نقد فیلم‌ »تار» ساخته تاد فیلد

بفتا

دست‌پخت یک نابغه

«تار»، سومین فیلم تاد فیلد (که سینماگر عجیبی است بافاصله‌های طولانی بین تولید فیلم‌های بلندش) ساختار روایی نامتعارفی دارد که بعید است در یک نوبت تماشا بشود بر آن مسلط شد.

فیلم‌‌ساز با ما بازی می‌کند و عامدانه گمراهمان می‌کند. حدس می‌زنم تعداد تماشاگرانی که وسط فیلم، سراغ گوشی‌شان رفته‌اند تا سرچ کنند سوابق لیدیا تار (با بازی کیت بلانشت) چیست و این کدام چهره‌ی مشهوری بوده که تا امروز درباره‌اش نشنیده‌اند اصلاً کم نیست.

دلیلش این است که بعضی تمهیدات دیداری و شنیداری تار شباهت دارد به فیلم‌های فراوانی که در این سال‌ها داستانی واقعی درباره‌ی شخصیتی واقعی را روایت کرده‌اند و در انتها هم عکس‌ها و ویدئوهایی ارژینال را در تیتراژ نهایی گنجانده‌اند.

موقع تماشای تار تصور می‌کنیم با یک نمونه‌ی تازه از همین فیلم‌ها سروکار داریم خصوصاً که همان ابتدا نام مجله‌ی نیویورکر وسط می‌آید و در ادامه، بقیه‌ی اسامی آشنا و واقعی‌اند؛ اما تار داستانی درباره‌ی یک رهبر ارکستر خیالی است و هیچ‌کدام از رخدادها سندیت ندارند.

این رفتار غیرعادی شامل تمام ساختمان روایت‌شده: در اولین پلان فیلم، قهرمان‌ را از دور نظاره می‌کنیم که روی صندلی هواپیما خوابش برده، چشم‌بند دارد، خودش جایی را نمی‌بیند، اما کسی که هنوز نمی‌دانیم کیست ایستاده تماشایش می‌کند و درباره‌اش با ناشناسی دیگر اس‌ام‌اس ردوبدل می‌کند.

تار
تمام اجزای روایی و سبکی فیلم در خدمت نمایش تعارض میان عطش اقتدارطلبی لیدیا تار، با مقاومت دنیا برای ناکام گذاشتن اوست.

تیتراژی چهاردقیقه‌ای (به شکل غیرعادی طولانی) بین این لحظه با لحظه‌ی بعدی فاصله می‌اندازد: حالا قهرمان مقابل ما ایستاده در راهرویی تاریک. به او نزدیک شده‌ایم و در خلوتش شریک شده‌ایم. دارد تمرکز می‌کند، آماده می‌شود تا از تاریکی برود روی سن و چشم‌ها را به خودش خیره کند.

ایده‌ی مرکزی تار دقیقاً همین است: همراهیم با یک چهره‌ی مشهور بین‌المللی که وقتی شریک تنهایی‌اش می‌شویم وسواسش در جلب نگاه‌ها را درک می‌کنیم.

میل پایان‌ناپذیری‌اش به «رهبری» کردن را. او فقط یک رهبر ارکستر مقتدر نیست بلکه تمایل دارد آدم‌های اطرافش را هم بنوازد. می‌خواهد دنیای پیرامونش را به نظمی دربیاورد که می‌پسندد. همه‌چیز باید تحت اراده‌ی خودش دربیاید و منطبق بر ترتیبی که در ذهنش دارد.

روابطش با هر انسانی که اطرافش زندگی می‌کند، از شاگردانش گرفته تا دستیارش، همکارانش، فرزندش و بقیه تابعی از همان میل کلی است. می‌خواهد به همه‌چیز چنگ بیندازد و زندگی را با همان مهارتی بنوازد که انگشتانش روی پیانو حرکت می‌کند؛ اما دنیا قرار نیست تن بدهد به اقتدارطلبی او هرچند نبوغش در موسیقی را تحسین کرده باشد.

تمام اجزای روایی و سبکی فیلم در خدمت نمایش تعارض میان عطش اقتدارطلبی لیدیا تار، با مقاومت دنیا برای ناکام گذاشتن اوست. برای درک درست تار باید از این مسیر وارد تحلیلش شویم.

حسین معززی نیا

تار
تار ۲۰۲۲

گزیده‌ای ازنظر نویسندگان و منتقدان سینما درباره فیلم تار

نقطه‌ی عطف دیگری در کارنامه‌ی بلانشت

فیلد جزئیاتی از جهانی مشخص را به تصویر کشیده است و هیجان را به شخصیت لیدیا و روند ارکستر سمفونی شماره‌‌ی ۵ مالرو انتظاراتی که از انتخاب‌های همراهان خود برای ضبط قطعه و تک‌نوازان دارد، تزریق کرده.

