گالیله؛ یک انقلابی خوشذوق
نمایش گالیله بیتردید یکی از درخشانترین آثار برشت است که طی آن به بررسی و تحلیل مسئولیت اخلاقی و اجتماعی یک دانشمند پرداختهشده است.
در این نمایش گالیله بهعنوان دانشمندی معتبر و شناختهشده باید در مقابل درخواستهای سازمان تفتیش عقاید (انکیزیسیون) کلیسای کاتولیک، بین زندگی و نظریات علمیاش یکی را انتخاب نماید.
برشت با شخصیتپردازی دراماتیک گالیله به تبیین این انتخاب همت گماشته و از این رهگذر به بررسی رابطه بسیار دشوار روشنفکر و نظام خودکامه و نیز اخلاق علمی پرداخته است. این نمایش بارها در سراسر جهان به اجرا درآمده و در ایران نیز چندین بار به روی صحنه رفته است که آخرین آن به کارگردانی داریوش فرهنگ بوده است.
یکی از خصوصیات بارز برشت کار جمعی و مشارکتی بود که نتیجه این رویکرد موجد سبکی گردید که امروزه آن را برشتین مینامند. برشت در طول دوران کاریش با نویسندگان، کارگردانان، دراماتورژها و هنرپیشگان و افراد خلاق بسیاری روابط طولانیمدت و پایداری برقرار کرد که نتیجه آن امروز کاملاً روشن گردیده و میتواند الگویی کارساز برای اهالی تئاتر ما نیز قرار گیرد.
به نظر میرسد کارگردان این اجرا (شهابالدین حسینپور) با استعانت از سبک یادشده از نظریات فرهاد آییش که صاحب دانش و تجربیات بسیار در این زمینه است، بهره فراوانی برده است.
ایکاش این کارگردان بیشتر به این سبک وفادار میبود که بیشک نتیجه بهتری حاصل میشد، بههرحال نمایش به لطف اجرای قدرتمند فرهاد آییش، که لحظات بسیار زیبا و تأثیرگذاری را در تئاتر ایران به یادگار نهاده، قوام و دوام یافته است و از ابتدا تا انتها با محوریت وی و البته با اجرای خوب برخی از بازیگران شاهد نمایشی یکدست و قابلپذیرش و گاه جذاب هستیم.
و اما برشت مفاهیم بسیاری را در این نمایش در مقابل مخاطبان به بررسی و تحلیل نشسته است که متأسفانه در اجرای حاضر چندان شاهد آن نیستیم. در ابتدا باید گفت که جوهره نمایش تقابل علم و مسیحیت درواقع کلیسای کاتولیک و انکیزیسیونش در آن سالهاست.
تقابلی که برخلاف اسلام، که همواره مشوق جستوجو و کسب علم بوده است و هیچگونه تقابلی با علم و صاحبان آن در طول تاریخ نداشته است، کلیسای کاتولیک در سدههای قبل در موارد بسیاری در برابر علم و صاحبان آن بهشدت به مقابله پرداخته است.
برشت معتقد است یک فرد کاتولیک جهانبینی خود را با گفتن اینکه این کلام خداست توجیه میکند اما بین علم و این جهانبینی تفاوتهای عینی موجود است که صرفاً بهعنوان الگوهای رفتاری منظور میشود که یکی از آنها شهادت است.
در تاریخ افراد کمی هستند که بتوان آنها را قویاً شهید علم خواند. سقراط احتمالاً مثال روشنی به نظر میرسد، البته بلافاصله به فکر گالیله میافتیم؛ اما واقعیت این است که گالیله شهید نشد او توسط سازمان تفتیش عقاید تهدید شد و عقبنشینی کرد.
شاید این موضوع اصلی نمایشنامه برشت باشد؛ او گالیله را بهعنوان یک انسان قابلتحسین معرفی نمیکند، چراکه او با فریبکاری تلسکوپ را بهعنوان اختراع خودش به نمایش میگذارد تا وضعیت اقتصادی خود را بهبود بخشد و نیز او زندگی دخترش را، با رفتارهای ناشایست با نامزدش، ویران میکند.
و درنهایت وقتی با پاپ خشمگین، اوربان هشتم، روبهرو میشود خود را فردی ساده نشان میدهد. حتی بهعنوان یک دانشمند او بههیچوجه غیرقابل سرزنش نیست؛ اما با همه اینها گالیله به یکی از محترمترین افراد تاریخ علم تبدیلشده و تأثیر او بر آینده این تاریخ مسلم و غیرقابلانکار است.
فرهاد آییش با درک درست این مفاهیم باقدرت و صلابت و البته زیرکی و هوشمندی در تمام مدت نمایش به القای آنها پرداخته و درواقع نمایش را از بیهویتی نجات میدهد.
نمایشی که کارگردان در بلاتکلیفی و شاید دانش ناکافی نسبت به تاریخ و شرایط وقوع حوادث نمایش بخشی از مفاهیم موردنظر نویسنده را ازدستداده است و با میزانسنهای باری به هر جهت، دکور و اکسسوار مینیمال، حتی نورپردازی سرگردان و نهچندان دلچسب و حرکات موزون بیهدف که حتی از کرئوگرافی مناسبی نیز برخوردار نیست، ظاهراً نمایش را یکسره به دانش و تجربه و قدرت بازیگری فرهاد آییش سپرده است.
البته بازیگران دیگر هم در حد توان خود تا آنجا که فضای کار اجازه میدهد کوشش کردهاند که میتوان به اجراهای خوب؛ محمد نادری در نقشهای رئیس دانشگاه و اسقف اعظم، نورا هاشمی در نقش دختر گالیله و حمید رحیمی در نقش دستیار گالیله و برخی دیگر اشاره کرد.
و اما مسئلهای که برشت با انتخاب این موضوع در سیاهترین سالهای آلمان مطرح کرده این است که: گالیله یک قهرمان نیست، شهید مذهبی نیست او حتی یک انسان کامل نیست. او مستقل، باهوش، کنجکاو و در ضمیر خود آزاد است. او به حقیقت علاقهمند است اما نه به فداکاری برای محافظت از حقیقت خود در برابر حماقت نهادینهشده در دوره خود که نماد آن تفتیش عقاید است.
برشت مدعی است که او از درد و شکنجه میترسد و هیچچیز شرمآوری در آن وجود ندارد. چه گالیله شکنجه شود و چه نشود جهان به حرکت خود ادامه میدهد. برای اینکه اثبات کند حق با اوست ضرورت ندارد بمیرد، علم به قهرمان نیاز ندارد زیرا میتواند با استدلالها و حقایق عقلانی و غیر خشونتآمیز حرف خود را به اثبات رساند. حتی خیانت گالیله به علم خودش بهراحتی توسط مخاطب بخشوده میشود زیرا او یک انقلابی خوشذوق است؛ وای کاش اینهمه بهدرستی از این اجرا سر برمیآورد.
محمدرضا نوروزیان