جولیا، نمادی از بلوغ فکری و اندیشه

جولیا

باید در زندگی جسور و شجاع بود

سال‌های قبل برای اولین بار در سینما قیام، در نمایش‌های کانون فیلم آن زمان موفق به دیدن فیلم «جولیا» شدم. این فیلم محصول سال ۱۹۷۷ و ساخته «فرد زینه من» و یکی از جاودانه‌های سینما است که برای فیلم‌برداری نامزد دریافت جایزه اسکار هم شد.

چند شب قبل به‌طور اتفاقی موفق به دیدن چندباره آن شدم. «جولیا» صرف‌نظر از ویژگی‌های مهمی نظیر کارگردانی برجسته «فرد زینه من»، فیلم‌برداری فوق‌العاده «داگلاس اسلوکوم»، موسیقی تأثیرگذار «ژرژ دلرو» و بازی‌های خیره‌کننده بازیگرانش نظیر «ماکسیمیلیان شل»، «جیسون رودبارز»، «ونسا ردگریو»، «جین فوندا» و «مریل استریپ»، نمادی از بلوغ فکر و اندیشه است. اثری خاطره‌انگیز که ذهن تماشاگر را تا مدت‌ها به خود جذب کرده و او را با خود همراه می‌سازد.

فیلم بر اساس یکی از داستان‌های کوتاه لیلین هلمن، نمایشنامه‌نویس شهیر آمریکایی ساخته‌شده که در آن به‌مرور خاطرات گذشته و دوستی‌اش با جولیا، دختر یک خانواده بسیار ثروتمند آمریکایی و زندگی مشترک با دشیل هامت، نویسنده مشهور جنایی می‌پردازد.

جولیا
جولیا اثری خاطره‌انگیز است که ذهن تماشاگر را تا مدت‌ها به خود جذب کرده و او را با خود همراه می‌سازد.

نخستین سکانس فیلم لیلین هلمن کهن‌سال را نشان می‌دهد که بر روی قایق کوچکی نشسته و در حال ماهیگیری است. بعد نریشن (صدای زمینه) فیلم آغاز می‌شود: «رنگ‌های کهنه روی تابلوهای کرباسی به‌مرورزمان شفاف و روشن می‌شوند و به هنگام چنین تغییر کیفیتی، در بعضی از عکس‌ها، این امکان به وجود می‌آید که خطوط اصلی نقاشی را بتوان مشاهده کرد. مثلاً از ورای لباس یک زن، یک درخت را می‌توان دید، کودکی که برای سگی، راه باز می‌کند و یا قایقی که دیگر در پهنه دریا نیست، به این اصطلاحاً «پنتیمنتو[۱]» می‌گویند؛ یعنی نقاش پشیمان، چون ایده اصلی خود را تغییر داده است».

در ادامه این سکانس و شروع سکانس بعدی نمای درشت از چشمان لیلین دیده می‌شود و او می‌گوید: «من دیگر پیر شده‌ام، می‌خواهم به خاطر بیاورم که چه بوده‌ام و حال چه هستم». و به این وسیله لیلین ما وارد زندگی گذشته‌اش می‌کند و از خلال آن با خاطرات و آدم‌هایی که به‌نوعی در دنیایی او تأثیرگذار بوده‌اند آشنا می‌کند.

در ابتدا با دشیل هامت روبه‌رو می‌شویم، نویسنده‌ای بزرگ که به دلیل گرایش‌های سوسیالیستی و به دنبال پرونده‌سازی‌های سناتور مک کارتی و رای کمیته فعالیت‌های ضدآمریکایی محکوم‌به شش ماه زندان گردید و همین موضوع باعث شد وی داستان‌نویسی را رها کرده و در کلبه‌ای کنار ساحل زندگی آرام و به‌دوراز حاشیه را در پیش بگیرد. هامت در حوزه نویسندگی تأثیر زیادی روی لیلین داشت و به‌نوعی مربی و الگوی وی به شمار می‌رود اما جولیا.

جولیا
فیلم جولیا بر اساس یکی از داستان‌های کوتاه لیلین هلمن، نمایشنامه‌نویس شهیر آمریکایی ساخته‌شده است.

آن‌ها دوران کودکی خود را باهم سپری کرده بودند تا این‌که جولیا برای ادامه تحصیل به وین رفت و هم‌زمان با شروع فعالیت فاشیست‌ها در اروپا به مبارزه با آن‌ها پرداخت و بعد خبر مرگش را برای لیلین آوردند.

