مروری بر زندگی و کارنامه فرهنگی و هنری ابراهیم گلستان
ابراهیم گلستان داستاننویس، مترجم، فیلمنامهنویس، فیلمساز و از پیشگامان موج نو در سینمای ایران و از چهرههای بحثانگیز روشنفکری، سهشنبه ۳۱ مردادماه ۱۴۰۲ در منزلش در بریتانیا درگذشت.
باآنکه پس از سال ۱۳۵۲ فیلمی نساخت و از سال ۱۳۷۴ به بعد هم داستانی منتشر نکرد، مصاحبهها و اظهارنظرهای نیشدارش درباره چهرههای هنری ایران و نیز روایتهایی که از رابطهاش با فروغ فرخزاد شاعر معاصر منتشر میشد، نام او را مطرح نگه داشت، همانگونه که تا اوایل دهه ۱۳۵۰ مناظرهها و جدالهای قلمی بین منتقدان ادبی و سینمایی ایران درباره نوشتهها و فیلمهای او جریان داشت. ناقدان آثار گلستان عمدتاً به دودسته ستایشگران پرشور و نکوهندگان بیچونوچرا تقسیم میشدند.
ابراهیم گلستان، بانام اولیه سید ابراهیم تقوی شیرازی، در سال ۱۳۰۱ شمسی در شیراز به دنیا آمد. پدرش مدیر روزنامه «گلستان» در شیراز بود.
در سال ۱۳۲۰ به تهران آمد و به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت. در ۲۱ سالگی با دخترعمویش فخری گلستان ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند شد: کاوه گلستان عکاس خبری ایرانی که در مأموریتی در سال ۲۰۰۳ در عراق براثر انفجار مین کشته شد؛ و لیلی گلستان، مترجم، نویسنده و مسئول گالری گلستان در تهران.
ابراهیم گلستان در این دوره به عضویت حزب توده درآمد و تحصیل در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران را نیمهکاره رها کرد.
پس از مدتی به دنبال اختلاف با روش سران حزب توده، از آن جدا شد و به خبرنگاری، عکاسی و فیلمبرداری برای شبکههای تلویزیونی بینالمللی و آژانسهای خبری مشغول شد.
در سال ۱۳۲۶ نخستین قصهاش را به نام به «دزدی رفتهها» نوشت که همان سال در ماهنامه مردم و بعدها در ۱۳۲۸ در مجموعهای با عنوان «آذر، ماه آخر پاییز» منتشر شد.
در همین دوران، داستانهایی از ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر و آنتون چخوف ترجمه کرد و در مجموعهای با عنوان «کشتیشکستهها» انتشار داد.
در ۱۳۳۶ مجموعه داستان «شکار سایه» را منتشر کرد.
ابراهیم گلستان در بیشتر داستانهای دهه سیاش سرگذشت شکست و سرخوردگی آدمهایی را بازگو میکرد که آرزوهای بزرگی در سر داشتند و برای آن مبارزه میکردند.
گلستان از نخستین نویسندگان معاصر ایرانی بود که به زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالبهای داستانی نوین، اهمیت داد و به آن پرداخت. نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی درخور توجه است.
حسن میرعابدینی، ابراهیم گلستان را پیگیرترین دنبالهرو داستاننویسان آمریکایی در ایران میداند. نخستین ترجمهها از این دو نویسنده در زبان فارسی به قلم گلستان است و به نظر میرعابدینی، گلستان خصوصاً در مجموعهٔ «آذر، ماه آخر پاییز»، موفقیتهایی هم در بهکارگیری صناعت داستاننویسی فاکنر داشته است؛ اما خود گلستان عقیده داشت که از همینگوی فراتر رفته است.
محمد قائد درباره سبک داستاننویسی محمد قائد میگوید: «در نوشتههایش ریتم تصنعی و ویترین چینی بسیار به چشم میآید، اما برخی نوشتههایش (مانند «از راه و رفته و رفتار»، شرحی از سفر دانشآموزان ورزشکاران شیرازی به رامسر مقارن با سوم شهریور ۲۰ که در اندیشه و هنر چاپ شد) میتواند برای آشنایی با سبکهای نگارش مفید باشد.»
از دیگر ویژگیهای داستاننویسیِ گلستان، خلق مجموعه داستانهای به هم مرتبط بود که البته در غرب سابقهٔ دیرینهای داشت، اما در ایران کاری نو بود. از ابراهیم گلستان چهار مجموعه داستان کوتاه و دو داستان بلند منتشرشده است که آخرین آن، «خروس»، سال ۱۳۷۴ در آمریکا انتشار یافت.
پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، گلستان پیمانکار دایره تهیه عکس و خبر کنسرسیوم بینالمللی نفت شد. با استفاده از مجموعه فیلمهای خبری و شخصی که با دوربین بولکس ۱۶ میلیمتری شخصی خودش گرفته بود، مستند «از قطره تا دریا» را ساخت که ستایش آرتور التون، مستندساز سرشناس انگلیسی و رئیس بخش فیلم کمپانی «شل» را برانگیخت.
کنسرسیوم بینالمللی نفت، کار او را بسیار پسندید و استودیو گلستان را با تجهیزاتی کامل و پیشرفته که بهای آن از طریق حقالزحمه و دستمزد کارهای آتی گلستان (یا به تعبیر دیگر از ارتباطاتش با مقامات دولتی) پرداخت شد، دایر کرد و در اختیارش گذاشت.
گلستان در این استودیو از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۱، گرم تهیه مجموعه مستندی برای کنسرسیوم نفت به نام «چشماندازها» شد. نخستین بخش این مجموعه بانام «یک آتش» درباره مهار چاههای نفتی است که خاموش کردنشان ۶۵ روز طول کشید و فروغ فرخزاد تدوین آن را به عهده داشت. بهرام بیضایی، «یک آتش» را «حماسه» خواند.
این فیلم در سال ۱۳۴۰ برنده جایزه مرکور طلایی بخش فیلمهای مستند جشنواره فیلم ونیز و پسازآن جایزه شیر سن مارس و شد. این نخستین اثر سینمای ایران بود که جایزه بینالمللی میبرد.
در ادامه مجموعه «چشماندازها»، مستندی به نام «موج و مرجان و خارا» در سال ۱۳۴۱ ارائه کرد که با ستایش بسیاری منتقدان روبهرو شد.
به دلیل همکاری گلستان با کنسرسیوم نفت، عدهای از چهرههای ادبی آن زمان به او لقب «گلستان نفتی» داده بودند، ازجمله جلال آل احمد که ساختن فیلم تبلیغاتی «موج و مرجان و خارا» را نمونهای از رفتارهای «روشنفکران واداده» میخواند.
در همان سال، از طرف استودیوی خودش، فروغ فرخزاد را مأمور ساخت فیلم مستند «خانه سیاه است» کرد و خود ضمن مشاوره و همفکری بافروغ در این زمینه، مشغول ساخت فیلم کوتاه «خواستگاری» به سفارش موسسه فیلم ملی کانادا شد. فیلم «خانه سیاه است» چندان مورد استقبال منتقدان وقت ایرانی قرار نگرفت.
اما در سال ۱۳۴۲، مستند بعدی گلستان به نام «تپههای مارلیک» که موضوعش کاوشهای باستانشناسی در منطقه مارلیک بود، جایزه شیر سنمارکوی جشنواره ونیز ۱۹۶۴ را به دست آورد.
«خشت و آینه» نخستین فیلم داستانی بلند او، در سال ۱۳۴۴ ساخته شد. پسازآن بود که گلستان بیشترین بحثها را در حوزهٔ گفتمان انتقادی فیلم ایران در دههٔ ۴۰ برمیانگیخت.
ابراهیم گلستان: «من خواستهام سینما بسازم و سینمایی که من میخواهم، فرق دارد با یک رشته عکس برای مصور کردن یک مفهوم. آنهایی که چنین فیلمهایی میسازند، یا احمقاند یا تماشاکنندههای خود را احمق میدانند.»
«خشت و آینه» از نگاه بسیاری، از نخستین فیلمهای روشنفکری و غیرمتعارف سینمای ایران بود. گلستان در کنار فرخ غفاری و فریدون رهنما، سه کارگردان برجسته و پیشگام سینمای روشنفکری و غیرمتعارف ایران بودند که جریان «موج نو» در سینمای ایران را شکل و جهت دادند.
در سال ۲۰۰۷، برنامهٔ بزرگداشت و مرور آثار ابراهیم گلستان در دانشگاه شیکاگوی آمریکا برگزار شد. طی این مراسم، «جاناتان رزنبام»، منتقد سرشناس آمریکایی که قبلاً فیلمی از گلستان ندیده بود و با آثار او آشنایی نداشت، «خشت و آینه» و برخی دیگر از فیلمهای گلستان را روی پرده دید و در مقالهای ارزشهای سینمای گلستان را برشمرد و از غفلت غرب از تاریخ سینمای ایران و پیشگامان واقعی آن ابراز تأسف کرد.
