالیسم و کانسپچوال با تردید و تغییر در تعریف هنر و برهم زدن آنچه تا آن دوران هنر مدرن را تداوم میداد، اعتراض خود را به آن جهان و قطعیت دوران مدرن و تمایل خود را به جهان دیگری نشان دادند.
در کانسپچوال، ایده اصل اساسی است و بهتنهایی برای هنر بودن کافی است و مینیمالیسم هم با توجه به رابطه انسان و فضا بر مخاطب تأکید میکند. ظهور دو جریان کانسپچوال و مینیمالیسم با گسترش مطالعات انتقادی همراه است، مطالعات انتقادی در دهه ۱۹۶۰ پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد، زمانی که این دو جریان همشکل گرفتند. رویکرد انتقادی پیش از آن نیز از دهه ۱۹۲۰ وقتی حلقه نخست مکتب فرانکفورت به پوزیتویسم نقد وارد کرد، دیده میشود و در جریان هنر نیز در اوایل قرن بیستم دادائیسم، با انتقاد به الگوهای حاکم بر هنر ظهور کرد.
دادائیسم به دنبال تضعیف ساختارهای اساسی و استانداردهای مرسوم و نفی الگوهای زیباییشناختی و سرمایهداری در هنر بود و مقدمهای برای هنر مفهومی شد که چند دهه بعد شکل گرفت. بنابراین در دورهای که کانسپچوال و مینیمالیسم، انتقاد از وضع موجود جهان و هنر مدرن و فراتر از آن تقابل با هنر مدرن را دنبال میکنند، مطالعات انتقادی نیز بهعنوان آخرین پارادایم علوم انسانی در اروپا و امریکا به مدرنیته انتقاد میکند. آنها از تضادهای جهان پس از جنگ جهانی دوم برخاستهاند و نمیخواهند فقط جهان را مشاهده کنند.
در این دو جریان هنری و مطالعات انتقادی، نقد محوریت دارد، نقد به سنتها و استانداردهای جهان مدرن و هنر مدرن که به دنبال تثبیت و تداوم خود هستند. این دو جریان هنری و مطالعات انتقادی در عدم پذیرش وضع موجود اشتراک دارند و پدیدهها ازجمله هنر را با توجه به زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نگاه و تفسیر میکنند. کانسپچوال و مینیمالیسم اثر هنری بهعنوان شیء زیبا شناسانه را نفی میکنند و آدورنو از اندیشمندان مکتب انتقادی فرانکفورت از زدودن زیباییشناسی در هنر یا عدم زیباییشناسی در هنر سخن میگوید و بر مفهومی بودن کار هنری تأکید میکند. هنر مستقل را دارای ابعادی انتقادی میداند که با توسل به وضعیت آرمانی به نفی وضع موجود میپردازد.
مهمترین کارکرد هنر را کارکرد انتقادی و رهاییبخش آن در تحلیل و نقد ساختارهای سلطه و سرکوب میداند. آدورنو برای اثر هنری محتوای معطوف به حقیقتی قائل است که کارکردی معرفتی بهویژه در عرصه اجتماعی دارد. هنر مفهومی نیز ابعاد اجتماعی هنر را تقویت و بر کارکرد هنر در حوزه گسترده اجتماعی تأکید میکند. آدورنو از زیباییشناسی رهایی میگوید که بر اساس آن یک اثر هنری میتواند خود را در تقابل با شرایط موجود ارائه کند و کانسپچوال و مینیمالیسم نیز نتیجه نگاه انتقادی و واکنشی به جهان و هنر مدرن است.
