سنگ صبور غمها…
محسن چاوشی از معدود هنرمندانی است که علاوه بر فعالیت در عرصه موسیقی، در زمینه کمک به نیازمندان، تهیه هزینه درمانی بیماران ناتوان و رهایی زندانیان و محکومان به اعدام هم فعال است. همهی اینها شهرت او را مانند گذشته دوچندان ساخته و همواره انتشار هر اثر موسیقی او خیلی زود جزو برترینهای هفته قرار میگیرد. بهراستی راز محبوبیت و شهرت این هنرمند مردمی چیست؟
آیا کسی پیدا میشود که سریال شهرزاد را بدون صدای محسن چاوشی به یاد آورد؟ یا شده کسی «رفیقم کجایی… دقیقاً کجایی» به گوشش نخورده باشد؟ یا فیلم سنتوری را بدون صدای خسته «رفیق من، سنگ صبور غمها» ببیند؟ حالا برای چندمین بار فرمول جادویی صدای چاوشی جواب داده است.
هفته گذشته محسن چاوشی، برای سریال «رهایم کن» یک قطعه موسیقی به همین نام منتشر کرد و باعث شد تا هم سریال شاهحسینی سر زبانها بیفتد و خیلیها که از پخش این سریال باخبر نبودند، کنجکاو شوند و هم نام خودش و قطعهاش همه سایتهای موسیقی را درنوردد و برای مدتی ترند شبکههای اجتماعی شود.
راز محسن خان چاوشی چیست که میتواند با انتشار آهنگ -کاری که در آن تخصص دارد و نه بیشتر از آن- اینطور مؤثر باشد؛ سریالی را از دیده نشدن نجات دهد؛ باعث در دل رفتن سریال دیگری شود و در بیانی پرادعاتر، مؤثرترین و درعینحال اجتماعیترین شخصیت موسیقایی ایران در عصر ما باشد؟ اول بیایید تاریخچه را مرور کنیم، شاید دراینبین، جادوی چاوشی رخ نشان دهد.
محسن؛ ناجی سریالها
بله! همیشه «اولین» بودن مهم است؛ اولین کسی که ترانه تیتراژ برای سریالها و فیلمهای ایرانی خواند یا اولین خوانندهای که برای تبلیغ بیشتر فیلم/سریال، کلیپی منتشر کرد یا اولین هنرمندی که در متن فیلم/سریالی ترانه و تصنیف خواند و…. ولی محسن چاوشی نشان داده که اولین بودن اهمیت ندارد و «بهترین» بودن مهمتر است.
تیتراژ سریال «شهرزاد» را -که نخستین سریال پرهزینه نمایش خانگی بود- ابتدا علیرضا قربانی خواند به آهنگسازی فردین خلعتبری و ترانهسرایی افشین یداللهی؛ یعنی تیم برندهای که سریال دوستداشتنی شب دهم را در یادها ثبت کردند، ولی نتیجه آنی نشد که باید! اینجا بود که محسن چاوشی پا به میدان گذاشت و با صدای متفاوتش و انتخاب ترانههایش توانست سریال شهرزاد را در یادها ثبت کند.
او برای این سریال حسن فتحی، ۱۳ قطعه اختصاصی خواند که به فراخور در تیتراژ سریال، کلیپهای تبلیغی و متن سریال استفاده شد؛ «همخواب، بهرسم یادگار، کجایی، افسار، ماهپیشونی، خداحافظی تلخ، شهرزاد، فندک تبدار، دل ای دل، کاش ندیده بودمت، هوام دوباره پسه، جمعه و دیوونه» قطعههایی بود که او خواند و یکییکی گرفت و شهرزاد را بالا و بالاتر برد؛ به حدی که نمیتوان این سریال را بدون صدای او تصور کرد.
سریال «خسوف» (به کارگردانی مازیار میری) با بازیگرانی جوان و کمتر شناختهشده، پخش شد و بعد از پخش قسمتهای آغازین (و احتمالاً نگرفتن کار!)، چاوشی برای این سریال هم اجازه نشر دو قطعه از کارهای قدیمیاش به نامهای «باب دلمی» و «کجا بودی» را داد تا در تیتراژهای شروع و پایان سریال استفاده شود.
همخوانی این قطعه لطیف توسط عوامل و بازیگران سریال، باعث شد تا خسوف از مرتبه سریالی متوسط، خود را بالا بکشد و بیشتر در نزد مخاطب دیده و شنیده شود.