بلانشت هیچ علاقه‌ای به کار‌هایی ندارد که ما را نسبت به شخصیت لیدیا دلگرم می‌کند اما او آن‌ها را مطالبه می‌کند، با توجیه‌های افراطی‌اش که سبب می‌‌شود تا ما به این شخصیت مرموز و کمال‌گرایی که ازلحاظ اخلاقی دچار نقص است احترام بگذاریم حتی وقتی‌که نحوه‌ی مدیریت مسائل شخصی او زیر سؤال می‌رود.

موسیقی‌دان‌ها هم به او احترام می‌گذارند، به‌رغم راه و روشی که دارد و بیشتر اوقات خودکامه می‌نماید تا چیزی تابع اصول دموکراتیک ارکستر.

«تار» نقطه‌ی عطف دیگری در کارنامه‌ی بلانشت است که البته بسیاری بر سر بهترین نقش‌آفرینی او مناقشه دارند و بهتر است امیدوار باشیم که فیلد ۱۶ سال دیگر طول نکشد تا فیلم دیگری بسازد. این کار دست‌پخت یک نابغه است.

دیوید رونی، هالیوود ریپورتر

تار
تاد فیلد

درست مثل زندگی

این فیلم ازلحاظ درام، بصری و خلاقیت، خیره‌کننده است. فیلمی که یک داستان بی‌رحمانه اما صمیمی از هنر، هوس، قدرت و وسواس را به تصویر می‌کشد.

«تار»، فیلمی که پس از ۱۶ سال تاد فیلد را به سینما بازگردانده است، او را به سطح جدیدی از سینما می‌برد. فیلم نفس‌گیر است، در درام، در نوآوری که با تبحر تام پرورده شده و در بصیرتی که دارد.

بی‌رحم است اما حکایتی خودمانی از هنر، شهوت، اشتیاق و قدرت. داستان آن در جهان موسیقی کلاسیک معاصر رخ می‌دهد و اگر این موضوع اندکی باب روز به نظر می‌رسد که همین‌طور هم هست اما از نوع خوبش، ما را به‌گونه‌ای به آن جهان می‌برد که بسیار موشکافانه و با جزئیات و اصیل است که مثل یک تریلر هیجان‌انگیز ما را در خود غرق می‌کند.

تار
«تار» نقطه‌ی عطف دیگری در کارنامه‌ی بلانشت است.

شخصیت‌ها در «تار» مثل دنیای واقعی ملموس هستند. هر چیزی را که در واقعیت می‌بینید، باور می‌‌کنید و خارق‌العاده است که فیلم چگونه این کار را انجام می‌دهد.

بلانشت با موهای صاف بلندش که یادآور حس قدرتی است که از آنی لیبویتز می‌گیریم، نقش تار را با تغییر وضعیت بسیار جذابی بازی می‌کند و ما با آن لبخند پیروزمندانه‌ی ارباب‌مآبانه‌اش همراه می‌شویم، آن شور و عشق حماسی‌اش و دقت مثال‌زدنی بر روی صحنه و به‌واسطه‌ی همه‌ی این‌ها، آن تسلط دیوانه‌وارش.

در بسیاری از سکانس‌ها، فیلم‌نامه‌ی فیلد با جریان‌ گفت‌وگو‌ها خیره‌کننده است، آن چیره‌دستی که در صمیمیت دارد و درک صحیح او از اینکه قدرت در جهان واقعی چگونه عمل می‌کند.

در تار تاد فیلد ما را در دام روایتی می‌اندازد که نگران از افشا شدن نقطه‌ی اوج آن هستیم، آن دوری ساکت و مرموز، آن دسیسه‌ی گروهی و نهایتاً اشتیاق آلوده به شهوت اما او این کار چنان طبیعی انجام می‌دهد که برای مدتی شما متوجه این نیستید که یک داستان را تماشا می‌کنید اما این چیزی است که یک داستان خوب باید باشد، این‌طور نیست؟ این فیلم شما را غافلگیر می‌کند، درست مثل زندگی.

«تار» چنان هوشمندانه ساخته‌شده است که شخصیت اصلی لیدیا که با مسائل مختلف ارکستر سروکله می‌زند، به شکل غیرمنتظره‌ای به‌هم‌پیوسته هستند. فیلم در قالب تاریخچه‌ی یک هنرمند جذاب و فوق‌العاده شروع می‌شود که ناخدای کشتی حرفه‌ی خود در دریایی خروشان است. بعد درست مثل آن، نوع دیگری از فیلم از درونش بیرون می‌آید، نگاهی به اینکه چه اتفاقاتی می‌تواند بیفتد، وقتی‌که رسانه‌های اجتماعی، مرگ حریم شخصی و اخلاق‌مداری جدید بی‌رحم عموم جامعه هم‌قسم می‌شوند تا عضوی از خود را دربند تمامی نقایص خود گرفتار کنند.