زمانی که اندیشیدن و فکر کردن به جهان و آنچه هست و رهایی از آن در عرصه علوم اجتماعی و هنر اوج گرفت و شرط اصلی آن تقابل با سنتها و اصولی بود که جهان و هنر مدرن بر آن استوار بود. نمایشگاه کانسپچوال و مینیمالیسم در موزه هنرهای معاصر تهران با ارائه آثار و نمونههایی از این دو جریان از گنجینه موزه به معرفی آنها میپردازد. برای معرفی این دو جریان آثاری از هنر دادائیسم و مارسل دوشان هم که هنر مفهومی در آن ریشه دارد، به نمایش گذاشتهشده است و از سوی دیگر، نمایشگاه سعی کرده با داشتههای گنجینه موزه، به تأثیر کانسپچوال و مینیمالیسم در هنر نیز نگاه کند، گرچه تأثیر کانسپچوال و گفتوگو درباره تعریف هنر فراتر ازآنچه در این نمایشگاه بیان میشود نیز قابلتأمل است و در امروز و آینده هنر میتواند تداوم یابد.
مجید فروغی، اعتماد
مینیمالیسم و کانسپچوال آرت (نمایشگاه گروهی)
بخشی از استیتمنت نمایش:
نمایشگاه مینیمالیسم و کانسپچوالآرت با ارائه بیش از ۱۲۰ اثر از ۳۴ هنرمند ساعت ۱۷ سهشنبه ۳۱ خردادماه افتتاح میشود و از روز اول تیر تا ۲۷ شهریورماه، در معرض دید علاقهمندان خواهد بود.
نمایشگاه مینیمالیسم و کانسپچوال آرت، باهدف نمایش بخشی از گنجینه ارزشمند موزه هنرهای معاصر تهران به ارائه آثاری میپردازد که متعلق به دوران آغاز تا اوج این دو جریان در دهههای میانی قرن بیستم هستند. همچنین آثاری از هنرمندانی از مکاتب دیگر که بر شکلگیری هنر کانسپچوال تأثیر داشته یا از آن تأثیر گرفتهاند در این نمایشگاه حاضر هستند. هدف این نمایشگاه پیروی از تقسیمبندیهای مرسوم نیست بلکه قصد دارد با بازخوانی دو مفهوم جریان ساز در میانه قرن بیستم به تحلیلی از محتوای فکری و تأثیرات و میراث این دو جریان دست یابد.
هنر مینیمال ملاحظات زیباییشناسی و تکنیکی هنر مدرن در تولید نقاشی و مجسمه را کنار گذاشت و بجای آن به فرایند تولید اثر با روشهای صنعتی، تقلیل دادن فرم و شکل زیبا شناسانه اثر و اهمیت بخشیدن به فضا و فرایند پرداخت. هنر کانسپچوال در آغاز بهطورکلی اهمیت اثر هنری در قالب شیئ را به چالش کشید و ایده را اصل ارجح در تولید هنر شمرد. اولویت بخشیدن به ایده بجای زیباییشناسی مدرنیستی هنرمندان کانسپچوال را به سمت استفاده از روشها و موادی سوق داد که سابقه و دلالت زیبایی شناسانه نداشتند. هنر کانسپچوال ریشه در تفکرات دادا و مارسل دوشان دارد. به همان نسبت تأثیرات آن بر هنرمندان نئودادا و پاپ و سایر جریانات هنری بعدازآن قابلملاحظه است.
در نمایشگاه مینیمالیسم و کانسپچوال آثار هنرمندانی ازجمله، سللهویت، جوزف کاسوت، جان بالدساری، اد راشا، یان دیبتس، دنیس اُپنهایم، برنار وُنه، شوساکو آراکاورا، مارسل دوشان، گیلبرت و جرج، دانلد جاد، رابرت اسمیتسون، میکله زازا، برند و هیلا بکر، گرفان الک، ژاکلین وینزور، تری اتکینسون و مایکل بالدوین، بورلی پپر، پیتر استرویکن، من ری، میشل آنجلو پیستولتو، رابرت موریس، مارسل بروتهرس، میشل استوارت، راجر ولش، دن فلاوین، کیت سونیر، اد راینهارد، اگنس مارتین، دیتر روث، کریستو و ژان کلود، فرانک استلا، گوردون ماتاکلارک، دنیل اسپوئری، به نمایش گذاشتهشده است.