جریان اطلاعرسانی در شرایط غیر طبیعی
حادثه همیشه اتاق میافتد چه سیل و زلزله چه سقوط هواپیما و حتی بحرانهای سیاسی. بحران زمانی پیش میآید که حادثهای تعداد زیادی از مردم را درگیر خود میکند و احساسات، عواطف و حتی کل زندگیشان را تحت تأثیر قرار میدهد. هرچند معمولاً بیشتر روزنامهنگاران، خبرنگاری بحران را خبرنگاری از حوادث غیرمترقبهٔ طبیعی چون سیل و زلزله و نهایتاً سقوط هواپیما قلمداد میکنند؛ اما خبرنگاری بحران تنها این نیست و بحرانهای سیاسی و اقتصادی و نحوه مواجهه روزنامهنگاران با آنها نیز جز روزنامهنگاری بحران محسوب میشود. در این گزارش ازنظر تعدادی از خبرنگاران که هرکدام برخی از این بحرانها را گزارش کردهاند استفادهشده است.
خبرنگاری بحران چیست؟
در حرفه روزنامهنگاری معنای «بحران» بامعنای مرسوم این واژه در بسیاری از حرفههای دیگر متفاوت است. آنچه در روزنامهنگاری کار روزمره یک خبرنگار محسوب میشود، در بسیاری از حرفههای دیگر بحران تلقی میشود. روزنامهنگار هرروز باخبری غیرمنتظره روبهرو است و خیلی فوری باید آن را پی گیری کند و برای کار در روزنامهاش آن را آماده کند. او باید خیلی سریع تصمیم بگیرد و بهترین راه را برای رسیدن به هدف انتخاب کند و بعد مطلبش را با متنی مناسب به دبیر سرویس و سردبیرش تحویل دهد. در همه مراحل او وقت اندکی دارد و باید تمام توان حرفهایاش را به کار بگیرد تا مطلبش را به مسئولش بهموقع و با بهترین کیفیت برساند شاید چنین وضعیتی در بسیاری از حرفهها بحران تلقی شود، اما برای روزنامهنگار روز کاریاش همینطور تعریفشده است. برای خبرنگار، بحران از زمان دیگری آغاز میشود زمانی که مثلاً حادثهای ناگهانی مانند سیل و زلزله دریکی از شهرهای کشور زندگی تعداد زیادی از مردم را تحت تأثر قرار میدهد و یا هواپیما ای سقوط میکند یا حادثهای سیاسی بحران میآفریند. در چنین وضعیتی همهچیز در کشور بههمریخته است هیچ نهاد و مسئولی پاسخگو نیست و رسیدن به محل حادثه نیز دشوارتر از همه اینها در انتظار خبرنگاری است که باید کارش را در این شرایط سریعتر از همیشه انجام دهد، اینجا بهغیراز مسائل حرفهای که خبرنگار باید به آن پای بند باشد، پای رقابتهای حرفهای هم در میان است.
اگر روزنامهای خبر مهمی را که همه رسانهها از آن گزارشی دارند و کل کشور را تحت تأثیر قرار داده از دست بدهد حتماً به لحاظ حرفهای ضعفهای اساسی دارد؛ بنابراین خبرنگار در این شرایط بحرانی بیش از هر زمان دیگری احساس مسئولیت میکند.
او در همهسالهای کاریش میآموزد که چگونه با این فشارها در زمانهای مهم کنار بیاید تا به کارش لطمهای وارد نشود و از سویی دیگرشان و آبروی رسانهاش را نیز به خطر نیندازد. به همین خاطر یکی از مسائل مهم در خبرنگاری بحران آموزش «تسلط بر خود» به خبرنگاران است. تعدادی از استادان روزنامهنگاری معتقدند که خبرنگار واقعی در این شرایط استعدادهایش را به نمایش میگذارد اینجاست که نشان میدهد تا چه میزان حرفهای است و میتواند در بدترین شرایط کارش را انجام دهد و بر اعصابش مسلط بماند. خبرنگاران هر حوزهای در طول کارشان حتماً با یکی از این بحرانها مواجه شدهاند و خبرنگاران حوزه اجتماعی شاید بیشترین تجربه را دراینباره دارند.
