خاتون، یک ملودرام تکراری
در یک دهه اخیر آثار نمایشی تاریخی مانند خاتون در حوزه سریال سازی، خاصه آنها که در فضای صدسال اخیر، یعنی تاریخ معاصر ایران میگذرند، مضامین و الگوهای داستانگویی یکسان و پیشبینی پذیری پیداکردهاند.
مضامینی چون عشق، جدایی، خیانت، میهندوستی و وطنفروشی، تضاد سنت و مدرنیته و نفوذ کشورهای دیگر، به شکلی مداوم و تکرارشونده در آثار نمایشی بازتولید میشوند. تمام اینها بیشتر از بسترهای دراماتیک بدیع و پرکشش، در فضایی سانتیمانتال و بشدت دور از باور و متکی به دیالوگهایی غیر دراماتیک رخ میدهند.
از سوی دیگر ساختن سریال تاریخی سانتیمانتال و شیک در کشورهای همسایه ایران و اقبال مخاطب ایرانی به آنها، در علاقه به بازتولید این الگوهای داستانی در تاریخ ایران بسیار مؤثر بوده است. این پروژهها اغلب عظیم و پرزرقوبرق هستند، اما به همان میزان که در تولید بلندپروازند، از بلندپروازی دراماتیک و تفاوت محروماند. تازهترین نمونه این رویکرد را میتوان در سریال «خاتون» به کارگردانی تینا پاکروان دید که نمایش آن در شبکه نمایش خانگی آغازشده است.
شاید سکانس ابتدایی «خاتون» چکیده آن چیزی است که سریال از اساس هست و در ادامه خواهد بود. زنی اسلحهای را مسلح میکند، مردی در لباس نظامی وارد اتاق میشود و زن اسلحه را به سمت مرد میگیرد. از مرد تاریخ را میپرسد، او را وادار بهزانو زدن میکند و سپس مرد در یک حرکت اسلحه را از زن میقاپد و ماجرا ناگهان خصوصی، زنوشوهری و بهاصطلاح «عشقی» میشود، با همان گلایهها و گفتوگوهای مرسوم ملودرامهای تلویزیونی.
این تمام داستان آن سر زدن به دورههای حساس و پررنج و خون تاریخی است، بازتعریف یک داستان عاشقانه که به خون و تاریخ تنها «مزین» است و به اشکها و نفرتها خواهد انجامید و تمام الگوهای داستانگویی ملودرام را تکرار خواهد کرد. پیشبینی این ساختار چنان زیاد است که بعید مینماید «خاتون» بتواند با این دست فرمان، صرفاً با بلندپروازیهای تولیدی و داشتن یک ساختار بصری منسجم و طراحی باکیفیت صحنه و لباس، توجه بینندگان را جدیتر از نگاهی گذرا به خود جلب کند.
خاتون بختیاری با بازی نگار جواهریان تیراندازی ماهر است؛ باوجوداینکه در تاریخی زندگی میکند که زنان از حقوق اولیه خود محروم هستند، دارای استقلال و اعتمادبهنفس است؛ نسبت به بستر اجتماعی خود متفاوت عمل میکند، متفاوت میپوشد و متمایز میاندیشد؛ به فرانسه کتاب میخواند و مقتدرانه در برابر همسرش که نظامی وظیفهشناس و میهنپرستی است، ابتکار عمل دارد.
این هم همان تضاد سنت و مدرنیته است که باوجود تمام خصوصیاتی که برشمرده شد همچنان پاگیر درگیری با مادر شوهر سنتی، مستبد و ناجنس است! تاریخ در این میان مثل همیشه تفننی است برای سخنوری، شبیه تقویم تاریخ صبحگاهی، یا خلاصهای از وضع جهان میان دونیمه فوتبال. سیاست در چنین اثری وسیلهای است برای بازی کردن با احساسات مرتبط با میهن، ساختن آدمهایی خوب و بد در بستر قضاوتهایی کلی و اسطورهای، در قالب عناوینی چون میهنپرست و میهن فروش؛ ساختن خیر و شر و قضاوتهایی که تاریخ خواندهها میدانند تا چه حد مشکوک و غیرقابل اتکاست.
این نگاه سالهاست که در آثار تراز اول نمایشی جهان از بین رفته است، چون دیگر کار نمیکند. این نگاه نیازمند پیچیده سازی بیشتر و بلندپروازی در درامپردازی است. بلندپروازی و پیچیده سازی، در ساختن شمایلها و مواضع شخصیتهاست، در به کار بردن بدیع الگوهای دراماتیک و داستانگویی و رفتن به زوایای پر ابهام و کمتر قضاوت پذیر. امروز آنچه بسیار متداول است نگاه تحقیقی در کنار فردیت در نگاه به تاریخ است.
تحقیق اینجا به معنای پژوهش علمی نیست، بلکه به معنای رفتن به جزئیات برای یافتن خطهایی است تا سبب آشناییزدایی از تواریخ آشنا و رسیدن به وقایعی شود که یک اثر نمایشی را تازه و پرکشش میکند. فردیت نیز تنها به معنای فردیت فیلمساز نیست که حاصل شدن آن در یک سریال عظیم بسیار دشوار است، مگر اینکه علی حاتمی یا ناصر تقوایی باشی! منظور از فردیت، اینجا داشتن موضعی بدیع و خاص است که بتواند تمایز و تفاوت ایجاد کند و معمولاً چنین چیزی در سریال محصول یک اتاق فکر و نویسندگانی است که برای کار رویکرد و دیدگاه ایجاد کنند.
کلیشهها بطالتزا هستند و چه رنجی از این بیشتر؟ کلیشهها در داستانگویی، کلیشهها در روایت تاریخ، کلیشهها در عشق، کلیشهها در میهندوستی و سیاست و بهطورکلی کلیشهها در نمایش مضامین اصلی زندگی انسان خلاف اصالت هنر درام هستند. کلیشهها مفاهیم را از بین میبرند، تاریخ را بیخاصیت میکنند و عشق را بی اشتیاق، کلیشهها داستانها را پیش از بازگویی، لو میدهند؛ اما در روزگاری که به دلایل مختلف سرگرمی اندک، فراغت با بطالت همراه و مشغولیات اغلب تلخ است، حتی مجمع کلیشههای سریالی مانند خاتون هم نگاههای بیتفاوت زیادی را به دست میآورد و شاید همین برای کلیشه پردازان کافی است.
علیرضا نراقی