اینگرید برگمن: از کارهای که کردهام پشیمان نیستم
اینگرید برگمن متولد ۱۹۱۵ در استکهلم است. وی پس از تحصیل در آکادمی هنرهای دراماتیک استکهلم، بازی در فیلمهای سوئدی را آغاز کرد و در عرض یک سال به ستاره اول سینمای سوئد بدل شد. سپس با استعدادی که در فیلمهایش به نمایش گذاشت در عرض سه سال به ستاره زن اول سینمای آمریکا مبدل شد. برگمن در طول دوران حرفهای خود موفق به دریافت سه جایزه اسکار شد. از فیلمهای مشهور او میتوان به «کازابلانکا» و «بدنام» اشاره کرد. اینگرید برگمن سال ۱۹۸۲ دیده از جهان فرو بست.
من پشیمان نیستم
زیبایی طبیعی، طبع آرام و استعداد چشمگیر اینگرید برگمن را به یکی از ستارگان دوران طلایی هالیوود بدل ساخت. تماشاگران شیفتهاش بودند، هالیوود او را میستود و منتقدان او را «ترکیبی از دلفریبی و معصومیت» لقب داده بودند. اینگرید برگمن گفته «از کارهای که کردهام پشیمان نیستم. فقط از کارهایی پشیمانم که انجام ندادهام.»
ستارهای بهیادماندنی
بیش از یکصد سال از تولد اینگرید برگمن میگذرد، بازیگری که از ستارگان فراموشنشدنی آسمان سینما محسوب میشود. در تاریخ فیلم و سینما شاید کمتر هنرپیشه زنی را بتوان یافت که در چنین طیف گستردهای از چهرههای برجسته و محبوب سینمایی همکاری کرده باشد، از آلفرد هیچکاک و روبروتو روسلینی گرفته تا همفری بوگارت، گری کوپر، کری گرانت، آنتونی کوئین، یول برینر و عمر شریف.
علاقه زودهنگام
اینگرید برگمن روز ۲۹ اوت ۱۹۱۵ از مادری آلمانی و پدری سوئدی در استکهلم متولد شد. پس از درگذشت والدینش در سالهای کودکی به نزد اقوامش فرستاده شد. ۱۷ ساله بود که در یک مسابقه هنرپیشگی توجه داوران را به خود جلب کرد و توانست بورس تحصیلی تئاتر سلطنتی در استکهلم را به دست آورد.
چهرهای پراستعداد
استعداد چشمگیر اینگرید در بازیگری بهزودی کشف شد. او در سال ۱۹۳۲ نخستین پیشنهادها را برای ایفای نقش در فیلم دریافت کرد. اینگرید برگمن به همراه ادوین آدولفونسون در فیلم سوئدی «فقط یکشب» (محصول ۱۹۳۹).
حضور درصحنه تئاتر
بازی درخشان برگمن در سال ۱۹۴۶ در نمایشنامهی «ژاندارک» جایزه «تونی» را برایش به ارمغان آورد. این جایزه از سال ۱۹۴۷ هرساله به نقشهای ایفا شده و تولیدات نمایشی برادوی (نیویورک) داده و بهعنوان مهمترین جایزه عرصه تئاتر آمریکا شناخته میشود.
اینگرید برگمن و فصلی تازه در هالیوود
اینگرید برگمن برای نخستین بار در سال ۱۹۳۹ به هالیوود رفت. او نخستین کار بزرگ هالیوودیاش را خیلی اتفاقی به دست آورد: یک زن و مرد سوئدی برای پسرشان که در نیویورک آسانسورچی بود، از اینتر متزو تعریف میکردهاند. آسانسورچی از فیلم برای یکی از ساکنان عمارتی که در آن کار میکرده، تعریف میکند و این ساکن عمارت هم از قضای روزگار یکی از «شکارچیهای استعداد» بوده که برای دیوید اُ. سلزنیک، تهیهکننده مستقل کار میکرده است.
