فردوس کاویانی؛ بازیگری اهل مهر و دوستی
همواره فردوس کاویانی را با لبخند و چهرهای گشوده و مهربان به یاد میآوریم، با یک فروتنی که ضمیمه منش و رفتارش بود. کافی است به کامنتهای مردم زیر هر پستی که این چند روز درباره مرگ او نوشتهشده رجوع کنید تا رد این نشانهها را در میزان مهر و ارادتی که نثار او میشود، پیدا کنید.
فردوس کاویانی بیش از هر چیز بهعنوان بازیگری محبوب و دوستداشتنی شناخته میشود که بازیهایش به دل مینشست و در ذهن میماند. همه از او به نیکی در اخلاق و توانایی در بازیگری یاد میکنند، با ی ک افسوس و دریغ که او آنچنانکه شایستهاش بود، قدر ندید و روزگار هم با او بد تا کرد تا رنج بیماری و افتادگی را بر دوش بکشد و زمینگیر و خانهنشین شود و نتواند درصحنه بازیگری حضور یابد تا اینکه در ۸۲ سالگی با این جهان فانی وداع کرد.
در ادامه به کارنامه حرفهای او مروری خواهیم داشت تا در این خوانش به روایت یکی از تواناترین و درعینحال بیادعاترین بازیگر سینمای ایران بپردازیم که بخش درخشانی از خاطرات دراماتیک در حافظه سینمایی ما باهنر او ساخته شد.
یک زرتشتی اهل کرمان
نام کاملش «فردوس کاویانیکوثرخیری» بود. متولد ۳۰ مهرماه سال ۳۲، اهل اسماعیلآباد کرمان و پیرو دین زرتشت.
کلاس اول ابتدایی را نزد عمویش در یزد به مدرسه میرفت و از ششم ابتدایی دوباره به کرمان برگشت و تحصیل کرد. از کودکی به بازیگری علاقهمند بود و همین شوق او را به تهران کشاند. بعد از اتمام دوره ششساله ابتدایی به تهران آمد و چند سالی در تهران در پارچهفروشی کار کرد و بعد از گرفتن دیپلم، در بورسیه اعزام به خارج شرکت کرد و به آلمان رفت.
او در رشته شیمی در برلین تحصیل میکرد که آن را نیمهکاره رها کرد و در سال ۱۳۴۰ در ۲۰ سالگی به ایران بازگشت. رشته بازیگری و کارگردانی را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران خواند و در سال ۱۳۵۰ فارغالتحصیل شد.
گرچه بازیگری را از سال ۱۳۴۰ با حضور در نمایشهای تئاتر آغاز کرد. فردوس کاویانی بعد از سپری کردن یک دوره زیر نظر حمید سمندریان شروع به بازی در تئاتر کرد. او در طول دوران کاری خود در نمایشهایی همچون بالماسکه دزدان، سلطان مار، سهراب و اسب و سنجاقک، آهسته با گل سرخ، مرگ تصادفی یک آنارشیست (کارگردان) و شهر قصه بازی کرده و یکی از آخرین تجربههای حضورش روی صحنه هم به نمایش تانگوی تخممرغ داغ، به کارگردانی هادی مرزبان در سال ۱۳۹۳ برمیگردد.
کاویانی همچنین حضور پررنگتری در عرصه سینما داشت و کارش را اولین بار در سال ۱۳۴۹ با فیلم «تجاوز» به کارگردانی حمید مصداقی شروع کرد و بعدها با کارگردانان بهنامی مانند بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی همکاری داشت.
او طی فعالیتش در سینما در فیلمهای برجستهای همچون «اجارهنشینها»، «هامون»، «بانو»، «میکس» و «نارنجیپوش» از آثار داریوش مهرجویی، «سگکشی» از بهرام بیضایی، «جایی برای زندگی» به کارگردانی محمد بزرگنیا و «ساوالان» به کارگردانی یدالله صمدی نقشآفرینی کرد.
