گفت‌وگو با کیت بلانشت بازیگر فیلم «تار»

کیت بلانشت

تار فیلم بسیار دشواری بود

«تار»، فیلم جدید تاد فیلد، برای اولین بار در جشنواره ونیز ۲۰۲۲ نمایش داده شد و نظر مساعد منتقدان را به دست آورد تا در فصل جوایز هم امیدهای فراوانی داشته باشد؛ به‌خصوص در رشته بازیگری که کیت بلانشت، در ونیز هم جایزه بازیگری را به خود اختصاص داده بود.

بازی کیت بلانشت نقطه‌ی کلیدی موفقیت این فیلم از دیدگاه منتقدان است و نقش‌آفرینی خارق‌العاده‌ی بازیگری که پیش‌ازاین دو جایزه‌ی اسکار را به خانه برده است، او را به یکی از چهره‌های اصلی فصل جوایز امسال تبدیل می‌کند.

پیتر بردشاو، منتقد گاردین دراین‌باره نوشته «هیچ‌کس به‌اندازه کیت بلانشت نمی‌توانست غرور و تکبر لازم را برای این فیلم و نقش لیدیگ تار فراهم کند. هیچ‌کس همانند کیت بلانشت نمی‌توانست لباس رهبرهای ارکستر را بپوشد و موهای خود را در لحظات غم و تنهایی رها کند. هیچ‌کس همانند او نمی‌توانست حالت صورتش را در لحظات رضایت، همانند ماسک فراعنه و پر از غرور کند.»

برایان فورمو، منتقد کلایدر هم در همین زمینه نوشت «کیت بلانشت یکی از بهترین بازی‌های زندگی خود را در فیلم جدید تاد فیلد، «تار» ارائه می‌دهد. این فیلم ۱۵۸ دقیقه‌ای، شخصیت محور است و داستان کمی دارد. این ویژگی نادری در فیلم‌سازی است. کیت بلانشت و تاد فیلد در حال نشان دادن پرتره‌ای از شخصیتی یک زن هستند که سقوط خود را از ابتدای ماجرا رهبری می‌کند.»

«تار» داستان زندگی و زوال یک موسیقی‌دان و رهبر ارکستر به نام لیدیا تار است. این فیلم که در آلمان ساخته‌شده، توسط منتقدان متعددی ستایش‌شده و آن را جاه‌طلبانه، غیرمعمول، قدرتمند و به لحاظ بصری،‌ خیره‌کننده توصیف کرده‌اند که به مفهوم «هنرمند بودن» در دوران حاضر می‌پردازد. فیلمی که البته شاید برای مخاطب معمول سینما که به دنبال سرگرمیِ صرف است.

کیت بلانشت در ۵۳ سالگی تقریباً به همه آنچه یک بازیگر چه ازنظر حرفه‌ای و یا هنری امیدوار است دست یابد، رسیده و جوایز بسیاری در کارنامه هنری‌اش وجود دارد: دو جایزه اسکار، سه جایزه بفتا، سه جایزه گلدن گلوب، دو جام «ولپی» از جشنواره فیلم ونیز، یک جایزه افتخاری سزار، جایزه چاپلین. بلانشت در این گفت‌وگو از فیلم تار می‌گوید.

کیت بلانشت
کیت بلانشت

فیلم «تار» به‌نوعی وصف دنیای امروز ماست و به نظر می‌رسد حرف زدن درباره‌اش آسان نیست.

موضوع‌های زیادی هستند که می‌شود درباره‌شان حرف زد. فیلم «تار» یکی از سخت‌ترین فیلم‌هایی است که تا امروز مجبور شدم درباره‌شان حرف بزنم چون اصلاً تعریف کردن این فیلم دشوار است. «تار» درباره مسائل بسیار زیادی است.