دستپاچگی و انتشار خبرهای ضدونقیض
مدتی قبل در حوالی بوشهر هواپیمایی سقوط کرد. خیلیها که این خبر را دنبال میکردند دستآخر نفهمیدند که واقعاً چه اتفاقی رخداده است و این حادثه چه تعداد قربانی داشته است. در زمان گزارشگری بحران دستپاچگی رسانهها گاهی موجب انتشار خبرهای ضدونقیض میشود. دستپاچگی در ارسال اخبار اولیه در مواقع بحرانی، منعکس کردن آمارهای ضدونقیض و اطلاعات غلط یکی از مواردی است که معمولاً در مواقع بحرانی مخاطب را گیج میکند در این مواقع مخاطبان رسانهها میپرسند بالاخره حقیقت موضوع کدام است؟
یک استاد روزنامهنگاری خونسردی خبرنگار و مسلط بودن به حرفهاش را در این زمانها عامل مهمی در انتشار اخبار صحیح میداند. او همچنین معتقد است که در شرایط بحرانی بهتر است خبرنگاران هر رسانه بهصورت گروهی موضوع را دنبال کنند یعنی ستاد بحران در روزنامه تشکیل شود. چراکه همیشه کار گروهی در این مواقع به روزنامهنگاران اعتمادبهنفس و خونسردی بیشتری میدهد و موجب میشود بهتر به نتیجه برسند.
یکی از خبرنگارانی که با او دراینباره صحبت کردم میگوید: «در مواقع بحران مسئولان چندان پاسخگو نیستند و یک نوع دستپاچگی در آنها هم دیده میشود همیشه رفتن به محل حادثه و دیدن حادثه از نزدیک و صحبت با خانوادهها، بازماندگان و حتی مصدومان بهتر از روشهای دیگر برای کسب اطلاعات است. گزارش از میدان در چنین مواقعی هزاران مرتبه بهتر از تلفن زدن به مسئولان است. من معتقدم در این شرایط نباید خیلی به رقابتهای حرفهای فکر کرد و باید بیش از هر چیز به اخلاق حرفهای پایبند بود و اطلاعات درست را به دست آورد و گزارش کرد. اگر خبرنگاری به هیچ اطلاعات صحیحی دست پیدا نمیکند چهبهتر که همین را به مخاطبش بگوید نه اینکه از خودش آمار و اطلاعات بسازد. برخی اوقات خبرنگارانی را در این مواقع دیدهام که برای عقب نماندن از بقیه رسانهها دست به آمار سازی میزنند و یا به اطلاعاتی که خودشان میدانند چندان موثق نیست اتکا میکنند من در این مواقع به اخلاق بیش از هر چیز دیگری پای بند میمانم.»
اخلاق و وظایف انسانی یا فعالیت حرفهای کدام مهمترند؟
یکی از خبرنگارانی که با او گفتگو کردم درباره تجربه گزارشنویسیاش از زلزله بم برایمان میگوید زلزلهای شدید که چند سال پیش در شهر بم خرابیهای زیادی بهجا گذاشت و موجب کشته شدن تعدد زیادی از هموطنانمان شد. او میگوید: «هیچوقت آن روزهای دردناک را فراموش نمیکنم همه خبرنگارها میخواستند خیلی سریع خود را به بم برسانند اما آن موقع هیچ وسیله و هواپیمایی در دسترس نبود. همه خبرنگاران میدانند که در چنین شرایطی همهچیز چقدر آشفته است و تنها با هوشمندی و تلاش زیاد میتوان به محل حادثه رسید؛ بنابراین من سوار بر یک هواپیمای باری که برای حادثه دیدگان کمکهای اولیه میبرد خود را به بم رساندم، اینکه چطور سوار هواپیما شدم و خود را به بم رساندم داستانی بسیار طولانی دارد ما ساعتها با مسئولان صحبت کردیم تا این اجازه را به ما دادند.»
روزنامهنگار هرروز باخبری غیرمنتظره روبهرو است و خیلی فوری باید آن را پی گیری کند و برای کار در روزنامهاش آن را آماده کند. او باید خیلی سریع تصمیم بگیرد و بهترین راه را برای رسیدن به هدف انتخاب کند و بعد مطلبش را با متنی مناسب به دبیر سرویس و سردبیرش تحویل دهد.