اما «تار» سؤال بنیادی دیگری هم می‌پرسد: فیلم وقتی نوبت به اینکه چه بلایی سر لیدیا می‌آید، می‌رسد، دقیقاً کجا ایستاده است؟ فکر می‌کنم او درعین‌حال که هنرمند بزرگی است، روحی شکارچی نیز دارد. «تار» می‌خواهد به ما این را بگوید که در جهانی جدید زندگی می‌کنیم، جهانی که مردمانش نقاب بر چهره دارند و دیگر قدرت‌های بلند‌مرتبه حکم‌فرما نیستند.

اوون گلیبرمن، ورایتی

تار
۲۰۲۲

بازی خارق‌العاده‌ای از کیت بلانشت

کسی جز کیت بلانشت نمی‌توانست آن تکبر و گردن‌فرازی حیاتی برای این فیلم جذاب و سرگرم‌کننده از نویسنده و کارگردان تاد فیلد را ارائه بدهد که درباره‌ی رهبر ارکستری باشهرتی جهانی است که دارد به سمت یک بحران، یک سقوط یا یک موفقیت خلاقانه‌ی چشم‌گیر دیگر حرکت می‌کند.

کسی جز بلانشت نمی‌توانست به این خوبی آن کت‌وشلوار مشکی‌رنگ با پیراهن سفید را بپوشد، آن‌طور موهایش را به هنگام دل کندن رها کند و این‌چنین اجازه بدهد که چهره‌اش به نقابی توتان‌خامون‌وار از تحقیر و ذلت بدل شود.

او صحنه را برای دو ساعت و نیم از آن خودش می‌کند و تصویربرداری حماسی فلوریان هوفمایستر نیز همراه اوست. هنرنمایی بی تکراری از سیطره که بدون هیچ دردسری ما را چشم‌انتظار نگه می‌دارد، در گمان نقطه‌ی اوجی دیرهنگام و وقتی موعد آن فرامی‌رسد، یقیناً حیرت‌انگیز است شاید هم اندکی ملودرام و پوچ.

تار
مطمئن نیستم همه‌ی آن حرکات مختلف و ناجور و غیرعادی درست و رضایت‌بخش باشد اما شاهد بازی خارق‌العاده‌ای از کیت بلانشت هستیم.

سکانس‌های زیادی از این فیلم در تالار‌های موسیقی تصویربرداری شده است و تار بر روی صحنه با یک روزنامه‌نگار واقعی صحبت می‌‌کند با آدام گاپنیک از نیویورکر که این کار‌ها مثل یک حقه و میان‌بری خود‌آگاهانه به اصالت و صحت است؛ اما این‌چنین نیست، تار پرشور، مصمم و مستقل است با پرستیژی مثل یک ستاره‌ی موسیقی و سبک زندگی منحصر به خود

تار شغلی دارد که غرور در آن مثل یک قلمرو است، درست مثل یک فرمانده نظامی باتون به دست. بی‌معنی است که رهبر ارکستری باشی که خجالتی و گوشه‌گیر است. این شغل از شما می‌‌خواهد که جلوی موسیقی‌دان‌‌ها بر روی صحنه بایستید و آن‌ها را با حرکاتی غیرمعقول هدایت کنید و تار روشی بسیار طبیعی با همه‌ی این کار‌ها، باسیاست‌ها، دیپلماسی و مدیریت رسانه دارد.

او خودش را از طریق رهبری ارکستر دوباره از نوساخته است، هیچ نوع دیگری از حرفه‌ی موسیقی نمی‌توانست این کار را بکند. چیز تکان‌دهنده‌ی بی‌غل‌وغشی وجود دارد، وقتی‌که ما او را در حالی تماشا می‌کنیم که به یک ویدیوی قدیمی از لئونارد برنستاین نگاه می‌کند که با بچه‌ها درباره‌ی موسیقی حرف می‌زند.

مطمئن نیستم همه‌ی آن حرکات مختلف و ناجور و غیرعادی درست و رضایت‌بخش باشد اما شاهد بازی خارق‌العاده‌ای از کیت بلانشت هستیم.

پیتر بردشاو، گاردین

سلیس نیوز

آیتم های مشابه

نقد فیلم «بیچارگان» ساخته یورگوس لانتیموس

مدیر

گفت‌وگو با کیلیان مورفی برنده بهترین اسکار بهترین بازیگر مرد ۲۰۲۴

مدیر

شب طلایی اوپنهایمر در اسکار ۲۰۲۴

حمیده وطنی