بخش اعظمی از «تار» حول بازی شما شکل‌گرفته است. فیلم‌نامه اولیه در پی آغاز همکاری با شما چقدر تغییر کرد؟

همان‌طور که می‌دانید تاد فیلد فیلم‌نامه را برای من نوشته بود. پس زمانی که آن را برایم فرستاد گفت‌وگوهایی میان ما شروع شد. از سپتامبر ۲۰۲۰ بود که این اتفاق افتاد و شخصیت نهایی از دل این گفت‌وگوهای غنی خارج شد. وقتی فیلم‌نامه را خواندم، به‌واسطه آنچه از من طلب می‌کرد خودم را باختم؛ نه‌فقط برای آمادگی‌ای که برای ایفای این شخصیت لازم بود بلکه برای عمق پرسش‌گری در فیلم‌نامه و رابطه من با آن؛ که بسته به صحنه‌ای که فیلم‌برداری می‌کردیم یا رابطه‌ای که آن روز بر آن تمرکز داشتیم، دائم تغییر می‌کرد. وقتی ترکیب بازیگران به‌تدریج شکل گرفت، نینا هوس هم دوباره آن را ارتقا بخشید. سپس هیلدور گونادوتیر درگیر ساخت موسیقی فیلم شد؛ زمانی که فکر می‌کردم فیلم نمی‌تواند خیلی بهتر از آن چیزی شود که بود. کار من فقط این نبود که از فرصت استفاده کنم و حق مطلب را در خصوص فیلم‌نامه ادا کنم بلکه باید جوابگوی کیفیت کار آدم‌هایی هم می‌بودم که همکارشان می‌شدم.

شخصیت لیدیا تار را با خودتان به خانه هم می‌بردید؟

خب، پاندمی هنوز وجود داشت و رفت‌وآمد بچه‌هایم نیز آزادانه صورت نمی‌گرفت. پس تجربه‌ای بود که به شکل عجیبی واقعاً در تنهایی مفرط رقم خورد، بماند که اداره یک‌نهاد فرهنگی مهم نیز تجربه مشابهی به نظر می‌رسد. انگار زندگی از هنر تقلید می‌کرد. به‌جز این در خصوص گفت‌وگوهایی که تاد و من به‌منظور شکل‌گیری این شخصیت داشتیم، کارهای زیادی باید انجام می‌شد. گاهی وقت‌ها، شام‌های عجیب‌وغریبی باهم می‌خوردیم؛ اما راستش در فیلمی که سؤال‌های متافیزیکی و هستی شناسانه بزرگی می‌پرسد، این شام‌ها واقعاً تجربه بسیار عملی و سودمندی بودند. تاد هر شب درباره آنچه روز بعد باید انجام می‌شد، صحبت می‌کرد و همه‌چیز را برای آن آماده می‌کرد. باوجوداین، زمانی که ما با ارکستر دریسدِن کار می‌کردیم، من یک بار وقتی از خواب بیدار شدم دیدم دستم در هوا است و دارد برای خودش آواها را هدایت می‌کند (به گفته تاد فیلد کارگردان، این صحنه حتی برای فیلم هم پیاده و فیلم‌برداری شد)

کیت بلانشت
من این توانایی را دارم که توأمان عینی و ذهنی (اوبژکتیو و سوبژکتیو) عمل کنم.

از سبک بازیگری متد چگونه بهره بردید؟ آیا سعی می‌کردید بین فیلم‌برداری صحنه‌ها در قالب شخصیتتان باقی بمانید؟

