یلدا ابتهاج، دختر سایه (امیر هوشنگ ابتهاج)، بامداد چهارشنبه ۱۹ مردادماه با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی اینستاگرام از درگذشت پدر خود خبر داد.
یلدا در این پیام با نقل شعری از پدرش «بگردید، بگردید، درین خانه بگردید/ درین خانه غریبید، غریبانه بگردید»، نوشت: «سایه ما با هفتهزارسالگان سربهسر شد.»
امیر هوشنگ ابتهاج، متخلص به ه.الف. سایه، شاعر، پژوهشگر، ترانهسرا و غزلسرای ایرانی در اسفندماه ۱۳۰۶ در شهر رشت دنیا آمد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند.
پیوند تنگاتنگ شعر و موسیقی، هوشنگ ابتهاج را از موسیقی به شعر رسانید. سایه برای رسیدن از موسیقی به شعر همه دیگر استعدادهای خود را در بوته آزمایش گذاشت. چندان قراری نداشت و از بیقراریهایش نهتنها پدر و مادر در عذاب بودند که خود نیز نمیدانست چه میخواهد. جز درسومشق به هر کار دیگری تن میداد. پدر و مادر نیز به هر ساز این پسر دردانه تخس خانواده تن درمیدادند تا شاید آرامشی در این بیقراریها هویدا شود. نقاشی، آشپزی، خیاطی و مجسمهسازی را تجربه و همه را نیمهکاره رها کرده بود. نواختن ویولن نیز سرنوشتی بهتر از دیگر هنرها نداشت. موسیقی و رادیو اما همیشه در متن همه این تجربیات بود.
سرانجام در نوزدهسالگی نخستین دفتر شعرش «نخستین نغمهها» را منتشر کرد که شامل اشعاری به شیوه کهن است. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود.
ای عشق همه بهانه از تست/من خامشم این ترانه از تست
آن بانگ بلند صبحگاهی/وین زمزمه شبانه از تست
«سراب» نخستین مجموعه او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهار پاره است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعه «سیاهمشق»، باآنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای ۲۵ تا ۲۹ شاعر را در برمیگیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزلهای خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که میتوان گفت تعدادی از غزلهای او از بهترین غزلهای این دوران به شمار میرود.
سایه در مجموعههای بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب «شبگیر» خود که حاصل سالهای پر تبوتاب پیش از سال ۱۳۳۲ است به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعه «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازهای در شعر معاصر گشود.
کمحرفی و ظاهر کمی عبوساش او را همچنان در سایه کنجکاویها نگاه داشته بود. هر چه کمتر سخن میگفت اشتیاقها برای شناختن نظریاتش بیشتر میشد.
«آینه در آینه» و «حافظ به سعی سایه» حالا دیگر از شاعری صحبت میکرد که تاریخ ادبیات ایران باید او را خیلی جدی میگرفت. شاعری که دوران شعارش به سررسیده بود و به شعرهایی دستیافته بود که حالا دیگر از شعوری برخوردار بود که به زمزمههایی همگانی بدل شده بود.
سایه در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعرخوانی بر مزار حافظ در جشن هنر شیراز میپردازد که دکتر باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکتکنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکرده است که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجانزده شوند.
عشق به شعر و موسیقی این بار پای او را به رادیو باز کرد و از سال ۱۳۵۰ شش سالی سرپرستی برنامه گلها در رادیوی ایران (پس از کنارهگیری داوود پیرنیا) بر عهدهاش گذاشته شد. تعدادی از غزلها، تصنیفها و اشعار نیمایی او توسط موسیقیدانان ایرانی نظیر زندهیاد شجریان، ناظری و حسین قوامی اجراشده است. تصنیف خاطرهانگیز توای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه است.
در همان زمان خیلیها به حالت قهر از کار در رادیو امتناع کردند و حاضر به همکاری با او نشدند. او با ارادهای مصمم شجریان و مشکاتیان و لطفی و علیزاده را در رأس برنامه گلها قرار داد و بهجای صداها و نوازندگان قدیمی از جوانترها بهره جست.
سایه بعد از وقایع میدان شهدا (ژاله) (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) به همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفا داد.
از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزلهای حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمتهاست که سایه در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کرده است.
سایه هم در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، بهویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.
غزلسرائی بود که از عهده شعر نیمائی بهخوبی برمیآمد. در محضر شهریار شاعر شعرهایی سروده بود که شهریار میگفت سایه تمام غزل پس از من است و سیمین بهبهانی نزدیک شدن زبان شعر سایه را به حافظ تنها در توان او میدانست که با حفظ خصوصیات شعر گذشتگان رویدادهای زمانه را در شعرش بازتاب میدهد. سایه اما از رودخانه شعر نیما آنچنان برداشت کرده بود که نادر نادرپور نوآوری و مهارت او را در کارهای نیمائیاش میدید و نه غزلهایش که بهزعم او چیزی نوتر از پژمان بختیاری نداشت.
سایه در سالهای اخیر به همراه خانوادهاش در شهر کلن آلمان زندگی میکرد.