جولیا اگرچه در خانواده متمولی زندگی کرده بود اما از همان دوران کودکی نسبت به تبعیض و بی‌عدالتی‌هایی که در اطرافش می‌دید بی‌تفاوت نبود و مدام در گفت‌وگو با لیلین اعتراض خود را بیان می‌کرد. برای او این موضوع قابل‌درک نبود.

جولیا: منو بردن قاهره رو ببینم، می‌گفتن شهر قاهره خیلی قشنگ و دیدنیه، اما نبود… به پدربزرگ گفتم این مردمو نیگاه کن، گرسنه و مریض‌اند، چرا ما یه کاری براشون نمی‌کنیم. اون بمن گفت نیگاشون نکن. بهش گفتم ولی اونا مریض‌اند. پدربزرگ گفت من که اونا رو مریض نکردم.

لیلین: پاریس چطور بود، رم چطور بود…

جولیا: (با فریاد) تو به حرفای من گوش نمیدی …

لیلین: دارم گوش می‌دم…

جولیا: تو قصر مادرم نوکرها تو زیرزمین زندگی می‌کنند، هیجده نفری، سه تا اتاق دارند، بدون پنجره و یه دونه حموم. این درست نیست… این درست نیست… لیلی.

برای لیلین هم این روحیه و طرز فکر جولیا قابل‌درک نبود، اما سعی می‌کرد بفهمد.

جولیا
جولیا اگرچه در خانواده متمولی زندگی کرده بود اما از همان دوران کودکی نسبت به تبعیض و بی‌عدالتی‌هایی که در اطرافش می‌دید بی‌تفاوت نبود.

ارتباط این دو در کودکی و حرف‌ها و کارهای جولیا تأثیر زیادی روی لیلین گذاشت. جولیا سرکش و اهل خطر کردن بود اما لیلین در نقطه مقابل او قرار داشت. لیلین به‌تدریج از جولیا آموخت که باید در زندگی جسور و شجاع بود. این مهم‌ترین ویژگی فیلم است که سرانجام منجر به بلوغ فکری لیلین می‌شود.

فیلم یک سکانس خیره‌کننده دارد و آن‌هم صحنه روبه‌رو شدن لیلین و جولیا در کافه‌ای نزدیک به ایستگاه قطار در برلین است. در فضای به‌شدت تحت کنترل نیروهای نازی، لیلین با تمام ترس و نگرانی‌هایش موفق می‌شود پول موردنظر جولیا را که برای رشوه دادن به مأموران نازی به‌منظور آزاد کردن تعدادی از زندانیان پنهانی آورده به او برساند.

جولیا
بازی‌های درخشان ونساردگریو در نقش جولیا و جین فوندا در نقش لیلین این سکانس را به یکی از ماندگارترین سکانس‌های سینما بدل ساخته است.

دیدار این دو پس از سال‌ها دوری صورت می‌گیرد درحالی‌که وقتی هم باقی نمانده و لیلین باید بازگردد. تمام حرف‌ها و درد و دل‌هایی که بین آن دو می‌توانست گفته شود با چشم‌های خیره به یکدیگر بیان می‌شود و به اوج می‌رسد.

بازی‌های درخشان ونساردگریو در نقش جولیا و جین فوندا در نقش لیلین این سکانس را به یکی از ماندگارترین سکانس‌های سینما بدل ساخته است. در این زمینه نقش «داگلاس اسلوکوم» به‌عنوان فیلم‌بردار در تصویربرداری این سکانس و تلالویی که در چشمان این دو بازیگر دیده می‌شود، بسیار ستودنی است.

دیدن این فیلم را به همه علاقه‌مندان سینما توصیه می‌کنم.

[۱] . Paintimento

سلیس نیوز

درباره نویسنده
حسین تقی پور
حسین تقی پور

حسین تقی پور، نویسنده و منتقد سینما و کارشناس رسانه فعالیت در مطبوعات را با نشریه سینما تئاتر آغاز کرد و مقالات او در نشریات کیهان هوایی، مهر، سینما ویدئو، هفته‌نامه سینما ورزش، روزنامه ابرار، روزنامه توسعه و... منتشرشده است. او سردبیر نشریه سینما تئاتر و نشریه «دایره» است.

آیتم های مشابه

نقشی از جهان در بوم‌های انتزاعی خاطره بیتا وکیلی

مدیر

چرا خبرنگاران باید تیترهای ساده و صریح بنویسند؟

مدیر

واکاوی فیلم «راننده ‌تاکسی» ساخته مارتین اسکورسیزی

مدیر