بعضی موقعیت‌های شخصیت یا شدت تمرکزم بر این شخصیت در مواردی، به‌گونه‌ای بودند که نمی‌توانستم بین صحنه‌ها و برداشت‌ها کاملاً از قالب لیدیا تار خارج شوم. من این توانایی را دارم که توأمان عینی و ذهنی (اوبژکتیو و سوبژکتیو) عمل کنم که شاید به خاطر تجربه سال‌ها حضور سر صحنه است. باید می‌دانستم که دوربین کجاست چون باید بیش از سه‌چهارم می‌چرخیدم و اگر متوجه جای دوربین نبودم، شما نمی‌توانستید چشمان مرا ببینید که واقعاً مهم بود. درعین‌حال، باید اجازه می‌دادم این شخصیت درونم جریان پیدا کند. تاد همیشه دوربین را در مکان درستی قرار می‌دهد. پس وقتی شروع به چیدن صحنه می‌کرد، جای دوربین را می‌دیدم و آن را به‌عنوان جلوی صحنه در نظر می‌گرفتم. درواقع تاد وقتی با گشاده‌دستی به ما اجازه می‌داد از دوربین و موقعیت‌هایش باخبر شویم، می‌فهمیدیم که چطور می‌توانیم بهترین استفاده را از آن ببریم. از سوی دیگر، نمی‌توانم بگویم که هر شب چقدر این شخصیت را با خودم به خانه می‌بردم. برای من بیش‌تر به این صورت بود که انگار همه تجربه‌هایم به‌عنوان یک انسان تغییر کرده بود. به‌عنوان‌مثال، پس از یک روز کاری وقتی شب در خیابان قدم می‌زدم، صداها را متفاوت می‌شنیدم. وقتی داخل اتاقی می‌شدم به پرده‌ای توجه می‌کردم که در مقابل سرویس بهداشتی قرارگرفته بود. در این مواقع، تمرکز من تغییر می‌کند. انگار از زاویه دید دیگری به جهان و دنیای پیرامونتان می‌نگرید که البته این خودش امتیازی است.

از چه زمانی پیرامون بحث کردن علنی درباره موضوع‌ها محتاط‌تر از قبل شدید؟

من همیشه در خصوص تعامل با رسانه‌ها محتاط بوده‌ام. مکان‌ها و جمع‌های زیادی وجود ندارند که شما بتوانید در آن‌ها مفصل درباره مسائل پیچیده بحث و گفت‌وگو کنید. ما حتی به جنبش‌هایی چون «زندگی سیاهان مهم است» و «من هم» آن‌طور که باید نپرداخته‌ایم. این‌ها تمام نشده‌اند و ما همچنان با آن‌ها زندگی می‌کنیم. پس باید منظور دقیق‌شان را درک کنیم. بخش اعظمی از این فرایند را خشم تشکیل می‌دهد که اگر درست منتقل شود، یعنی شنیده و درک شود، ابزار خیلی مهمی برای گذر است و کاملاً قابل‌درک. من احساس می‌کنم که ما در برهه گذاری اساسی هستیم که البته برای برخی آدم‌ها هراس‌انگیز است. امثال ما به تغییر عادت دارند چون دائم چیزی می‌سازیم.

کیت بلانشت
من خیلی دیر بازیگری را شروع کردم.

چه نظری درباره قضاوت شدن آدم‌ها و همین‌طور قالب‌های مختلف داستان‌گویی به‌واسطه یک چارچوب اخلاقی دارید؟

رفتارهای خاصی هستند که نمی‌شود آن‌ها را تحمل کرد؛ اما وقتی پای مسائلی چون تحریم کتاب‌ها به میان می‌آید، باید بستری را درک کنید که این کتاب‌ها در آن نوشته‌شده‌اند، حتی اگر باسلیقه شما همخوانی نداشته باشند. ممکن است به نظر شما توهین‌آمیز هم باشند ولی باید درباره چرایی‌اش صحبت کرد. من به بحث کردن با آدم‌هایی علاقه‌مندم که متفاوت فکر می‌کنند نه این‌که در چنین مواردی مانع بحث شوم.

تا حالا احساس کرده‌اید که جوری درباره شما قضاوت می‌شود که فراتر از کنترل شماست؟

من خیلی دیر بازیگری را شروع کردم. اولین نقشم را در ۲۵ سالگی بازی کردم. انتظار نداشتم به‌عنوان بازیگر، صاحب کارنامه‌ای شوم و فکر می‌کردم ۵ ‌سال بیش‌تر دوام نمی‌آورم؛ اما امروز اوضاع تغییر کرده است که به این خاطر است که زن‌ها مسئولیت‌ها و اختیارهای بیش‌تری پیداکرده‌اند. آن‌ها دیگر استثنا نیستند و حالا، داستان‌های زن محور زیادی وجود دارد. فکر می‌کنم حالا زن‌های خوب زیادی کارهای خوبی انجام می‌دهند که دیده می‌شوند. آن‌ها همیشه موفق بودند ولی حالا دیده می‌شوند؛ و این اتفاق در سطحی بین‌المللی رخ می‌دهد. به نظرم یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌سازان جهان لاریسا شِپیتکو است. او فقط چند فیلم ساخته است اما خدای من، من که نمی‌توانم تصور کنم آثارش را ندیده‌ام.