او در آن زمان در زادگاهش سوئد هنرپیشهای شناختهشده بود. او که در سال ۱۹۳۶ در فیلم سوئدی «میانپرده» بازی کرده بود، در آمریکا در بازسازی دوباره همین فیلم ایفای نقش کرد. استقبال مخاطبان از این محصول هالیوودی چشمگیر بود و نوید ظهور یک ستاره جدید را میداد. نمایی از نسخه آمریکایی «میانپرده» با بازیگری برگمن و لسلی هاوارد.
کازابلانکا
فیلمی که اینگرید برگمن را به شهرتی جهانی رساند و جاودانه کرد، «کازابلانکا» بود. اینگرید برگمن در نقش الزا لاند در فیلم «کازابلانکا» در کنار همفری بوگارت یکی از بهیادماندنیترین نقشهای خود در سینما را بهجای گذاشت. برگمن میگوید: «در پاریس وقتی کازابلانکا به نمایش درآمد، آنها زیاد از آن استقبال نکردند. دیدگاه سیاسیاش را دوست نداشتند. فیلم بهسرعت جمعآوری شد و هیچوقت هم به تلویزیون فروخته نشد. چند وقت پیش، آن را مثل یک فیلم جدید در ۵ سینمای پاریس به نمایش درآوردند. نمایش افتتاحیهاش را جشن گرفتند و مردم دیوانهاش شدند.»
زوج هنری برگمن و بوگارت در این فیلم به یکی از عاشقانهترین زوجهای تاریخ سینما تبدیل شدند. اینگرید برگمن میگوید: «من فیلمهای زیادی کار کردهام که خیلی هم مهمتر بودهاند، اما تنها آدمی که همیشه میخواهند دربارهاش صحبت کنم، بوگارت (در کازابلانکا) است.»
نخستین اسکار
در سال ۱۹۴۴ فیلم «چراغگاز» با بازیگری اینگرید برگمن به نمایش درآمد؛ فیلمی که یک سال بعد جوایز متعددی را برای او به ارمغان آورد، ازجمله جایزه اسکار و گلدن گلوب برای بهترین بازیگر نقش اول زن.
در کنار کری گرانت
اینگرید برگمن و کری گرانت در سال ۱۹۴۶ در فیلم «بدنام» ساخته آلفرد هیچکاک در کنار یکدیگر قرار گرفتند.
آنها ۱۲ سال بعد از نخستین همکاریشان بار دیگر در فیلم «بیاحتیاط» همبازی شدند. این فیلم دومین نمونه موفقیتآمیز از بازی مشترک این دوستارهی بزرگ است. برگمن و گرانت در سال ۱۹۵۹ به خاطر بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب برای بهترین هنرپیشگان نقش اول مرد و زن شدند.
ارنست همینگوی
وقتی برگمن با ارنست همینگوی ملاقات کرد تا درباره نقشش در «زنگها برای که به صدا درمیآید» صحبت کنند، همینگوی به او هشدار داد که اگر میخواهد نقش را از آنِ خود کند، باید موهایش را کوتاه نماید و برگمن هم پاسخ داد: «مو که هیچ، برای تصاحب این نقش حاضرم سرم را هم بزنم!» کوتاهی موی برگمن در این فیلم نقش پرمعنایی در تاریخ سینما بازی کرد. مکس استاینر سازنده موسیقی متن کازابلانکا، سران استودیوی وارنر را راضی کرد که به وی اجازه بدهند تا ترانه جدیدی برای کازابلانکا بنویسد. ولی نوشتن و فیلمبرداری یک ترانه جدید میطلبید که برگمن را از سر فیلم زنگها برای که به صدا درمیآید به استودیو بیاورند و سکانس کافه ریک را دوباره بگیرند؛ اما آرایشگرهای استودیو نمیتوانستند آن آرایش موی قبلی برگمن را با کلاهگیس یا هزار ترفند و حقه با دوران فیلمبرداری کازابلانکا هماهنگ کنند و بنابراین فیلمبرداری صحنههای جدید لغو شد و ترانه As the Time Goes by در فیلم باقی ماند.
