الیزابت، تو بزرگترین ستارهای
از همان نخستین نقشی که الیزابت تیلور در سال ۱۹۴۴ بازی کرد، مشخص بود که به دلیل مهارتش در بازیگری، جذابیت و چشمان بنفشرنگ معروفش، ستاره هالیوود است؛ اما تلاطم زندگی خصوصی او در سالهای بعد و نحوه زندگی پرزرقوبرقش بود که مردم را چنین شیفتهاش کرد و او را از یک ستاره کوچک و زیبا به زنی افسونگر و جسور تبدیل کرد.
گری برنستین (عکاس) میگوید: «ستارهای درخشندهتر از الیزابت تیلور در مقابل دوربین وجود نداشت.» اما تیلور این تصویر قدرتمند را همواره تحت کنترل خود نداشت. او نخستین چهره مشهور و محبوبی بود که در سال ۱۹۶۲، با عکسی که توسط یک عکاس «پاپاراتزی» برداشته شد، رسوایی به پا کرد. آن عکس الیزابت تیلور را با ریچارد برتون، همبازی و همسرش، در یک بعدازظهر عاشقانه در یک کشتی تفریحی نشان میداد؛ اما حتی پسازآن که آنها به روابطشان رسمیت بخشیدند، ازدواج پرتلاطم تیلور با برتون و گزارشهای مربوط به استفاده آنها از مواد مخدر، به آتش توجه و شیفتگی رسانههای عوامپسند دامن میزد.
این دو تا حدی با این موج همراهی میکردند و در مقابل دوربین عکاسی چنان رسانههایی، در حالتهای صمیمانه ژست میگرفتند. تیلور بیشتر در تصویر یک نماد قدرتمند هالیوود جای میگرفت و سلیقه شخصیاش بیشازپیش بهسوی جاه و جلال و زرقوبرق متمایل میشد. درحالیکه امروز بسیاری از افراد مشهور سخت میکوشند که قابلدستیابی تلقی شوند، الیزابت تیلور – که هشت بار ازدواجکرده بود – قاطعانه فردی دور از دسترس درهمان سبک و سیاق جلال و شکوه رؤیایی و دستنیافتنی هالیوود سنتی به شمار میرفت.
عکسبرداری از ستارهای باشخصیتی چنین نیرومند و پیچیده چگونه بود؟ در یک کتاب جدید با عنوان «الیزابت جاودانه»، تصاویر آرشیوشده عکاسانی چون نورمن پارکینسون، میلتون اچ گرین، داگلاس کِرکلَند، گِرِد مانکوُویتز، ایوا سِرِنی، تری اوُنیل، گری برنستین و گرگ برِنَن، همراه با نوع رابطه آنها با این ستاره سینما و نقششان در خلق تصاویر ماندنی او، بار دیگر در یک مجموعه گردآوریشده است.
زمانی تری اونیل که در سال ۲۰۱۹ درگذشت، نوشت: «همیشه الیزابت بود، نه لیز؛ و چه پنجاه نفر در اتاق بودند یا فقط دو نفر، همیشه مرکز توجهات بود.» اما تیلور جنبهای آسیبپذیر هم داشت. اونیل به یاد میآورد که تیلور در مراسم عکسبرداری هفتاد و پنجمین سالگرد استودیوی فیلمبرداری پارامونت در اتاق رختکن خود پنهانشده بود. اونیل مینویسد: «او گفت، آخر ستارگان زیادی آنجا هستند» و میافزاید: «نتوانستم جلو خندهام را بگیرم. جلو من الیزابت تیلور، یکی از بزرگترین ستارگان سینما، چنین مضطرب و عصبی ایستاده بود. به او نگاه کردم و گفتم: اما الیزابت، تو بزرگترین ستارهای.»
گِرِد مانکوویتز (عکاس) در سال ۱۹۶۷ با تیلور و برتون ملاقات کرد تا برای فیلم آن دو به نام «رونق!» که پس از اکران، باجههای بلیت سینماها را منفجر کرد، از آنها عکس بگیرد. مانکوویتز به یاد میآورد که «ریچارد برتون تا حدی از من استقبال کرد و حضورش دلپذیر بود. بهدوراز دوربین فیلمبرداری، فرد دلپذیری بود که همیشه قدری مست به نظر میرسید. الیزابت تیلور کمحرف بود و فاصلهاش را با من حفظ کرد.»