حالا که دراین‌باره صحبت کردید باید بپرسم که منظورتان این است که می‌خواهید با کارگردانان زن بیش‌تری همکاری کنید؟

کارهایی که انجام می‌دهم خیلی تصادفی‌تر از این‌هاست. خیلی به خانواده و زمانی که دارم و دیگر عوامل بستگی دارد، مثلاً این‌که چه کسی با من تماس بگیرد و آن روزها، برنامه زمانی‌ام چگونه باشد. درباره این فیلم اصلاً برایم مهم نبود که کارگردان چه جنسیتی دارد. فقط گفت‌وگوی ما بود که به این همکاری انجامید.

شما اغلب در پروژه‌هایتان به‌عنوان تهیه‌کننده هم با شرکت تولیدی‌ خودتان با عنوان «دِرتی فیلمز» حضور دارید. ناراحت شدم که شنیدم اقتباس «راهنمایی برای زنان نظافتچی» (A) را با پدرو آلمودووار کار نمی‌کنید.

خب، به شکل دیگری اتفاق خواهد افتاد. من پدرو را می‌ستایم و کاملاً برایم محترم است. او باید به زبانی کار کند که احساس می‌کند بهترین نتیجه را می‌گیرد. شاید فیلمی بهتر کار کند.

کیت بلانشت
درباره این فیلم اصلاً برایم مهم نبود که کارگردان چه جنسیتی دارد.

آگاهی شما از اکوسیستم آسیب‌پذیر ساخت و نمایش فیلم‌ها، چطور روی فعالیت‌تان به‌عنوان یک تهیه‌کننده تأثیر می‌گذارد؟

شوهرم و من هرسال تئاترهای خیلی زیادی را در کمپانی تئاتر سیدنی تولید می‌کنیم. فیلم‌سازی در ادامه آن قرار می‌گیرد و فقط رسانه متفاوتی است؛ اما باید واقعاً بااحتیاط عمل کنید، به‌خصوص در مورد کسانی که برای همکاری در تولید انتخاب می‌کنید. یک تهیه‌کننده خلاق کسی است که سر صحنه بزرگ‌شده و می‌فهمد چطور یک فیلم‌نامه را باید به سرانجام برساند و خیلی خوب می‌داند که یک فیلم چطور ساخته می‌شود؛ و علاوه بر این‌ها، باید شم اقتصادی هم داشته باشد و بفهمد که کجا فیلم را عرضه و سپس پخش کند. این نقش، هنری است که دارد می‌میرد و برای همین است که بازیگران و کارگردانان زیادی در حال ورود به عرصه تهیه‌کنندگی هستند.

آن‌ها در سطحی خلاقه روی موفقیت سرمایه‌گذاری می‌کنند.

آن‌ها می‌دانند که باید از ابتدا تا انتها به همه‌چیز اهمیت بدهند. خیلی وقت‌ها فیلم‌ها فقط عرضه می‌شوند و برای تهیه‌کنندگان مهم نیست که کجا عرضه می‌شوند. زمانی که شما مدتی در صنعت سینما حضور دارید، فرازوفرودهایی را نه‌فقط در باب کیفیت بلکه چگونگی تولید پروژه‌ها می‌بینید. من خیلی پرشور این فرایند را دنبال می‌کنم چون برایم مهم است که چه فیلمی را کار می‌کنم. گاهی وقت‌ها جواب نمی‌دهد. هیچ‌کس نمی‌خواهد فیلمی بد بسازد اما اگر خوب شد، شما می‌خواهید بدانید که از شانس مبارزه برای دیده شدن توسط تماشاگران برخوردارید.

ایندی‌وایر، اریک کوهن، فیلیمو

سلیس نیوز

آیتم های مشابه

واکاوی فیلم «راننده ‌تاکسی» ساخته مارتین اسکورسیزی

مدیر

نگاهی به فیلم «ماریا» با بازی آنجلینا جولی

مدیر

به بهانه درگذشت جنا رولندز، بازیگر مشهور آمریکایی