خود ابراهیم گلستان درباره کارنامه فیلمسازیاش گفت: «من خواستهام سینما بسازم و سینمایی که من میخواهم، فرق دارد با یک رشته عکس برای مصور کردن یک مفهوم. آنهایی که چنین فیلمهایی میسازند، یا احمقاند یا تماشاکنندههای خود را احمق میدانند.»
به نوشته محمد قائد، از همان دهههای ۴۰ و ۵۰، ابراهیم گلستان مخالفان بسیاری داشت: «کسانی به موفقیت او رشک میبردند. در شرایطی که استخدام دائم درجایی که فرصت کار آزادانۀ فرهنگی به شخص بدهد برای بسیاری از اهل فکر و هنر و قلم آرزو بود، او میتوانست دیگران را به استخدام درآورد، هرچه دوست دارد بنویسد، هر جا میل دارد برود، هر فیلمی دوست دارد بسازد، حتی اگر به نمایش درنیاید و برای دولتها کارهای نانوآبدار کند بیایند که مستخدم دولت باشد. در جامعهای که داشتن دوربین عکاسی هنوز تجمل بهحساب میآمد، بهعنوان یکی از نخستین فیلمبرداران ایرانی تلویزیونهای خارجی، به ارز حقوق میگرفت. کار کردن با خارجیان مجال میداد ارتباطهایی گسترده با قدرتمندان برقرار کند.»
ولی بهرغم برخورداری از این امتیازات و موفقیت هنری – شاید هم به دلیل آن – گلستان با تندترین الفاظ، چهرههای سرشناس ادبی ایران را از دم تیغ میگذراند.
پس از ساخت چند فیلم مستند دیگر، ازجمله «گنجینههای گوهر» به سفارش بانک مرکزی، در سال ۱۳۴۶ راهی بریتانیا شد. در سال ۱۳۵۰ به ایران بازگشت تا دومین و آخرین فیلم داستانی خود یعنی «اسرار گنج درهٔ جنی» را بسازد.
این فیلم که تلفیقی از فیلمهای طنز «صمد آقا»ی پرویز صیاد با انتقادهایی از وضعیت کشور بود، مدت کوتاهی اجازهٔ اکران گرفت و اما فروش چندانی نکرد. منتقدان هم دیدگاههایی متضاد درباره فیلم ابراز کردند.
در پی توقیف فیلم، ابراهیم گلستان برای همیشه به بریتانیا مهاجرت کرد، در سال ۱۳۶۰، عمارت اعیانی «وایکهرست» در ساسکس بریتانیا را خرید و همانجا ساکن شد.
پس از مهاجرت از ایران، اثر تازهای از گلستان منتشر نشد، اما گفتگوهایی که با او صورت گرفت، بحثوجدل فراوان برانگیخت.
کتاب «نوشتن با دوربین»، حاوی گفتگوهای پرویز جاهد با گلستان، جنجالیترین کتاب سال ۱۳۸۴ بود. گلستان در این گفتوگو، مفهوم رایج روشنفکری، سیاست و نقد را زیر سؤال برد و بیپروا به بسیاری از نویسندگان، شاعران و فیلمسازان صاحبنام ایرانی تاخت.
در سال ۱۳۹۴، حسن فیاد، نویسنده و فیلمساز مقیم آمریکا هم گفتوگوهای طولانیاش با گلستان را در قالب کتابی با عنوان «از روزگار رفته: چهره به چهره با ابراهیم گلستان» در ایران منتشر کرد.
در این کتاب هم گلستان شخصیتهای ادبی سرشناسی چون پرویز ناتل خانلری، نادر نادرپور، احمد شاملو و نجف دریابندری را به باد حمله گرفت.
مستند «ابراهیم گلستان؛ نقطه سر سطر» هم مستندی بود که محمد عبدی درباره او ساخت و در سال ۲۰۱۸ به نمایش درآمد؛ فیلمی که حاصل ده سال تصویربرداری از گلستان بود.
ابراهیم گلستان باآنکه بیش از نیمقرن کار خلاقانهای پدید نیاورد، نامش سر زبانها بود و تمام جنبههای زندگیاش، از اظهارنظرهای تند و خشمآلودش تا روابط خانوادگی و عاشقانهاش، بحثوجدل برمیانگیخت.