حکایت اندوهی عمیق از خُسرانی یک شهر
«متروکه» روایت هفت موسیقیدان از متروکههای شهر تهران است و هر هنرمند با نگاه شخصی متروکه را انتزاع کرده است.
بهطورکلی دو دیدگاه غالب در این مجموعه وجود دارد؛ دو آهنگساز (مخبری و کُهزادی) به سمت روایتهایی از محلهها و مکانهایی رفتهاند که برخلاف گذشتهی پرشورشان امروز چندان صفایی ندارند، هرچند با دو دیدگاه متفاوت. سهیل مخبری از شکوه و جلال ارباب جمشید در دههی ۱۳۳۰ به امروزِ غمانگیزِ این مکان میرسد.
قطعه آغازی پرشور دارد و بهتدریج به اندوه و سکون امروزِ ارباب جمشید رو میآورد. ولی قطعهی آسو کهزادی درگذشتهی عود لاجان چرخی میزند و از امروز، تنها آگاهیِ راوی در آن حضور دارد. راوی نظارهگر روزگاری از عود لاجان است که محلهای عیان نشین و پر از نوازنده و موسیقی بود.
جدای از این دو، پنج آهنگساز دیگر روایتشان بیشتر متکی به کلیت موضوع است و به محله و مکان مشخصی ارجاع ندارند. البته باکمی تسامح قطعهی بامداد افشار را بهواسطهی نامش «بیات فارسی» میتوان به «بیات تهران» وصل کرد و ادای دینی دانست به آن جریان قدیمی که در مقطعی، مهمترین محمل اجرایش لالهزار بود. بهخصوص به خاطر آن پایانبندی عجیب و امضادار افشار که قطعه با صدایی شبیه غژغژ لولایی کهنه که انگار ریتم سادهی ثابتی را به نمایندگی از سازهای ضربی مینوازد، به پایان میرسد.
احسان صدیق در قطعه ناکازاکی به سیاق آثارش با کوارتت کاسته، روایتگر هرجومرج معنادار شهری است که در آن زندگی میکند و چه هوشمندانه از ساز کلاوسن (هارپسیکورد) استفاده میکند، سازی کهن که در آشفتگی مدرن این موسیقی سرگردان شده. آیا این جنس سرگردانی برای ما آشنا نیست؟
حال و هوای قطعهی عیسی غفاری اما متفاوت است با آنچه از او انتظار داشتیم. تارنوازِ نوجوی ردیفی، ملودی جمعوجور جذابی برای ویلن و آلتو نوشته که حکایت اندوهی عمیق از خُسرانی یک شهر را متبادر میکند. روایت او از متروکه روایتِ سوگناک ویرانی است.
گلفام خیام آهنگساز دیگر این مجموعه متروکه را بیش از اینکه مکان در نظر بگیرد، فضایی ذهنی در نظر داشته که تنهایی یک عاشق در آن مکرر میشود. در «آینه باران»، متروکههای تهران برای خیام مصداق خَمود و انجماد نیستند، بلکه مکانهایی برای شیداییاند.
عطا ابتکار نمایندهی موسیقیدانان الکترونیک ایرانی در این مجموعه است، ابتکار با همان ایده گُذر اصوات الکترونیک به جهان موسیقی ایرانی به این پروژه ورود کرده است. ابتکار از ساختن گُرُوْ پرهیز میکند. ملودی پردازی هم نمیکند. روایت موسیقایی او از متروکهها وامدارِ نظمِ بدون نظم شهر تهران است؛ برای کسی که منطقش را پیدا کند زیبایی خودش را دارد و برای دیگران هم برعکس عمل میکند.
امیر بهاری