البته قبلتر از اینها، چاوشی با پلتفرمهای پخش فیلم همکاریهای مؤثری داشت. او یکی از قطعههای پرحاشیهاش را برای سریال «همگناه» (به کارگردانی مصطفی کیایی) منتشر کرد و صدای بوقی که در قطعه جاگذاری شده بود، حاشیهای بود که برای این قطعه ساخته و باعث شد تا سریال همگناه نیز بیشتر نُقل محافل شود؛ همکاریای مثبت و سازنده که بُعد تبلیغی خوبی هم برای تیم کیایی ساخت.
مشهورترین همکاری چاوشی با سریال تلویزیونی، مربوط به سریال «بانوی عمارت» (به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد از شبکه ۳) است که با داستان عاشقانه قجریاش با تیتراژ چاوشی در یادها ماند.
سبک این قطعه مشابه کارهایی بود که او پیشازاین برای شهرزاد ساخته بود با صدای خواننده همراه و شعری از شهریار. انگار که یک قطعه از شهرزاد جامانده باشد و به شبکه ۳ رسیده باشد! داستان قطعه «چه شد» هرچه باشد، بیشک یکی از عوامل موفقیت این سریال پربیننده تلویزیون شد.
قطعه «بیست هزار آرزو» را هم نباید از قلم انداخت که البته اختصاصی سریال «دیواربهدیوار» (به کارگردانی سامان مقدم از شبکه ۳) نبود و بعد از انتشار در سایتها، در متن سریال هم مورداستفاده قرار گرفت.
اما آخرین همکاری چاوشی با تلویزیون به سریال سایهبان (به کارگردانی برادران محمودی از شبکه ۲) برمیگردد؛ تیتراژ این سریال، میزبان قطعه «مریضحالی» چاوشی بود. ترانه سخت این قطعه باعث شد زیاد در بین مردم جا باز نکند، ولی چاوشی همچنان جایگاه اثرگذاری خود را بیرون از این قاب، حفظ کرد.
بد نیست بدانید چاوشی یکی از قطعاتش را به سریال پخش نشده نمایش خانگی «عقرب عاشق» (به کارگردانی حسین سهیلیزاده) فروخته است. قطعه «پستچی» با صدای چاوشی، یکی از مواد تبلیغی این سریال است که با صحنههایی از این سریال پخش نشده، در فضای مجازی دستبهدست شد.
جالبتر آنکه تهیهکننده این سریال، تیتراژش را هم با صدای چاوشی بسته است؛ قطعه «یاد چشم تو میافتم» که در فضای مجازی منتشرشده، تیتراژ این سریال نادیده است!
تازهترین همکاری محسن چاوشی با سریال سازها -همانطور که در ابتدای متن خواندید- مربوط به سریال «رهایم کن» (به کارگردانی شهرام شاهحسینی) است.
آهنگ چاوشی باعث شد علاقهمندان سریال در قسمت نهم، از کلیپی با صدای چاوشی ذوقزده شوند و بسیاری دیگر که از اساس از وجود و پخش این سریال آگاه نبودند، نامش را جستوجو کنند. البته هنوز آماری از مقبولیت این قطعه و همینطور سریال، در دست نیست، ولی ترند شدن «رهایم کن» در توییتر و پخش شدن و پربازدید شدن آن در اینستاگرام نشان میدهد محسن چاوشی بازهم به هدف زده و همکاری موفق دیگری را با محصولی فرهنگی (اینجا یعنی سریال رهایم کن) رقمزده است.
محسن؛ همکار فیلمها
فعالیت چاوشی در سینما اما متفاوت از سریالهاست. صدای او اگرچه حضور در سینما را باتجربه ناکام و پرحاشیه «سنتوری» (به کارگردانی داریوش مهرجویی) تجربه کرد و البته تجربه خوبی هم از آب درنیامد! (شاید قدیمیترها حاشیههای دستمزد ناچیز چاوشی و مشکلاتی که برای دو قطعه «سنتوری» و «سنگ صبور» پدید آمد و مصاحبههای بعد از توقیف فیلم را به یاد بیاورند) ولی چاوشی بازگشت به پرده نقرهای را با کلیپ موفق و قطعه بسیار محبوب «دلبر» کلید زد.
