شباهنگ طیاری – نمایشگاه فردی
۲۰ اسفند تا ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
ما که یک مشت بچهی نفهم بودیم. کسی از ما انتظاری نداشت. بیتربیت کلمهای بود برازنده در قد و قواره ما/من. (‘من’ یا ‘ما’ خواندن این جمله به عهدهی خواننده است، هر طور که صلاح میداند.) ما را فرستادند مدرسه که تربیت شویم. آموزش شویم و پرورش، آدم شویم اول از الف آغاز شد. اولین حرف. از صدای آ. از آب و آه و آفتاب سر صف. بهطورقطع اگر صدای آرا خوب درمیآوردیم و نوشتارش را درست مینوشتیم دیگر باقی الفبا را هم به همان شکل پیش میبردیم و یاد میگرفتیم. هنوز هم سختی آنچنانی ندارد. مشق است و مشق است و مشق مشق مشق آبادی مشق آبادان مشق آقاجان. آنقدر تکرار میکنیم که به آخر برسیم. الف به الف. بالاخره مشق معلم است و معلم هر چه میگوید حکمتی در آن است. نمیشود که ما مشق کنیم چون معلم دوست دارد که مشق کنیم. خیری و خبری در کار است. آن کلاهی که سر الف است اصلاً برای ما دوختهشده است. آن را سرما میگذارند چون سرکچل شدهی بچهمدرسهای ما سردش میشود. نمیخواهند سرمان بیکلاه باشد. آن کلاه هم چوب دو سر طلاست، گذاشتن و برداشتنش حکمتی دارد بهطور یقین. هنوز یار دبستانی نیستیم، بچه دبستانیم. هنوز یاد نگرفتیم که بابا آب داد. ولی دفتر مشق را که داد یادمان است. هنوز الف را مشق نکردیم ولی دفتر را زینت میکنیم به خط قرمز با خودکار در دو سمت هر صفحهی کاغذ. با خودکار قرمز یا آبی فرقی نمیکند. قرمز که باشد. حواسمان بیشتر جمع میشود مبادا که عبور کنیم…
شباهنگ طیاری زمستان هزار چهارصد شمسی
گالری دلگشا
تهران | خیابان مفتح جنوبی | خیابان سمیه | خیابان رامسر | پلاک ۶۳
تلفن: ۸۸۸۶۵۳۰۱