او تعریف میکند در شرایطی به شهر زلزلهزده بم رسیده که هنوز مأموران در تلاش بودهاند تا کسانی را که زیر آوار مانده بودند بیرون بیاورند. «همهچیز غیرعادی و بحرانی بود فقط میتوانم بگویم هیچچیز سر جای خود نبود و من اول گیج و متحیر نمیدانستم باید چه کنم. در شهر بم واقعاً کمبود نیرو وجود داشت و تنها چندساعتی از زلزله میگذشت و نمیدانستم در آن شرایط باید چه بکنم آیا باید به همهجا بروم و دیدههایم را خیلی سریع برای روزنامهام گزارش کنم یا به کمک حادثه دیدگان و امدادگرانی که خسته و درمانده بودند بشتابم میدانید بین رعایت اخلاق و مسئولیت حرفهایام مانده بودم.»
بالاخره این روزنامهنگار تصمیم میگیرد از ساعت ۱۲ شب تا اذان صبح به امدادگران کمک کند و بعدازآن گزارشش را بنویسد و با دشواری زیاد آن را برای روزنامهاش ارسال کند: «مجبور شدم تلفنی گزارش را بخوانم آنهم با چه شرایط دشواری. آن موقع اینترنت هم مثل حالا همهجا در دسترس نبود و در آن شرایط بحرانی دستگاه فاکس که به کنار تلفن هم بهزور پیدا میشد بالاخره گزارش را تلفنی برای مسئولان روزنامه خواندم، درحالیکه اشک از چشمانم سرازیر بود؛ اما هنوز برایم این سؤال باقی است که واقعاً در آن زمان کمک من مؤثرتر بود یا گزارشم در شرایطی که خیلی از هموطنانم جلوی رویم جان میباختند واقعاً من باید چهکار میکردم؟»
استاد روزنامهنگاری که با او دراینباره گفتگو کردم میگوید: «بههرحال روزنامهنگاری بحران اسمش روی خودش است و شرایط طبیعی ندارد من معتقدم در این شرایط خبرنگار حتی میتواند تا حدی از اصول بیطرفی در گزارشهای خبری گذر کند و قواعد معنوی و اخلاقی را مهمتر بداند؛ اما این را هم تأکید میکنم که خبرنگار نباید تصور کند در این شرایط رهبری جامعه را بر عهده دارد و یا میتواند همه شرایط را تحت کنترل خود بگیرد او انسانی است که باید در اندازه تواناییهایش از خود انتظار داشته باشد.».
به عقیده او نقش روزنامهنگار در چنین زمانهایی مدیریت بحران نیست، اما شکی نیست که در چنین شرایطی بیش از هر زمان دیگری روزنامهنگار به مردم نزدیک میشود و عواطف و احساساتش تحت تأثیر قرار میگیرد؛ آنچه در روزنامهنگاری کار روزمره یک خبرنگار محسوب میشود، در بسیاری از حرفههای دیگر بحران تلقی میشود و نباید هیچوقت این را فراموش کند او باید بهجای مردمی که از او دورند ببیند و گزارش کند.
بحرانهای سیاسی
در زمان سقوط هواپیما، سیل و زلزله تا حدی مسئولان و دولت با شما همراهاند و میتوانید دستکم گزارشتان را با محدودیت هم که شده در روزنامهای به چاپ برسانید اما در بحرانهای سیاسی این مسئله با دشواری انجام و اغلب به رسانهها و شبکههای اجتماعی کشانده میشود تا جایی که نقش شهروند –خبرنگاران پر رنگتر میگردد. در جریان انقلاب مصر، خبرنگاران جریان ساز رسانهها و شهروند -خبرنگاران در دو جزیره متفاوت سیر میکردند اما در حین انقلاب این مرزبندیها بین این دو گروه کمرنگتر و کمرنگتر شد.»
در این زمان یکی از روزنامهنگاران مصری که دریکی از روزنامههای مشهور این کشور فعالیت میکرد شهروند خبرنگاری شد که صفحه یوتیوب خود را در اینترنت ایجاد کرد. او درزمانی که بحران در کشورش آغاز شد اقدام به این کارکرد. او گزارشهایی که در روزنامه نمیتوانست بنویسد اینگونه و از طریق وبلاگش منتشر میکرد.
خلاصه شده از مقالهای نوشته بابک موحدی