او در دهههای شصت و هفتاد علاوه بر سینما در تلویزیون نیز حضور فعالی داشت که ازجمله مشهورترین نقشآفرینیهای او در تلویزیون، بازی در مجموعههای تلویزیونی محبوبی مانند «محله بروبیا»، «محله بهداشت»، «همسران» و «آژانس دوستی» بوده است.
مهین کاویانی، همسر اوست و آرمیتا و آرتین نام دو فرزندش. کاویانی پس از مدت زیادی دوری از محافل هنری، در جشن بازیگران تئاتر در ۱۶ اردیبهشتماه ۱۳۹۶ با چهرهای لاغر و دستانی لرزان حضور یافت. او که با گامهایی آرام میتوانست راه برود و گویا از بیماری پارکینسون و ضعف شدید جسمانی رنج میبرد، در شرایطی که سخن گفتن برایش سخت به نظر میرسید، فقط گفت: «امروز خیلی خوشحالم».
همان زمان برخی شایعات ایجاد شد، مبنی بر اینکه فردوس کاویانی دچار فراموشی و آلزایمر است و در خانه سالمندان نگهداری میشود ولی پسرش این شایعات را رد و عنوان کرد که پدرش دچار بیماری پارکینسون است و در منزل بسر میبرد.
بیزار از نقش منفی
این شاید قاعده نباشد اما تجربه نشان داد که بازیگر موفق و توانای عرصه سینما اغلب از صحنه تئاتر میآیند، فردوس کاویانی هم یکی از آنها.
او به عشق تئاتر در نوجوانی به تهران میآید و به شاگردی استاد حمید سمندریان درمیآید. رد این عشق و علاقه به بازیگری و تئاتر را میتوان در این خاطره او پی گرفت که گفته بود: «یادم میآید کلاس پنجم دبستان تئاتری را برای اجرا به مدرسه ما آورده بودند و من به فراش مدرسه گفتم، میخواهم هر شب این نمایش را ببینم و او هم به شوخی به من گفت هر شب باید سالن را جارو کنم تا اجازه بدهد و من هم پذیرفتم. ۱۳ روز این نمایش در مدرسه ما اجرا داشت و من هرروز آن را میدیدم به شکلی که آن را حفظشده بودم و همان تئاتر را کارگردانی و اجرا کردم.»
زمانی که کاویانی کار تئاتر را شروع کرد، یک نمایش آلمانی را به کارگردانی حمید سمندریان اجرا کرد، بعدازآن به اداره تئاتر رفت و بهصورت قراردادی استخدام شد و در آنجا ابتدا شروع به کارهای پانتومیمی کرد. کاویانی تنها یک نقش منفی بازی کرد؛ آنهم در فیلم «پرونده» مهدی صباغزاده بود که به چنین نقشی تن داد.
او دراینباره گفته بود: «من نقشهای منفی را دوست ندارم و برای این فیلم میخواستم به مهدی صباغزاده بگویم که نمیتوانم بیایم، اما بهیکباره متوجه شدم قرارداد را امضاء کردهام.»
توانمند در نقشهای مکمل
واقعیت این است که نقش مکمل، نه نقش فرعی است نه نقشی کوتاه و بیاهمیت؛ ضمن اینکه به توانمندیهای ویژهای نیاز دارد و گاهی خیلی دشوارتر و پیچیدهتر از نقش اول است. چه بسیار بازیهای خاطرهانگیز در سینمای ایران و جهان که در همین نقشهای مکمل خلق شد و جوایز معتبری را برای بازیگرش به ارمغان آورد و چه بازیگران بزرگی که در نقشهای مکمل بیش از نقشهای اول خود درخشیدند و نقطه عطفی در کارنامه حرفهای آنها شد.
فردوس کاویانی بدون شک یکی از بهترین بازیگران نقشهای مکمل در سینمای ایران است. او برخلاف اینکه در تئاتر اغلب در نقش اول ظاهر میشد اما در سینما ترجیح میداد بیشتر نقش مکمل بازی کند. خودش دراینباره گفته بود: «در سینما نقشهای مکمل خیلی ظریف را دوست دارم و ترجیح میدهم زیرا برایم گویاتر است و خیلی به دنبال نقشهای اول نیستم، اما در تئاتر اغلب نقش اول را بازی کردم.»
