فیلمی قدرتمند
«بازی یک بیوه»، یک درام جنایی اسپانیایی است که بر اساس یک پرونده واقعی ساختهشده است. این فیلم داستان یک بیوه را روایت میکند که پس از مرگ شوهرش بهطور غیرمنتظرهای به یک راز بزرگ پی میبرد و درگیر یک پرونده پیچیده و خطرناک میشود.
در فیلم «بازی یک بیوه» ماخه، پرستاری جوان، پس از مرگ مشکوک شوهرش، در ظاهر زنی غمگین و بیگناه به نظر میرسد؛ اما با پیشروی تحقیقات پلیس، پرده از روابط پنهانی، دروغهای مرگبار و نقشهای شیطانی برداشته میشود و … .
«بازی یک بیوه»، در ژانر جنایی-درام، اثری جذاب و پرتنش است که برگرفته از داستان واقعی قتل شوهر پرستاری جوان در والنسیاست. این فیلم اسپانیایی با محوریت شخصیتی چندلایه به نام «ماخه»، از همان ابتدا مخاطب را به دنیایی از راز، دروغ و انتخابهای اخلاقی مبهم میکشاند.
حضور درخشان بازیگران اصلی و روایت چندبعدی، این فیلم را به یکی از آثار قابلتوجه نتفلیکس در سال ۲۰۲۵ تبدیل کرده است.
روایت فیلم از دیدگاههای مختلف صورت میگیرد: ماخه، سالوا و کارآگاه اوا. این روش باعث میشود مخاطب هیچگاه به یک روایت مطلق تکیه نکند. تدوین تیزبینانه و نورپردازیهای سایهدار، فضای سرد و مرموز داستان را برجسته میکنند.
موسیقی متن تنشزا و استفاده از صحنههای آهسته، حس تعلیق و اضطراب را تشدید میکند.فیلم «بازی یک بیوه»، با بهرهگیری از یک داستان واقعی، شخصیتپردازی پیچیده و روایتهای چندلایه، به یکی از آثار شاخص نتفلیکس در ژانر جنایی-درام تبدیلشده است. این فیلم مخاطب را درگیر پرسشهای اخلاقی عمیق و تردیدهای مکرر میکند. اگر به آثاری با محوریت جرم، روانشناسی شخصیت و قصههای واقعی علاقه دارید، «بازی یک بیوه» تجربهای ارزشمند و پرتنش برای شما خواهد بود.
پوستر این فیلم با طراحی جذاب و گویا توانسته حس کنجکاوی و هیجان را در مخاطبان برانگیزد. همچنین تریلر رسمی فیلم نیز منتشرشده که بخشهایی از داستان و لحظات کلیدی آن را بدون افشای نکات حساس و کلیدی به نمایش میگذارد. تماشای تریلر میتواند دید اولیه خوبی از فیلم به مخاطبان بدهد.

آثار اسپانیایی در ژانر جنایی و رازآلود گاه آنقدر داستان منحصربهفردی داشتهاند که بسیاری از کشورها در سینمای خود اقدام به بازسازی آن داستانها کردهاند. بااینحال، «کارلوس سدس» در جدیدترین اثر خود سعی دارد وارد پروندهای واقعی در سال ۲۰۱۷ شود.
داستان قرار است از چهار زاویه دید مخاطب را درگیر روایت کند؛ «ایوا» بهعنوان بازرس ویژه این پرونده، «ماخه» بهعنوان اصلیترین مظنون و همسر مقتول و درنهایت «سالوا» بهعنوان همدست احتمالی ماخه در این جنایت.
داستان با پیدا شدن جنازه «آرتورو» در پارکینگ یک ساختمان آغاز میشود و مخاطب از همان ابتدا از زاویه دید ایوا به درون ماجرا میرود؛ کارآگاهی که بیش از نود درصد از پروندههای خود را به ثمر نشانده است. او از همان ابتدا درگیر بازیهای ماخه میشود و بهنوعی تا انتهای پرده خود این شک را تبدیل بهیقین میکند.
در این بخش کارگردان سعی دارد تا جایی که میتواند مخاطب را درگیر تعلیقها و حفرههای روایی کند تا در دو بخش دیگر بهخوبی از آنها بهره ببرد. اما قدرتمندترین بخش داستان به لحاظ روایی بدون شک مربوط به ماخه است.
مخاطب به چند ماه قبل از ازدواج او با آرتورو بازگردانده میشود و داستان این دختر خودشیفته را ازنظر میگذراند؛ زنی که دچار اختلال خودشیفتگی است و هرزمانی که از مرکز توجه به دور باشد و بهنوعی خواستههایش برطرف نشود دچار رواننژندی میشود؛ آنهم از طریق تنگی نفس و اضطراب بیشازحد.
به همین سبب است که ماخه بهسرعت وارد رابطهای میشود که دست بالا را در آن داشته باشد. در این فیلم کاراکترهای آندرئاس، آرتورو، دنیل، سالوا حضوری فیزیکی در زندگی او دارند و همکار ماخه در بیمارستان تبدیل به یار تعویضی در مواقع لازم میشود.
آقای سدس در کل روایت خود درست در همین پرده است که او روایتگری و تسلط خود روی یک کاراکتر را به تصویر میکشد. مخاطبی که در برابر این پرده قرار میگیرد بهراحتی این اختلال را در کاراکتر ماخه مشاهده میکند.

از سوی دیگر در کنار شخصیتپردازی پر از جزییات آقای سدس باید به بازی زیبای خانم «ایوانا باکرو» اشاره کرد که عملاً ماخه را در حال زیستن است. این بازیگر توانا از همان زمان نقشآفرینیاش در «هزارتوی پن» در نقش «اوفیلیا» نشان داد که عصای دست فیلمسازان اسپانیایی در آثار ژانری است.
در این فیلم نیز شاهد هستیم که چگونه شخصیتپردازی خوب، انتخاب بازیگر درست و درنهایت بازیگردانی کارگردان و بازیخوانی بازیگر منجر به شکل گرفتن نقشی میشود که بدون شک برای مخاطب سینما و علاقهمندان به بازیگری و کارگردانی قابلتأمل و آموزش است.
اما آقای سدس در اضافه کردن المانهای داستانی خود به روایت مستند چندان خوب عمل نکرده است؛ بهویژه، زمانی که وارد زندگی خصوصی ایوا میشود. او در پرداخت به این زندگی از قدرت بازیگری خانم «کارمن ماچی» بهره نمیبرد و از طریق برشهای بیربط برخی از این ورودها را ناقص میکند.
درهرصورت فیلم جدید این کارگردان آنقدری به لحاظ روایی قدرتمند است که مخاطب را در لابهلای شخصیتهایش گم کند.
محمدرضا دلیر