قطعهای که برای فیلم «مصادره» (به کارگردانی مهران احمدی) ساخته شد و حالوهوای این فیلم را تداعی میکرد، ولی در خود فیلم مورداستفاده قرار نگرفت و یکی از مواد تبلیغی فیلم شد.
بعدازاین کار موفق، تهیهکنندگان دیگری هم به استفاده از این فرمول تن دادند. یکی از کارهای چاوشی را برای اثرشان میخریدند تا بهعنوان مواد تبلیغاتی از آن بهره ببرند؛ «ژن خوک» (به کارگردانی سعید سهیلی) و «شبی که ماه کامل شد» (به کارگردانی نرگس آبیار) از همین روش برای تبلیغ بیشتر فیلم خود و -اصطلاحاً- وایرال شدن استفاده کردند.
محسن چاوشی برای تبلیغ فیلم پرحاشیه «لاتاری» (به کارگردانی محمدحسین مهدویان) هم خواند، ولی به دلیل مضمون تند آن، کنار گذاشته شد.
محسن؛ گمنامترین خیر مشهور!
برخی از علاقهمندان محسن چاوشی میگویند از بین اینهمه تک آهنگی که او برای فیلمها و سریالها منتشر کرده، فقط قطعاتی که اسم خود اثر را دارند، جدید ساختهشدهاند و بقیه جزو آثار قدیمی او محسوب میشوند. ولی این آثار قدیمی هم داستانی دارند!
میگویند چاوشی تعدادی قطعه ساختهشده و تنظیمشده دارد؛ کارهایی که برای انتشار آمادهاند و هرکدام اسم مستقلی دارند. این قطعات آماده که به تهیهکننده خاص یا نهادی فروخته میشوند، هزینه کارهای خیر میشوند؛ یعنی چاوشی بدون نام، درآمد حاصل از فروش این قطعات را صرف آزادی زندانیان یا نجات افرادی میکند که در تأمین هزینه درمان ماندهاند. درست مثل همان روشی که مدتهاست در پیج اینستاگرامش با کمک علاقهمندان و مردم انجام میدهد و هزینه درمان و دیه بسیاری را تاکنون جمعآوری کرده است.
محسن چاوشی؛ همین و تمام!
یکبار روزنامهنگاری درباره محسن چاوشی چیزی قریب به این مضمون نوشته بود که: محسن چاوشی موجود عجیبی است؛ بااینهمه اقبال عمومی در عرصه موسیقی، نه از عکس و مصاحبه آنچنانی خبری هست و نه از کنسرت و دیدار رودررو.
سالها از فعالیت هنریاش میگذرد و هنوز استیج را تجربه نکرده. از تور داخلی و بینالمللی هم خبری نیست. مصاحبه نمیکند و حتی دوست ندارد زیاد دیده شود، اینقدر که در کاور بیشتر آلبومهایش از عکس خودش خبری نیست! دایره اطرافیان و نزدیکانش چندان گسترده نیست. جز معدودی از اطرافیان، بقیه زیاد سر از کارش درنمیآورند و روابطش با اغیار بسیار محدود است. در مجامع عمومی رخ نشان نمیدهد، به تلویزیون نمیآید، پشت پرده میماند، اظهارنظر چندانی نمیکند، فعال فضای مجازی محسوب نمیشود و…
پس چرا همیشه در بورس خبرهاست، هر حرکتش موردتوجه است. قطعاتش محبوب و ترند میشوند و بااینهمه گوشهگیری، درست در وسط میدان است؟
شاید چون چاوشی در این سالها و در اغلب انتخابهایش، بهترین زمان و رسانه را انتخاب کرده. مدتی آلبوم منتشر میکرد تا از مانیفستش بگوید. بعدتر شد سلطان تک آهنگ و حالا خواندن و انتقال پیام از طریق سریالها. این شم اوست که بهدرستی نبض مخاطب را میگیرد و میداند چه بخواند، کجا بخواند و کِی بخواند.
او با همه در انظار نبودنش، بدون شوآف، نرم و نزدیکِ مردم (و نهفقط طرفدارانش) حرکت میکند؛ با عاشقانههای موردپسند مردم، سخاوتمندانه همراه میشود و بهاندازه یک آلبوم کامل برای سریال شهرزاد مایه و وقت میگذارد. حال مردم خوب است، «برقص آ» و «بیست هزار آرزو» را منتشر میکند، حالشان خوب نیست بهطعنه میخواند: «از اون جنون چه خبر؟»
سیدمهرزاد موسوی، شهروند