رنگها و فرمهای رازآلود
سارا سلیمانی قشقایی هنرمندی است برخاسته از سبک زندگی عشایری. تجربیات و مشاهدات کودکی این هنرمند بر مسیر هنری او تأثیر مستقیم و عمیقی گذاشتهاند.
او فارغالتحصیل کارشناسی محافظت از آثار تاریخی و مرمت از دانشگاه باهنر کرمان و کارشناسی ارشد هنرهای زیبا از دانشگاه آزاد تهران است.
سارا تاکنون روی چندین پروژهی تحقیقاتی، ازجمله مطالعات میدانی طولانیمدت و گسترده، در مورد عشایر فارس و کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال بختیاری کار کرده و در این مسیر، الگوها و ترکیببندیهای بافتههای عشایری قبایل مختلف -خصوصاً قبایل قشقایی، بختیاری و بلوچی- را مطالعه، ترسیم، حفظ و بازسازی کرده است.
آثار سارا سلیمانی همانقدر به هنر دست زنان پیش از خود ارجاع میدهد که به هنر معاصر و فردیت هنرمند. حفظ تعادل میان زیباشناسی سنتی و نو کار دشواری است که هنرمند بهخوبی از پس آن برمیآید.
اخیراً نمایشگاهی از پتهدوزیهای این هنرمند در مجموعهی پروژههای آران برپاشده بود. به این بهانه نگاهی داریم بر آثار او در این نمایشگاه.
احیای سنتها
پتهدوزی، فطهدوزی یا سلسله دوزی بهنوعی دوخت بر پارچهی ضخیم پشمی اطلاق میشود که خاستگاه آن شهر کرمان است.
پتهدوزی اغلب به دست دختران و زنان اجرا میشود و اساس طرحهای آن را نقوش ذهنی دوزندگان تشکیل میدهد: بوته، سرو، ترنج و … .
سارا سلیمانی قشقایی این تکنیک سنتی را در هنر خود به کار میگیرد تا با ایجاد پلی بهسوی زنان صنعتگر گذشته و امروز، درونیات خویش را تصویر کند. بهاینترتیب، در آثار او، روح گذشته باحال و شرق با غرب ادغام میشود.
هرچند در نگاه اول، مادیت اثر و ملون بودن آن یادآور صنایعدستی است، طراحی فرمها و نقوش در بسیاری از تصاویر تداعیکنندهی هنر هنرمندان بزرگ غربی همچون گوستاو کلیمت، هنری ماتیس و لوییز بورژوآست.
سارا سلیمانی ضمن بهرهگیری از دانش آکادمیک، حالوهوای ساده و صمیمی پتهدوزی را در طرحهای خود حفظ کرده است؛ طراحی خامدستانه[۱] و شکستن پرسپکتیو به او این اجازه را میدهد تا عناصر روایت خود را با نرمی و سیالیت کنار یکدیگر قرار دهد.
سارا بر مرز روایتگری و ناروایت گری حرکت میکند؛ تأکید بر اهمیت پسزمینه از تمرکز به عناصر پیشزمینه و پیگیری روایت میکاهد. برای مثال، در اثر «با سرود زندگی بر لب بهسوی مرگ میرفتند»، گرمای پسزمینهی سرخرنگ و ادغام آن با شمار فیگورهای عموماً سبزرنگی که بر سطح اثر پراکندهشدهاند، تفکیک پیشزمینه و پسزمینه را دشوار میسازد.
بنابراین، در وهلهی اول، ترکیببندی رنگی چشمنواز پتهدوزی توجه را به خود جلب میکند، بدون خوانشی از تصویر که نیازمند بذلتوجه بیشتر است.
بهعلاوه، هرچند در آثار موردبحث خبری از نقوش بهکاررفته در پتهدوزی سنتی همچون درخت زندگی و بتهجقه نیست، اما تکرار نقشمایههایی چون پیکر انسان یا حیوان، حسوحال همان الگوی اولیه را بازسازی میکند.
بدینصورت، آثار سارا سلیمانی همانقدر به هنر دست زنان پیش از خود ارجاع میدهد که به هنر معاصر و فردیت هنرمند؛ حفظ تعادل میان زیباشناسی سنتی و نو کار دشواری است که هنرمند در این مجموعه بهخوبی از پس آن برآمده است.
روایت تاریخی
در نیمهی اول قرن بیستم، پس از وقوع انقلاب در مکزیک، داوید آلفارو سیکهایروس، دیهگو ریورا و خوزه کلمنته اوروزکو با باور به کارکرد انقلابی هنر، اقدام به کشیدن نقاشیهایی دیواری کردند و بعدها عمدهی شهرت خود را مدیون این حرکت شدند.
آنان هنر را در ابعاد بزرگ به فضای عمومی وارد کردند تا باقدرت رئالیسم اجتماعی وقایع تاریخی را پیش چشم مردم ثبت کنند و تحت تأثیرشان قرار دهند؛ بنابراین، یکی از بارزترین ویژگیهای این نقاشیها روایتگری آنها بود.
ترسیم تاریخ گذشته، حال و آیندهی پیش رو حاوی پیام سیاسی، اجتماعی و تاریخی برای مردم بود. دیگر ویژگی بارز نقاشی دیواریهای مکزیکی البته قدرت برقراری ارتباط با عموم مردم بود.
تأکید بر بازگو کردن واقعهی سیاسی-اجتماعی در پتهدوزیهای سارا سلیمانی قشقایی، در کنار ترکیببندیهای بهکاررفته در آثار او یادآور مورالهای مکزیکی مذکور است؛ اما اگر در آثار ریورا و سایرین، بیانگرایی در نقاشی در خدمت لحنی حماسی قرار میگرفت تا اندیشههای ایدئولوژی محور هنرمندان آنان را منتقل سازد، در پتهدوزیهای سارا سلیمانی بیان رنگها و فرمها لحنی رازآلود و درگوشی به خود میگیرد.
گاه نمادها به کمک خامگرایی آمادهاند تا بهسادگی دو جبههی خیر و شر را نمایندگی کنند و ازاینجهت بیشتر شبیه به دیوارنگاریهای پیشاتاریخی در دل غارهای آلتامیرا و … هستند.
برخی از این نمادها، همچون دیو از نگارههای ایرانی و شرقی وام گرفتهشدهاند و برخی دیگر ارجاع شخصیتری دارند.
تأثیرپذیری همزمان از هنر پرسروصدای مکزیک و دستدوزیهای خاموش زنان کرمان وجه معاصر این آثار را پررنگ کرده است.
هنرمند اینجا برای بازگو کردن بخشی از تاریخ به بزرگترین آثار تاریخ هنر ارجاع میدهد، اما لحنی که برای بیان هنری خود اتخاذ میکند، برگرفته از صدای زنان سرزمین اوست، لحنی به نجوا که مصرانه بر وجود صدای گوینده پافشاری میکند.
خرد زنانه در طول تاریخ، اغلب بهدوراز قیلوقال، در حاشیهای که به آن راندهشده، رشد کرده و سینهبهسینه منتقلشده است، به شکل آرام و درگوشی.
آثار سارا سلیمانی قشقایی بابیانی ساده، خودمانی و بازیگوشانه، وقایع جامعه را منعکس میکند. پیوند میان فراخی رنگارنگ طبیعت و گشودگی و سیالیت زندگی عشایری با رازآلودی پتهدوزی زنانه به این آثار ویژگی منحصربهفردی بخشیده که همزمان بازگوکنندهی تجربیات زیستهی هنرمند است.
فرنوش حاتم
[۱]. Naïve