مهرجویی و کاویانی
داریوش مهرجویی ازجمله مهمترین کارگردانهای سینمای ماست که یکی از مهمترین ویژگیهایش، توانایی او در بازی گرفتن از بازیگران است. بسیاری از بازیگران، بهترین بازی خود را در فیلمهای او ثبت کردهاند و بدون شک یکی از آنها فردوس کاویانی بود.
او در دو فیلم «اجارهنشینها» و «بانو» و در دو نقش «مش مهدی» و «کرمعلی» چنان درخشان ظاهر شد که میتوان این دو نقش را در کنار کاراکتر «تابانپور» در فیلم «سگکشی» بهرام بیضایی جزو بهترین نقشآفرینیهای فردوس کاویانی دانست.
کاویانی در «اجارهنشینها» چنان نقش مش مهدی بنا و سرکارگر را باورپذیر بازی کرده بود که انگار مهرجویی از یک بنای واقعی، بهعنوان نا بازیگر در فیلمش استفاده کرده است. جالب اینکه او در مجموعه تلویزیونی «محله بروبیا» هم در نقشی با نام «مش مهدی» بازی کرده بود. نقشی که درباره آن گفته بود: «برای این فیلم اکبر عبدی را برای یک نقش دعوت کرده بودند و برای نقش مش مهدی من را پیشنهاد داده بودند، من هم پذیرفتم که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت.»
کاویانی همچنین درباره فیلم «اجارهنشینها» که یکی از درخشانترین آثار سینمای ایران در ژانر کمدی اجتماعی است هم گفته بود: «داریوش مهرجویی با توجه به ساخت «اجارهنشینها» میتوانست آثار کُمیک دیگری را هم بسازد، کار طنز در سینما، تلویزیون و تئاتر سخت است. متأسفانه در کارهای تصویری همیشه ما بازیگرها دلشوره داریم زیرا گاهی به دلیل طولانی بودن زمان فیلم، از طنز کار کم میکنند و زیربنای طنز را میگیرند که همین امر موجب میشود تا مخاطب خندهاش نگیرد و فیلم، طنز نباشد.»
او که در فیلم «بانو»ی مهرجویی و در نقش «کرمعلی» باغبان هم خوش درخشیده بود، درباره این فیلم گفته بود: «بانو فیلم خوبی بود. در این فیلم برای نقشهایمان با گوهر خیراندیش بحثها و گفتوگوهای زیادی داشتیم تا به نقش موردنظر برسیم. کل فیلم درباره این است که باغها و درختها در حال نابودی است. اینکه درختها که به مردم زندگی میدهند را میزنند و جای آنها آپارتمان میسازند.»
بازیگری اهل مهر و دوستی
فردوس کاویانی را همواره بهعنوان بازیگری اهل مهر و دوستی به یاد میآورند که همواره لبخند بر لب داشت و اغلب نقشهایی که بازی میکرد، روایتگر انسانی مهربان و گشوده بود که هم با خویش در صلح بود، هم با دیگران.
شاید برای همین بود که بهعنوان یکی از بازیگران سریال «آژانس دوستی» انتخابشده بود. او درباره این سریال با تأکید بر دوستی و مهرورزی گفته بود: «مردم همیشه از آژانس دوستی بهخوبی یاد میکنند، من معتقدم اگر اجتماع را بر مبنای دوستی بگذاریم، همه مسائل و مشکلات از بین خواهد رفت. همه داستانهایی که در «آژانس دوستی» نشان داده شد در انتها به دوستی، باهم بودن، درد هم را فهمیدن و اینکه خوب است به هم کمک کنیم، منتهی میشود و باید توجه داشته باشیم که اینها سازنده زندگی ما هستند.»
آخرین حضور فردوس کاویانی در فیلم «ساکن خانه چوبی»، به کارگردانی حسینعلی لیالستانی بود؛ بازیگری که مردم همیشه او را دوست داشتند.