آشنایی با روسلینی
اینگرید برگمن و روبرتو روسلینی، کارگردان شهیر ایتالیایی نخستین فیلم مشترکشان را در سال ۱۹۴۹ ساختند. برگمن که در آن زمان متأهل بود، به روسلینی دل بست. انتشار این خبر رسوایی و جنجال بزرگی در آمریکا به راه انداخت. اینگرید برگمن اندکی بعد از همسرش، یک دندانپزشک سوئدی، طلاق گرفت و همراه با روبرتو روسلینی به رم رفت. آن دو در سال ۱۹۵۰ با یکدیگر ازدواج کردند. او دراینباره گفته: «یادم میآید که (در هالیوود) یک روز کنار استخر نشسته بودم و ناگهان اشکهایم روی صورتم جاری شد. چرا من آنقدر ناراحت بودم؟ من موفق شده بودم. امنیت داشتم؛ اما این کافی نبود. من از درون منفجرشده بودم.»
۷ فیلم و ۳ فرزند
ازدواج روسلینی و برگمن بیش از ۸ سال دوام نداشت. آنها در سال ۱۹۵۷ رسماً از هم جدا شدند؛ اما از زندگی مشترک آنها ۷ فیلم سینمایی و ۳ فرزند باقی ماند: در سال ۱۹۵۰ پسری به نام روبرتینو به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۲ دو دختر دوقلو در رم پا به جهان گذاشتند که ایزابلا یکی از آنها بود. تصویری از آنها به همراه پسرشان روبرتو اینگمار و دوقلوهای دختر ایزابلا و ایزوتا در خانهی تابستانیشان در حومهی شهر رم.
رد پای پدر و مادر
ایزابلا روسلینی ۵ ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند. او نخست نزد پدر نامدار خود در رم ماند، سالهای کودکی و جوانی را در ایتالیا و فرانسه گذراند و با سه زبان انگلیسی و ایتالیایی و فرانسوی بزرگ شد. ایزابلا روسلینی امروزه یکی از چهرههای محبوب و موفق عالم سینما به شمار میرود و افزون بر بازیگری تاکنون چندین بار در جمع داوران جشنوارههای بزرگ بینالمللی حضورداشته است.
فصلی جدید در آمریکا
اینگرید برگمن که پس از جدایی از روبرتو روسلینی به آمریکا برگشته بود، بهزودی جایگاه خود را در سینمای هالیوود بازیافت. او پس از بازی در شماری از فیلمهای اروپایی، در سال ۱۹۵۷ برای دومین بار به خاطر بازی در فیلم «آناستازیا» جایزه اسکار را برنده شد.
دوستان وفادار
کری گرانت و اینگرید برگمن دوستانی خوب در هالیوود به شمار میرفتند. در سال ۱۹۵۶ زمانی که جایزه اسکار بهترین هنرپیشه زن برای بازی در فیلم «آناستازیا» به اینگرید برگمن تعلق گرفت، کری گرانت برای دریافت جایزه بهجای وی به روی صحنه رفت. برگمن در آن زمان هنوز آمادگی رویارویی با جامعه آمریکا را به دلیل رابطه جنجالیاش با روسلینی نداشت.
کری گرانت به یاد میآورد که یک روز صبح اینگرید سر صحنه آمد، ولی مشخصاً حواسش آنجا نبود: «ما صحنه را دوباره و دوباره گرفتیم، اما او یکجوری توی خلسه بود. آنجا نبود؛ اما هیچکاک چیزی نمیگفت. او فقط کنار دوربین نشسته بود و سیگار میکشید. بالاخره حولوحوش ساعت ۱۱ صبح در چشمان اینگرید دیدم که دارد برمیگردد. برای اولین بار در آن روز صبح دیدم که همهچیز درست شد و هیچکاک گفت: کات. آن وقت هیچکاک نشست، به اینگرید نگاه کرد و بهآرامی گفت: صبحبهخیر اینگرید».