«هرروز درصحنه فیلمبرداری بهنوعی یک بحران بروز میکرد، گاه جزئی و در مواردی یک دعوای کامل با جیغ و فریاد و پرت کردن اشیاء. در یک مورد برتون خود را در اتاقک متحرک مخصوصش (کاروان) حبس کرد و از آن بیرون نیامد، چون متوجه شده بود که حجم دیالوگهای تیلور (در سناریوی فیلم) بیش از دیالوگهای اوست! تنش میان آنها محسوس بود، اما این همچنین عاملی بود که آنها را چنین هیجانانگیز میکرد. جذابیت آنها برای یکدیگر از یکسو مخرب بود، و از سوی دیگر، با هدایت کارگردانهای خبره، میتوانست بر پرده سینما بسیار نیرومند عمل کند.»
رابطه مانکوویتز با تیلور پس از یک جلسه عکسبرداری فاجعهبار خاتمه یافت. «وقتی زمان رفتن من رسید، نزد الیزابت تیلور رفتم تا ادای ادب کنم. او نگاهی به سراپای من انداخت، آهی کشید و هیچ نگفت.»
تیلور برخوردی متضاد با تصویرش بهعنوان یک «چهره مشهور و محبوب» داشت و ظاهراً مکانیزم شهرت او را گیج کرده بود. او در سال ۱۹۶۴ در گفتوگو با مجله «لایف» گفت: «آن الیزابت تیلوری که مشهور است، آنکه در فیلمها ظاهر میشود، هیچ عمق و معنایی برای من ندارد. او یک کارگر کاملاً سطحی است، یک کالا. راستش واقعاً اجزا و ماهیت این تصویر را نمیشناسم؛ فقط همینکه پولساز است.»
اما او بعدها یاد گرفت بهایی را که بر تصویرش گذاشتهشده است، کنترل کند. او در مقام یکی از پیشکسوتان پژوهش در مورد بیماری ایدز، تصاویر هشتمین مراسم ازدواجش را در سال ۱۹۹۱ به مبلغ یکمیلیون دلار به نشریه «پیپِل» فروخت و عایدات آن را در زمانی که بیماری ایدز هنوز در هالهای از بدنامی قرار داشت، صرف راهاندازی بنیاد ایدز تیلور کرد.
تیلور در سال ۱۹۹۲ در مورد فعالیتهایش در زمینه ایدز به نشریه «وَنیتی فِر» گفت: «به این نتیجه رسیدم که با استفاده از نامم میتوانم برخی درها را بگشایم، و اینکه من بهشخصه یک کالا هستم، و منظورم هنرپیشه بودنم نیست. میتوانستم از آن شهرتی که سالها رد کرده و از آن دوری جسته بودم اما آدم هرگز نمیتواند از آن بگریزد، برای کاری مفید استفاده کنم. میخواستم بازنشسته شوم، اما نشریات عوامپسند نمیگذاشتند؛ بنابراین فکر کردم اگر قرار است مرا تحتفشار بگذارند، من هم ازشان استفاده خواهم کرد.»
او همچنین از تصویرش برای عرضه یک تجارت جدید و موفق جواهر و چند نوع عطر استفاده کرد و در جایگاه یکی از نخستین شخصیتهای بانفوذی که نامش را روی یک نشان تجاری گذاشت تا پیش از مرگ در سال ۲۰۱۱، صدها میلیون دلار سود برد.
گری برنستینِ عکاس در موارد بسیاری با تیلور در این کارزارها کار کرد. یکی از تصاویر چشمگیرتر او از تیلور، یک عکس پرجلال و جبروت است که در سال ۱۹۸۹ برای تبلیغ سری عطر «پَشِن بادی ریچِز» از تیلور گرفت. در آن تصویر، تیلور در یک استخر است، درحالیکه یک پلنگ زنده دارد نگاهش میکند. (برنستین این عکس را «احتمالاً گرانترین تصویری» توصیف کرده «که تاکنون از فردی گرفتهشده است»)
«صحنه در یک سالن بسیار بزرگ ضد صدا بنا شد که ساخت آن یک ماه طول کشیده بود. ما روز پیش از آن از پلنگ عکسبرداری کردیم. دلیلی نداشت که مجبور باشیم همزمان هم با الیزابت تیلور و هم پلنگ کنار بیاییم. شوخی میکنم. شوخی میکنم…»
او میگوید: «قرار و نوبتی نبود که در یک روز، برای چندین مشتری یا روی جلد مجلههای متعدد عکسبرداری نکنیم. زیر فشار سنگینی بودیم، اما زندگی یک اسطوره بیهمتا همین است. من عاشق کار کردن با او بودم. او فردی خاص و دوستی خاص بود: سخت و درعینحال ملایم، گستاخ اما موزون و همواره الیزابت جاودانه.»