ازدواج دوباره
اینگرید برگمن یک سال پس از جدایی از روبرتو روسلینی بار دیگر ازدواج کرد. همسر جدید او لارس اشمیت، تهیهکنندهی سوئدی بود. پیوند این دو چهره در سال ۱۹۷۵ شکسته شد. برگمن میگوید: «داشتن یک خانه، همسر و بچه باید برای زندگی هر زنی کافی باشد. این همان چیزی است که ما با آن معنی پیدا میکنیم، مگر نه؟ اما هنوز هم معتقدم هرروز زندگی، یک روز ازدسترفته است. همانطور که فقط نیمی از من زنده است. نیم دیگر در یک کیف، فشرده و خفهشده است.»
سومین اسکار
سال ۱۹۷۵ اگرچه سال جدایی برگمن لارس اشمیت بود، اما ازلحاظ هنری موفقیتهایی نیز برای برگمن به همراه داشت. او به خاطر بازی در فیلم «قتل در قطار سریعالسیر شرق» که بر اساس داستانی جنایی از آگاتا کریستی ساختهشده (محصول ۱۹۷۴) جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را دریافت کرد.
بازهم اسکار
اینگرید برگمن یک سال بعد نیز موردستایش قرار گرفت و جایزه افتخاری اسکار بهپاس یکعمر فعالیت هنری به او اهدا شد.
بازیگری
اینگرید برگمن میگوید: «بازیگری بهترین داروی جهان است. اگر احساس خوبی دربارهاش نداشته باشید، به این خاطر که دائم به فکر چیزی مشغول میشوید که مال شما نیست، از بین میروید. ما بازیگران آدمهای خوشبختی هستیم.»
وداع
اینگرید برگمن نزدیک به نیمقرن در برابر دوربین بازی کرد. میگوید: «از پیری نمیترسم، چون همه ما پیر میشویم. اگر من تنها آدم بودم، میترسیدم؛ اما همه در یک کشتی هستیم و تمام دوستانم با من میآیند. همه ما به سمت پیری حرکت میکنیم. اینکه چند سال باقیمانده نمیدانیم. فقط باید قبولش کنیم.»
او در سالهای پایانی و درحالیکه سلامتش رو به وخامت گذاشته بود، با شجاعت در چند فیلم و سریال دیگر نیز بازی کرد. بیماری سرطان توان او را گرفته بود بااینحال هرگز خود را تسلیم نکرد. او میگوید: «سرطان کسی را میکشد که سرنوشتش را قبول ندارد، کسی که بلد نیست با آن زندگی کند و فقط زمان کمی را که باقیمانده نابود میکند. زمان کوتاه شده است؛ اما هرروزی که من با این سرطان میجنگم و زنده میمانم، برایم یک پیروزی است. من پشیمان نیستم. اگر نگران این بودم که مردم در موردم چه میگویند، هیچوقت نمیتوانستم آنگونه زندگی کنم که کردم.»
برگمن در روز ۲۹ اوت سال ۱۹۸۲ در شهر لندن پس از چند سال مبارزه تسلیم سرطان شد و درگذشت.
حسین تقی پور
حسین تقی پور، نویسنده و منتقد سینما و کارشناس رسانه فعالیت در مطبوعات را با نشریه سینما تئاتر آغاز کرد و مقالات او در نشریات کیهان هوایی، مهر، سینما ویدئو، هفتهنامه سینما ورزش، روزنامه ابرار، روزنامه توسعه و... منتشرشده است. او سردبیر نشریه سینما تئاتر و نشریه «دایره» است.